سپیده جدیری شاعر و مترجم جوانی است که فعالیت ادبی خود را از اواسط دهه‌ی هفتاد خورشیدی آغاز کرده است.

 

شهروند ۱۲۳۰  پنجشنبه ۲۱ می  ۲۰۰۹


 

شهرزادنیوز: سپیده جدیری شاعر و مترجم جوانی است که فعالیت ادبی خود را از اواسط دهه‌ی هفتاد خورشیدی آغاز کرده است.

از او دو مجموعه شعر "خواب دختر دوزیست" (1379) و "صورتی مایل به خون من" (1386)، مجموعه داستان "منطقی" (1380) و ترجمه‌ی گزیده‌ی اشعار ادگار آلن پو به نام "کلاغ" (1385) منتشر شده است و ترجمه‌ی دیگری از شعرهای خورخه لوئیس بورخس با نام "تب بوئنوس آیرس" را در دست انتشار دارد.

او بنیان‌گذار و دبیر جایزه‌ی خورشید در ایران است که اکنون دومین دوره‌ی این جایزه در جریان برگزاری است. با توجه به حضور چشمگیر زنان شاعر در جامعه‌ی ایرانی، این جایزه در سال ۱۳۸۷ به منظور تشویق آنها و برجسته کردن حضورشان در عرصه شعر بنیان گذاشته شده است. البته راه‌اندازی چنین پروژه ای از لحاظ مالی و فنی نمی‌تواند در شرایط ایران کار ساده‌ای باشد. سپیده جدیری می گوید: بر خلاف تصویر بسیار کم‌رنگی که در برخی رسانه‌های خارجی و داخلی از فعالیت‌ها و موفقیت‌های اجتماعی و فرهنگی زنان ایرانی منعکس می‌شود، زنان ما با وجود همه‌ی محدودیت‌ها، برای اثبات قابلیت‌های خود تلاش گسترده‌تری را نسبت به چند دهه‌ی قبل آغاز کرده‌اند. البته در این که جامعه‌ی مردسالار ایران همچنان سعی در عقب‌‌نگه‌داشتن زنان از فعالیت‌های اجتماعی دارد، تردیدی نیست و متأسفانه این عقب‌زنی‌ها در این چهار سال و با توجه به سیاست‌های جدید دولت برای خانه ‌نشین ساختن زنان، نسبت به قبل شدت بیشتری یافته است. با توجه به محدودیت‌ها و سیاست‌های زن‌ستیزی که زنان ایرانی همچنان با آن دست و پنجه نرم می‌کنند، درخشش زنان در عرصه‌های اجتماعی و فرهنگی در چنین شرایطی به زعم من از ارزش بیشتری نسبت به دست‌یابی آنها به موفقیت در یک فضای باز و کاملاً آزاد برخوردار است و به همین دلیل باید به شکل پُررنگ‌تری به معرفی چهره‌های موفق فرهنگی و اجتماعی که تعدادشان میان زنان ایرانی کم هم نیست، در سطح ایران و جهان پرداخت. تخصص من شعر است و جایزه‌ای هم که برای معرفی فعالیت‌های زنان راه انداخته‌ام، در حوزه‌ی شعر است. اگر جوایز یا برنامه‌های دیگری برای معرفی فعالیت‌های زنان ایرانی در بقیه‌ی حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی نیز راه بیفتد، برای مقابله با نگاه تحقیرآمیز به زنان که متأسفانه هنوز در جامعه‌ی ما به چشم می‌خورد، بسیار مؤثر خواهد بود.

جدیری در خصوص شرایط شرکت در این مسابقه گفت: شخصاً دلم می‌خواهد تمام زنان شاعر ایرانی در هر جای دنیا و به هر طریقی که کتابی را منتشر می‌کنند، در این جایزه شرکت کنند چون "جایزه‌ی شعر زنان ایران" متعلق به همه‌ی آنهاست. اما مشکل این است که کتاب‌هایی که هر سال به طور رسمی و با مجوز وزارت ارشاد در ایران چاپ می‌شوند، در فهرستی به ثبت می‌رسند و بنابراین، معمولاً کتابی از این میان برای شرکت در جوایز ادبی از قلم نمی‌افتد، اما کتاب‌هایی که به صورت زیرزمینی یا در خارج از کشور چاپ می‌شوند، در هیچ فهرستی به ثبت نمی‌رسند و مثلاً من نمی‌دانم که در سال ۱۳۸۷ چه کتاب‌هایی به این طریق منتشر شده‌اند تا از شاعران‌شان بخواهم کتابشان را در جایزه شرکت دهند. با توجه به این که دست کم در چهار سال اخیر، شرایط سانسور کتاب در ایران سال به سال بدتر شده است، فکر می‌کنم اگر اوضاع به همین شکل پیش برود کم کم همه‌ی ما مجبور می‌شویم کتاب‌هایمان را به صورت زیرزمینی منتشر کنیم. بنابراین ایجاد فهرستی برای ثبت این کتاب‌ها لازم به نظر می‌رسد و در آن شرایط، برگزارکنندگان جوایز خصوصی هم دیگر فقط به همان فهرست مراجعه می‌کنند چون بعید می‌دانم با پیش رفتن به این شکل، دیگر کتاب شعر یا داستانی بتواند به طور رسمی در ایران منتشر شود.

جدیری درباره ی  محدودیت‌های برگزاری این مسابقات گفت: مهم‌ترین محدودیت جوایز ادبی خصوصی در ایران، نداشتن مکان مناسب برای برگزاری مراسم اختتامیه است. خود من سال گذشته برای مراسم دوره‌ی اول جایزه که زمان آن دی ماه بود، از آبان ماه به دنبال پیدا کردن محل برگزاری بودم و متأسفانه از تمام خانه‌ی فرهنگ‌ها و فرهنگسراهایی که به آنها مراجعه کردم ـ و طبیعتاً باید به این جور برنامه‌ها اختصاص پیدا کنندـ پاسخ منفی دریافت کردم. تنها دلیلش این بود که جایزه‌ی ما یک جایزه‌ی خصوصی بود و ظاهراً وزارت ارشاد تمایلی ندارد که چنین جوایزی در ایران برگزار شوند. پیشنهاد من این است که با توجه به برگزاری جلسات شعر سفارشی و مراسم دولتی در این مکان‌های به ظاهر فرهنگی در سال‌های اخیر، نام آنها از "خانه‌ی فرهنگ" و "فرهنگسرا" به "خانه‌ی دولت" و "دولتسرا" تغییر کند. البته ما بالاخره توانستیم سالن صد نفره‌ای را در دانشکده‌ی علوم اجتماعی دانشگاه تهران اجاره و مراسم دوره‌ی اول را برگزار کنیم.