مبارزه برای سرنگونی حکومت اسلامی باید در داخل و خارج باهم پیش برود!

این سطور را در لحظاتی می نویسم که مثل خیلی ها سرشار از درد و خشم و انزجار به خاطر اعدام سه جوان، زانیار و لقمان مرادی و رامین حسین پناهی توسط جلادان اسلامی هستم. سه جوانی که بعد از سال های طولانی زندان و شکنجه و مقاومت و سرشار از عشق و آرزو برای زندگی، جان عزیزشان در ۱۷ شهریور طعمه آدمخواران اسلامی حاکم در ایران شد.

این البته اولین جنایتی نیست که حکام اسلامی مرتکب می شوند، اما باید تلاش کنیم، باید مبارزه کنیم، راهی نداریم جز مبارزه کنیم که آخرینش باشد.

 

عاشورای حکومت اسلامی در تورنتو!

حکومت اسلامی مدتهاست که برگزاری مراسم مذهبی ـ سیاسی در خارج کشور را به لیست تاکتیک های سیاسی اش برای به عقب انداختن سرنگونی اش افزوده است. معمولا این مراسم را تحت عنوان و توجیه مراسم فرهنگی پیش می برد. مراسم عاشورا در بعضی از کشورهای اروپایی و تورنتو یک نمونه بسیار برجسته از این نوع تلاشها است که در دو سال گذشته با اعتراض سازمان یافته توسط نیروهای چپ، کمونیست و آزادیخواه پاسخ گرفت. امسال هم در ۲۰ و ۲۱ سپتامبر قرار است مراسم عاشورا در تورنتو راه بیاندازند. حزب کمونیست کارگری و دیگر نیروهای چپ و کمونیست و سکولار و آزادیخواه مجددا در حال سازمان دادن یک اعتراض کوبنده دیگر در مقابل این تحرک حکومت اسلامی در تورنتو هستند.

 

آیا حکومت اسلامی پشت مراسم عاشورا در خارج کشور است؟

تلاش زیادی می شود تا رد پای جمهوری اسلامی را از پشت این تحرک به اصطلاح “فرهنگی – مذهبی” گم کنند. دلیلش روشن است. می دانند فعالیت سیاسی یکی از جانی ترین حکومت های تاریخ بشر می تواند به فرجه ای برای مقابله با خود همین حکومت تبدیل شود، آنچنان که در سال های گذشته شد، اما تردید نکنید که معرکه عاشورا در خارج و در تورنتو کار جمهوری اسلامی است. چرا؟

 

اول، اعترافات دیپلمات  ـ تروریست های خود جمهوری اسلامی:

چندی پیش رایزن فرهنگی اسبق سفارت اسبق جمهوری اسلامی در کانادا در گفتگویی با وبسایت “اداره کل امور فرهنگی ایرانیان خارج از کشور” رسما از تصمیم حکومت اسلامی برای راه انداختن انواع فعالیتهای “ادبی و هنری” از جمله برگزاری هفته فیلم، دعوت از گروه های موسیقی اصیل ایران، تجهیز کتابخانه های مناطق ایرانی نشین به کتب فارسی و مهمتر از همه “برگزاری مناسبت های دینی مثل ایام محرم و نوروز” صحبت کرد! آفتاب آمد دلیل آفتاب. آیا روشن نیست که حکومتی که چهل سال است “داس سرد” اسلام را در مقابل هنر و موسیقی و کتاب و ادبیات در ایران می چرخاند با این “فعالیت های ادبی و هنری” فریبکارانه دنبال چه اهدافی است؟

 

دوم، تبلیغ این نوع مراسم در سایت های سر به حکومت:

مراسم عاشورا وسیعا در سایت هایی مثل “شیعه نیوز”، “لبیک یا حسین”  تبلیغ می شوند. نوع تبلیغ این سایتها جای تردید باقی نمی گذارد که هم خود این سایتها مربوط به دار و دسته های جمهوری اسلامی در خارج کشور هستند و هم مراسم عاشورا در تورنتو زیر نظر و در خدمت حکومت اسلامی است. این هم گوشه ای از تبلیغات این سایتها در سال گذشته:

“مخالفان نظام اسلامی و کمونیستها در سال جاری از بیم اینکه مذهب تشیع روز به روز در این کشور با استقبال بیشتری مواجه شود از هفته ها پیش دست به اقدام رذیلانه ای زدند و تصمیم گرفتند که در این روز به خیابانها بیایند و با رقص و پایکوبی یزیدیان دوران را شاد کنند. … در مقابل جمعیت عزاداران با هلهله ی شادی کشیدن و پوشیدن لباسهای رنگی عزاداران را تمسخر و با شعار “مرگ بر جمهوری اسلامی”مراسم مسلمانان شیعه را حمایت از نظام اسلامی دانستند و خواستار جلوگیری از این مراسم مسلمانان شدند.

این تصاویر یادآور عاشورای سال۸۸ در تهران است که جمعی از یزیدیان دوران با حمایت اربابان غربی خود به اغتشاش و آتش زدن هیاتهای عزاداری پرداختند و تا توانستند به شعائر حسینی اهانت نمودند و این بار وارثان آن افراد در سال۹۵ درکانادا این مراسم را به نوبه خود زنده نگه داشتند!!”

آیا تداعی کردن عاشورای حسینی در تورنتو با عاشورای ۸۸ در تهران و تداعی کردن اعتراض مخالفان در  تورنتو با اعتراض مردم در ۸۸ به اندازه کافی گویا نیست؟ به اندازه کافی روشن نمی کند که پوزه سازماندهان عاشورای تورنتو در آخور خامنه ای و روحانی است؟

 

سوم، تاکتیکی برای بقا:

حکومت اسلامی منزوی در جهان و منفور و مورد تعرض در ایران، به مراسمی از این قبیل به مثابه یکی از تاکتیک های سیاسی برای بقا احتیاج دارد. در سطور زیر نکاتی را در رابطه با این جنبه ملاحظه می کنید:

 

اهداف سیاسی حکومت اسلامی از این نوع مراسم:

اولا، این یک عرض اندام در مقابل شاخه سنی اسلام سیاسی است که در همه کشورهای اروپایی و امریکای شمالی فعال است. هر دو شاخه جنبش اسلامی به رهبری عربستان سعودی و جمهوری اسلامی سالهاست که میلیونها دلار صرف برپا کردن مساجد و مراکز اسلامی در این کشورها کرده اند که بدون استثنا مراکز اشاعه خرافات و نیروگیری برای عملیات مخرب و تروریستی شان هستند. جمهوری اسلامی هم بخش مهمی از ثروت چپاول شده از کارگران و اکثریت مردم ایران را در اختیار سفارتها و دیپلمات ـ تروریست هایش قرار می دهد تا با مراسمی مثل عاشورا دست و پای حکومت اسلامی در خارج را فعال نگه دارند.

ثانیا، با فعالیت های “فرهنگی” و مذهبی از نوع سینه زنی عاشورا، حکومت اسلامی می خواهد از اسلام شیعی و حکومتش چهره ای فرهنگی و مذهبی معتدل و میانه رو در خارج از ایران ارائه دهد. اسلام سیاسی در جهان با تروریسم و آدمکشی و جنایات فجیع تداعی می شود. همه شاخه های جنبش اسلامی در جهان منفور هستند. جمهوری اسلامی تصور می کند و می خواهد با مراسم مذهبی ای که در آن با کمال بیشرمی  عکس ماندلا را بلند می کنند چهره خونینش را آرایش کند. (در مراسم  دو سال پیش عاشورا، عکسی از ماندلا را حمل می کردند که زیرش نوشته بود: ماندلا بعد از بیست سال زندان می خواسته تسلیم حکومت آپارتاید شود که یکباره یاد امام حسین افتاد و دیگر تسلیم نشد!)

ثالثا، حکومت اسلامی بخش مهمی از پول و ثروت و امکانات یک مملکت را که مردمش در آن در فقر و بدبختی زندگی می کنند برای بسیج عده ای مزدور و نان به نرخ روز و بورسیه ای و نهایتا شاید خرافاتی خرج می کند تا در پرجمعیت ترین خیابان تورنتو نمایش مذهبی شیعی راه بیاندازند و به مردم و نهادهای سیاسی کانادا تصویری وارونه از همین مردم ایرانی که در کانادا زندگی می کنند بدهند؛ تا این تصور را شایع کنند که در جامعه متنوع و چندین فرهنگی تورنتو، اسلام و خرافات شیعی هم یکی از فرهنگ هاست که ظاهرا ایرانیان مقیم تورنتو نماینده اش هستند! ایرانیانی که اکثریتشان از حکومت اسلامی و خرافات و جنایات این حکومت فرار کرده اند.

روشن است که برای رسیدن به این اهداف، جمهوری اسلامی به عنوان حکومت شاخه شیعی جنبش اسلامی، از آزادیهای سیاسی در خارج، مولتی کالچرالیسم و چهارچوب ارتجاعی  نسبیت فرهنگی بیشترین استفاده سیاسی را می کند.

و بالاخره، یک هدف این تلاش ها قدرت نمایی در مقابل اپوزیسیون و در مقابل مهاجران و پناهجویان و تبعیدیان ایرانی است که اکثرا مخالف جمهوری اسلامی هستند.

در رابطه با کانادا این موضوع حتی برجسته تر است. می دانیم تعداد زیادی از سران حکومت اسلامی و آقازاده ها همین الان ثروت چپاول شده از مردم را درکانادا سرمایه گذاری کرده اند. به نظر می رسد سران حکومت اسلامی روی کانادا به عنوان خانه امن بعد از سرنگونی حساب باز کرده اند. شاید هم تصور می کنند کانادا همان نقشی را برای این جانیان ایفا خواهد کرد که مثلا آمریکای لاتین برای فراریان هولوکاست یهودی ایفا کرده بود.

با توجه به همه اینها نقش ما مخالفان حکومت اسلامی در مقابله با این تحرکات اهمیت سیاسی جدی پیدا می کند. در پایان این مطلب به این موضوع برخواهم گشت.

 

نبردی میان مرگ و زندگی در جریان است!

در جغرافیای سیاسی ایران نبردی تاریخساز میان مرگ و زندگی به معنای واقعی کلمه در جریان است. نبردی میان هیولایی که قصد ویران کردن کامل جان و زندگی و احساس و عاطفه و عشق و انسانیت یک جمعیت ۸۰ میلیونی را دارد و جمعیت عظیمی که با چنگ و دندان از حرمت و انسانیت خود در مقابل این  هیولا دفاع می کنند و مشغول مبارزه ای همه روزه با آن هستند.

در این نبرد سرنوشت میلیونها انسانی رقم می خورد که همین الان در ایران دارند با فقر و اعتیاد و تن فروشی و زندان و شکنجه و اعدام و حتی آب آشامیدنی و هوا برای نفس کشیدن دست و پنجه نرم می کنند. در این نبرد نه تنها زندگی نسل های انسانی بلکه سرنوشت حتی خاک و درخت و جنگل و دریاچه و آب و هوا رقم زده می شود. یک کشور ۸۰ میلیونی را طبقه حاکم اسلامی ایران با سرعت تمام به سمت نابودی کامل سوق می دهد. در این نبرد سرنوشت نه تنها همین نسل های امروز بلکه سرنوشت نسل های آتی هم رقم می خورد.

مساله این است که هر تاخیر در به فرجام رساندن این نبرد زخم ها و دردها و رنج های جبران ناپذیری برای امروز و نسل های بعدی بر جای خواهد گذاشت. این جنگی همه جانبه در همه عرصه هاست. در عرصه اقتصاد، در عرصه سیاست، در عرصه فرهنگ، در عرصه محیط زیست، در عرصه حرمت و انسانیت. این نبردی است میان پول و ثروت و فساد و دزدی و غارت و خرافه و سادیسم و اعدام و آیت الله ها و شکنجه گران از یکطرف و مردمی که فقط می خواهند مثل انسان زندگی کنند.

در یک سوی این نبرد جمهوری اسلامی قرار دارد. در سوی دیگرش اکثریت مردم ایران. جمهوری اسلامی در داخل و خارج و مردم ایران در داخل و خارج.

سرنوشت این جنگ تماما منوط به این است که چه تعداد از انسان های آن جامعه و جمعیت بزرگی از ایرانیان مهاجر و پناهجو می خواهند و آماده اند در این مصاف تاریخی و برای پیروزی آزادی، برابری، رفاه و انسانیت و آرمانهای والای بشری در مقابل هیولای اسلامی سرمایه، این انبان چرک و خون و خرافه و کثافت نقش ایفا کنند.

 

نبردی در دو جغرافیا:

جنگ میان ما مردم و جمهوری اسلامی در دو جغرافیا جریان دارد. در ایران و خارج از ایران. نه بر سرکار آمدن حکومت اسلامی یک پدیده ایرانی بود و نه رفتنش یک پدیده صرفا ایرانی خواهد بود.

جمهوری اسلامی در متن اتحاد “مقدس” میان دو نیرویی بر سر کار آمد که یکسرش در ایران قرار داشت و سر دیگرش در خارج از ایران. در یک سرش “روشنفکران” تاریک فکر شرق زده مرتجع خالی از کوچکترین عنصر ترقی خواهی و برابری طلبی قرار داشتند و در سر دیگرش سران دول غرب. نطفه این هیولا در هم آغوشی کثیف میان خمینی و ملی اسلامی های مستقر در نوفل لوشاتو و سران مرتجع آمریکا و انگلستان و آلمان و فرانسه در کنفرانس گوادولوپ بسته شد.

این فقط بر سرکار آمدن حکومت اسلامی نیست که در داخل و خارج شکل گرفت. چهل سال دوام این حکومت هم در داخل و خارج و بر متن تلاش مشترک همان هایی که این هیولا را سرکار آوردند و بر سرنوشت مردم ایران چیره کردند امکانپذیر شده است. پایان دادن به عمر ننگین این حکومت هم کار و تلاش و مبارزه متحدانه مردم در داخل و خارج خواهد بود.

 

موقعیت دو سوی این نبرد در داخل!

چهل سال از حاکمیت شوم اسلامی می گذرد. اما اگر دهه اول دوره ثبیت این حکومت بود، مدتهاست دهه زوال و فروپاشی و سرنگونیش شروع شده است. حکومت اسلامی به اشکال مختلف ممکن است فرو بپاشد، اما ما باید تلاش کنیم این حکومت توسط جنبشی سرنگون شود که هدفش یک زندگی فارغ از فقر و تبعیض و خرافه و یک زندگی انسانی برای همه مردم ایران است.

لازم نیست در ایران زندگی کنید تا بدانید که در جامعه ایران اکثریت مردم با تصویری عمیقا انسانی حکومت اسلامی را به چالش کشیده اند. کافی است فقط کمی اخباری را که منتشر می شود، دنبال کنید تا معلوم شود که کارگران مشغول مبارزه ای تاپای جان برای دفاع از جان و حرمت و زندگیشان هستند؛ زنان، عمامه بسرهای متعفن را به پیسی انداخته اند؛ جوانان، مشغول چالشی تعطیل ناپذیر با دایناسورهای حاکم و خرافاتشان هستند؛ جنبشی عظیم علیه اعدام این قتل عمد دولتی راه افتاده است؛ جنبشی بزرگ برای حفاظت از آب و هوا و درخت جنگل و دریاچه و رودخانه از یغمای چنگیزی اسلامیون حاکم راه افتاده است. ایران صحنه یکی از باشکوه ترین چالش های سیاسی قرن بیست و یک برای رهایی از چنگال خون آلود سرمایه و سرمایه داران و ایدئولوژی های مذهبی و قومیشان است.

در جبهه مقابل، حکومت اسلامی البته هنوز سرکار است، هنوز می دزد، هنوز چپاول می کند، هنوز می کشد و جنایت می کند. اما این جبهه در مقابل تعرض مردم، تعرض تهیدستان که در دیماه ۹۶ نزدیک به صد شهر را در برگرفت به شدت بحرانی، در هم شکسته، متشتت است. خودشان می گویند “این همه مشکلات در نهایت مردم را به سوی قیام سوق می دهد که در آن صورت همه ما را به دریا خواهند ریخت.” (آیت الله جوادی آملی). خودشان می گویند که مردم به دوراهی شورش و خودکشی رسیده اند و مردم به احتمال قوی شورش را انتخاب خواهند کرد! (هاشم آغاجری، اصلاح طلبی که معرف حضورتان است).

 

موقعیت دو سوی این نبرد در خارج!

حکومت اسلامی در میان نهادهای بین المللی بیش از پیش، منزوی تر و در میان مردم جهان شناخته شده تر و منفورتر شده  است.

هم اتحادیه اروپا و هم آمریکا جمهوری اسلامی مهار شده در منطقه را می خواهند. آمریکا با تاکتیک هویج و چماق دنبال این هدف است، اتحادیه اروپا با تاکتیک هویج. ظاهرا قرار بود با تاکتیک هویج گشایشی در وضعیت بحران زده حکومت اسلامی به وجود بیاید. بعد از پنچر شدن برجام این دیگر از آفتاب روشن تر است که این آرزوی مافیای حاکم بر ایران بر باد رفته است.

در منطقه هم وضع حکومت اسلامی در هم ریخته و بحرانی است. می دانیم حکومت اسلامی روی سوریه و عراق سرمایه گذاری عظیمی کرده بود. به نظر می رسد در لابلای کشمکش قدرت های منطقه صحبت از جمع کردن بساطش از سوریه است. در عراق هم که خود مردم همین هفته گذشته کنسولگری و مراکز باندهای اسلامی سر سپرده جمهوری اسلامی را به آتش کشیدند.

در میان مردم جهان چطور؟ در دنیای فیسبوک و تلگرام و توئیتر و اینستاگرام، همه جلوه های توحش حکومت اسلامی علیه زنان و کارگران و مردم فورا در مقابل چشمان حیرت زده مردم جهان برملا می شود و فقط انزجار و نفرت بر جای می گذارد. گذشت آن دوره ای که حکومت اسلامی در بی خبری کامل مردم جهان به هر کثافت و جنایتی دست می زد و جنایاتش را پنهان می کرد.

هرچه حکومت اسلامی در جهان – نه فقط در میان دولتها و نهادهای جهانی – بلکه مخصوصا در میان میلیونها انسان شریف جهان شناخته شده تر، منفورتر و منزوی تر شود، همانقدر مسیر سرنگونی اش هموارتر و کار مردم برای پایان دادن به عمرش آسانتر می شود. یک حکومت منزوی در جهان را آسانتر می توان سرنگون کرد.

 

عاشورای حکومتی در خارج و آزادی بیان “مسلمین”!

کاسه لیسان اصلاح طلب و  ملی اسلامی با همراهی همیشگی توده ای – اکثریتی ها سابقه دیرینه ای دارند که  در مقابل فعالیت های اعتراضی مخالفان رادیکال و چپ حکومت اسلامی در داخل و خارج به نام “آزادی بیان” سنگ اندازی کنند. تعجب نکنید اگر این بار هم این جماعت وسط بپرند و از حق فعالیت سیاسی مزدوران خارج کشوری آن حکومتی دفاع کنند که شغلی ندارد جز سرکوب کارگران و زنان و هر تحرک آزادیخواهانه دیگر؛ حکومتی که همین الان تعداد زیادی از فعالان حقوق کارگران، زنان، کودکان و فعالان سکولار و آته ئیست در زندان هایش اسیر هستند؛ حکومتی که همین دیروز سه جوان آزادیخواه را بیرحمانه به قتل رساند.

آزادی بیان مقوله ای مربوط به اپوزیسیون و حق اعتراض مخالفان در مقابل حکومتها است. ربطی به آزادی حکومت های مستبد و مرتجع و دار دسته شان ندارد. حکومت چپاول و تبعیض و سرکوب و قتل، حکومتی که تلاش بحق کارگران برای آزادی تشکل و اعتصاب را با گلوله و زندان پاسخ می دهد؛ فعالان کارگری، فعالان حقوق کودکان، فعالان حقوق زنان، فعالان آزادی عقیده و بیان را زندانی و شکنجه می کند حق آزادی بیان ندارد. چنین حکومتی فقط و فقط یک “حق” دارد: حق سرنگونی؛ حق پایان یافتن حیات سرشار از جنایتش؛ حق پایان یافتن حیات سرشار از سرکوب هرگونه آزادی از جمله آزادی بیان!

 

نقش ما در مقابل عاشورای حکومت اسلامی در خارج!

سئوال مهم در مقابل ما که می خواهیم سرطان سیاسی جمهوری اسلامی را ریشه کن کنیم این است که چه کارهایی می توانیم انجام دهیم تا عاشورای حکومت اسلامی در خارج را به ضد این حکومت تبدیل کنیم.

این روشن است که تکلیف نهایی مصاف با جمهوری اسلامی در ایران تعیین خواهد شد. در ایران و توسط کارگرانی که با چنگ و دندان از حق زندگی انسانیشان دفاع می کنند تعیین خواهد شد؛ در ایران و توسط زنانی که با قدرت تمام گله بزرگی از آیت الله  ها را ذله کرده اند تعیین خواهد شد؛ در ایران و توسط جوانانی که  نه تنها هرگز نتوانستند با چرندیات خرافی، با ماتم و عزای آخوندی کنار بیایند بلکه یکی از امیدوارکننده ترین چالش های قرن در مقابل جنبش اسلامی را پیش برده اند، تعیین خواهد شد.

اما امروز به یمن حضور نزدیک به  هفت میلیون ایرانی در خارج از کشور که اکثریتشان برای پایان حیات حکومت اسلامی لحظه شماری می کنند، سرنوشت حکومت با دخالت فعال این نیرو می تواند سریعتر و قطعی تر به فرجام برسد.

با تحرک سیاسی جمهوری اسلامی در خارج تحت نام فعالیت فرهنگی به اشکال مختلف میتوان مقابله  کرد.

میتوان فضای میدیای اجتماعی ـ نه فقط میدیای فارسی بلکه میدیای اجتماعی به زبان محل زندگی مان ـ را به صحنه فعال نشان دادن چهره خونین و چرکین این حکومت برای شهروندان جهان تبدیل کرد.

می توان نشریات و رسانه های صوتی و  تصویری را به محل چالش علیه همه جلوه های ارتجاع حاکم تبدیل کرد.

می توان توجه نهادهای اداری و سیاسی شهر و مسئولان را با نامه های افشاگرانه و اعتراضی به مسئولیتشان برای ممانعت از تحرک یک حکومت آدمکش در خیابانهای تورنتو جلب کرد.

می توان کمپین های وسیعی در مقابل هر تعرض جمهوری اسلامی به حقوق کارگران، حقوق زنان و کودکان و کلا شهروندان ایران راه انداخت.

می توان شهروندان را از این حقیقت آگاه کرد که حکومت اسلامی پیشکسوت داعش است که با خشونت و بیرحمی اش مردم جهان را در بهت فرو برد.

می توان به مردم نشان داد که این حکومت خیلی قبلتر از داعش هزاران انسان اسیر سیاسی را در زندان هایش با بیرحمی تمام قتل عام کرده  و در گورهای دسته جمعی دفن کرده است.

می توان مردم را با ترور صدها فعال سیاسی در همین کشورهای غرب توسط حکومت اسلامی آشنا کرد.

می توان نشان داد که اگر دست روی دست بگذاریم، دار دوسته  شاخه شیعی اسلام سیاسی می توانند زندگی را برای شهروندان خارج کشور ناامن کنند.

می توان تجربه خود همین تورنتو را مقابل چشم شهروندان گذاشت که چگونه باندهای اسلامی می خواستند دادگاه های شریعه در انتاریو راه بیاندازند و قوانین شریعت ضد زن را بر زندگی زنان فراری از کشورهای اسلام زده مسلط کنند و چگونه توانستیم با کمپین سیاسی قدرتمند این تلاش را به طور کامل به شکست بکشانیم.

همه فعالیت های بالا اگر چه مهم هستند، اما کافی نیستند. تا آنجا که به مراسم خیابانی مثل عاشورا مربوط است باید در همان خیابان با اعتراض وسیع جواب بگیرد.

تردید نکنید که جمعیت زیادی در خارج از کشور، در کانادا و در تورنتو با عرض اندام حکومت اسلامی تحت هر نام و بهانه ای در خیابان های خارج کشور مخالفند. هر چقدر تعداد بیشتری از این مخالفان با خواست زندگی آزاد و بی تبعیض و انسانی در مقابل معرکه عاشورای حکومت اسلامی ظاهر شوند، همانقدر تصویر واقعی تری از چهره سیاسی و اجتماعی پناهجویان و مهاجران و تبعیدیان ایرانی خارج از کشور به نمایش گذاشته می شود؛ همانقدر بیشتر شهروندان به خطری که تحرک اسلام سیاسی می تواند برای آرامش و امنیتشان داشته باشد واقف می شوند و بالاخره فضا برای تحرک جمهوری اسلامی در شهر تنگتر و دست و پایش بسته تر می شود. و البته همه اینها جنبش برای سرنگونی حکومت اسلامی، جنبش برای پایان دادن به حیات حکومتی که زندگی نسل هایی از انسانها را نه تنها در ایران بلکه در منطقه تباه کرده است را قدرتمندتر می کند.

۲۵ شهریور ۱۳۹۷ – ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۸