همه خوبند اما تو باور نکن

کیفر

کارگردان: حسن فتحی

فیلمنامه : علیرضا نادری

تدوین: حسن حسندوست

موسیقی: فردین خلعتبری

بازیگران: مصطفی زمانی، امیر جعفری، مریلا زارعی، هانیه توسلی، جمشید هاشم پور…

خلاصه داستان:

برزو جوان خلافکاری که مرتکب جرایم زیادی در ژاپن و ایران شده به اتهام قتل یک جوان در تهران زندانی شده و حکم اعدام نیز برایش صادر شده است. خانواده او درصدد هستند تا رضایت خانواده مقتول را جلب کنند و به همین دلیل مبلغی نیز به عنوان دیه فراهم می کنند. سیامک برادر کوچک قاتل و یکی از دوستان نزدیکش برای دریافت پول به بانک می روند. هنگام خروج از بانک کیسه پول از دست سیامک ربوده شده و خودش نیز به دنبال تعقیب سارقان چند روزی ناپدید می شود. برزو اعدام می شود و سیامک روز عزاداری سر می رسد، اما همه به او مظنون هستند و می پندارند که او با سارقان همدست بوده است. حالا این برادر کوچکتر است که باید برای ثابت کردن بیگناهی اش وارد جریاناتی پر رمز و راز شود….

درباره فیلم و کارگردان:

سینمای ایران در حال حاضر  با شرایطی  بحرانی روبروست. با نگاهی به فیلمهای پنج ، شش سال گذشته نمودار این اوج و فرود بیشتر نمایان می شود. فقط کافی است به یکی از سایت های ایرانی که فیلمها را معرفی و در دسترس علاقمندان برای تماشای رایگان می گذارند! سری بزنید و به اسامی فیلم ها نگاهی بیاندارید. حتی نام فیلم ها هیچ رغبتی برای تماشای فیلم در علاقمندان به سینمای آبرومند به وجود نمی آورد. البته در همه جنبه ها استثنائاتی وجود دارد و تعداد بسیار کمی از این فیلم ها نیز در بین این اسامی جزو استثناها هستند. این چند خط مقدمه ای بود برای گفتن  این جمله که در این وانفسای دوباره سازی فیلمفارسی های سابق با کپی های به مراتب ضعیف تر از نسخه های اصیل آنها، کیفر را باید فیلمی آبرومند و قابل اعتنا دانست و تماشای آن را توصیه کرد. کیفر شاهکار نیست. فرم و ساختار بدیع و عجیب و غریبی هم ندارد، اما فیلمی خوش ساخت با فیلمنامه ای قابل توجه و روایتی دلنشین است. همین موارد کافی است تا کیفر را از  لیست فیلم های سطحی  و ضد شعور جدا ساخته و در جایگاه مناسبی در سینمای کنونی ایران نشاند. فیلم اگرچه دارای نقاط ضعف هایی هم هست که به هر حال در سینمای ایران بنا به دلایل بیشماری معمول است، اما در مجموع یک اثر راضی کننده است. فیلم دارای داستانی پر رمز و راز است و بیننده را تا آخر با خود درگیر می کند. برخلاف اکثر فیلمنامه های  ایرانی که می شود از همان ابتدا ماجرا ها را حدس زد، این فیلمنامه با درایت و شگرد خاصی رابطه بین آدم های اصلی فیلم را در ابهام گذاشته و سکانس به سکانس حدسیات را به یک آزمون و خطای سینمایی تبدیل می کند. کیفر حدیث بخشی از تاریخ اجتماعی ایران به حساب می آید. نگاهی تلخ  به جامعه ای که آدمها در پی شکار یکدیگرند و جز منافع شخصی به چیز دیگری نمی اندیشند. با تاملی در روابط شخصیت های قصه، خیلی زود درمی یابیم آنها که در نگاهت دلسوزانه در پی کمک به نزدیکان خود بودند در واقع برای پر کردن جیب خودشان تلاش می کردند  و فقط ماسک آدم های خوب را به صورت زده بودند. آدم هایی مثل برادر زن برزو (کیانوش گرامی) که با قلدری در پی حمایت از ناموس خودش است یا آدمی مثل خواننده مجلسی(با بازی بسیار دلنشین امیر جعفری) که نقش رفیقی فداکار را بازی می کند و  یا برزو که باعث نابودی یک زن ژاپنی و خیلی از جوان های ایرانی در ژاپن  شده نمونه هایی از این آدمها هستند. در سکانسی از فیلم جایی که به سبک فیلم چشمان کاملا باز استنلی کوبریک مراسمی به سبک ژاپنی ها با میهمانان ماسک بر صورت در جریان است، این آدم های ماسک دار جامعه نماد بیشتری پیدا می کنند، اما شاید یکی از ضعف های فیلم همین سکانس باشد که تصور چنین مهمانی در تهران و حضور بی هیچ مانع افراد بیگانه در این خانه ویلایی بی نام و نشان و تصفیه حساب بین آدم های بد و خوب، غیر منطقی به نظر رسیده و کمی فیلم را از روال اصلی خودش دور می کند. مریلا زارعی که نقش زن بیوه شده  برزو را به خوبی ایفا می کند، وقتی با حقایق تلخ واقعیت آدم های دور و برش آشنا می شود با بغضی در گلو و با اشاره به پسر کوچکش فریاد می زند که ببین پسر من بین چه آدم هایی باید بزرگ بشه! این آدم های خوب نمای دروغین مرا به یاد شعر معروف سیدعلی صالحی می اندازد که می گوید حال همه ما خوب است، اما تو باور نکن و با منسوب کردن شعر به  آدم های جامعه امروز باید گفت که همه خوبند، اما تو باور نکن!

هنرپیشه های اصلی فیلم  مثل  امیر جعفری و مریلا زارعی بازی های خوبی ارائه کرده اند. به خصوص جمشید هاشم پور که در سکانسی تعیین کننده در فیلم وقتی که حقایقی را درباره برزو و آنچه بر سر کارگران ایرانی در ژاپن آمده بازگو می کند، با بازی حسی و فیزیک خاصش تاثیر آن را چند برابر می کند.

قبل از تماشای کیفر حسن فتحی را کارگردانی موفق در ساخت سریال های تلویزیونی می پنداشتم و فیلم های سینمایی اش را مثل “ازدواج به سبک ایرانی” و “پستچی سه بار در نمی زند” را خیلی دوست نداشتم. او با سریال های پهلوانان نمی میرند، شب دهم و این آخری در مسیر زاینده رود توانایی هایش را در ساخت سریال های تلویزیونی عامه پسند و منتقد پسند ثابت کرده، اما در سینما به این مهم دست نیافته بود. حالا با فیلم کیفر تصور می کنم که توانسته باشد هم نظر تماشاگران ساده پسند و هم منتقدان سخت گیر را به خود جلب کرده باشد.