نامه خوانندگان

علیرضا جهانگیری

تک درختی در تبعید، پرنسسی از خاندان صولت الدوله، دختر ناصرخان قشقایی، این پرچمداران ضداستعمار انگلیس و همرزمان مدرس و مصدق ها با کوچ ابدی اش چشم از جهان ربود. او پرنسس نبود، خانزاده و شاهزاده نبود. او یک عارف، درویش، انسانی رئوف و مهربان با قلبی مملو از عشق به ایل و فرهنگ و زبانش، رازدار دوستان و فرزندان ایلش بود. چگونه باور کنیم خاموشی این صدای مهربانش را. صدای پرعطوفتش همواره نوازشگر گوش هایمان همچون لالایی مادران ستمدیده ی ایل مان خواهد بود. قلبی داشت به شفافی چشمه های برون آمده از رشته کوه های پرصلابت زاگرس. کسی که هرگز ازدواج نکرد، اما مادر تک تک فرزندان ایلش بود. در این دنیای سرد و بی احساس همچون کبک های سرحدی همه ی ما را بر زیر پر و بالش داشت. با توجه به زندگی درویشی و ساده اش حامی تنگ دستان و با تمام درد و رنج بیماری اش مرهم درد دردمندان بود. ناهیدمان، پرنسس ایل مان، مادر مهربان مان، تمام وجودمان آتشی زد بر دلهایمان و به دنیای ابدیت پیوست. ناهید از آسمان غرق ستاره ها جدا گشت و به موج های اقیانوس اطلس پیوست.

راهش زنده، یادش پاینده!

تورنتو ـ کانادا