دکتر فاضل حمید بهنام

مهندس آرش خارابی

درد تمام سرش و ترس تمام وجودش را فرا گرفته، خون روی چشمش آخرین نشانه های امید را از صورتش محو کرده، گوشهایش جز پژواک صدای همهمه مردم و خشخش خاک و سنگ نمی شنود، دهانش برای آخرین فریادها جرات باز شدن ندارد، دست و پا و تنش پیش از او زنده به گور شده، او در حالی که بی هیچ دفاعی نیش زنبورهای سنگی را بر سر و صورتش حس می کند، تنها به یک کلمه می اندیشد “چرا؟”

جرم و گناه، مجازات و مکافات در تمام اعصار، تمام اقوام و تمام ادیان موضوعی مهم و لازم و در عین حال بحث برانگیز بوده است. همیشه اما اصولی برای این موضوع در نظر گرفته شده مانند تاثیرگذاری بر روی افراد جامعه، اثر بازدارندگی تکرار جرم، و مقبول بودن آن از نظر افراد آن جامعه. هر جامعه ای در هر مقطع تاریخی و با روحیات خاص خودش از روش خاصی برای مجازات استفاده کرده است. روشهای کشتن مجرمان در طول تاریخ از تنوع زیادی برخورداربوده، از مصلوب کردن و شمع آجین کردن و گردن زدن تا  تیرباران و حلق آویز کردن، گیوتین، صندلی الکتریکی و مسموم کردن. بجز مواردی که به علت انتقام شخصی و کینه ورزی های مشخص، که موجب بی رحمی در اعمال مجازات شده، در اکثر موارد، این مجازاتها با روح حاکم بر آن جامعه همخوانی داشته و مورد قبول مردم بوده و هماهنگ با تغییر فرهنگی و رشد فکری مردم جای خود را به روش های دیگر داده است. اما امروز در جامعه ما مجازاتی گاه و بیگاه اعمال و اعلان می شود که روح اکثریت جامعه ما را می آزارد، به طوری که این سئوال ذهن اکثر افراد را به خود مشغول می سازد که آیا راه دیگری جز این نبود؟ آیا سنگسار مجازات درستی است؟

شواهد تاریخی و دینی نشان می دهد که این نوع مجازات قدمتی بسیار بیشتر از عمر تاریخ اسلام دارد به طوری که نشانه های آن را در تورات یهودیان می توان جستجو کرد، و جالب تر اینکه در هیچ جای قرآن اشاره ای به سنگسار نشده است. جدول ۱ و ۲ به طور خلاصه و به همراه منابع کامل آن به مقایسه ادیان رایج در مورد سنگسار و زنا می پردازد. جداول نشان می دهند که حکم سنگسار فقط در یهودیت و مسیحیت آمده و در اسلام و دین های زرتشتی و هندویی اثری از آن نیست. به علاوه سنگسار در یهودیت و مسیحیت فقط منحصر به انسان و خطاهای جنسی مانند زنا و لواط نیست، بلکه حتی توهین به مقدسات و بی حرمتی والدین و جادوگری و بت پرستی هم مجازات سنگسار دارد. از همه عجیب تر آنکه تورات گاوی که دو بار انسان را شاخ بزند، محکوم به سنگسار کرده و البته صاحبش را هم محکوم به مرگ (عده ای معتقدند صاحب گاو هم بایستی همراه با گاو سنگسار شود). پدیده زنا که اکنون بیشترین حکم سنگسار به آن مربوط می شود، اصلا در ادیان زرتشتی و هندویی حکمی ندارد، و در اسلام نیز اگر آن فرد توبه نکند، مجازاتش ازدواج نکردن با او یا یکصد ضربه تازیانه و یا حبس ابد در خانه است. در ضمن فقط در اسلام است که عمل زنا با شهادت حداقل ۴ شاهد ثابت می شود و در بقیه ادیان “ادعا”ی هر طرف کافی می نماید. به نظر اگر روح قرآن و فحوای کلام آن در مورد بخشندگی و مهربانی، سهل گیری در مجازات و سخت گیری در اثبات مجازات و تاکید بر اصل بخشش در شرمساری (توبه) در نظر گرفته شود باید در اجرای احکامی از این قبیل در جامعه امروزی مان، بسیار تامل نمود. با توجه به اینکه اصولا ادیان برای انسان و زندگی بهتر او آمده اند، به نظر می رسد آنچه را که عقل می پسندد لاجرم شرع نیز  می پسندد و برعکس. به عبارتی دیگر نه تنها در دین اسلام، بلکه در هیچ دین آسمانی دیگری، نمی بایستی هدف از اعدام مجرم زجرکش کردن و آزار جسمی او بوده باشد، بلکه هدف در اندک موارد حکم شده توسط قاضی عادل، فقط از میان برداشتن عده معدودی از افراد جامعه است که به هیچ وجهی، جامعه از شر آنان در امان نمی باشد. به علاوه در این میان بر بی درد بودن و سرعت عمل بسیار تاکید شده است تا آنجا که در اسلام حتی یک حیوان حلال گوشت را در مقابل چشمان دیگر حیوانات نباید ذبح کرد! ایجاد درد، بیشتر تنها در قبایل بدوی و یا توسط افراد سفاک در تاریخ اجرا شده است که با روح انسانی سازگاری ندارد و سنگسار شاید در حال حاضر دردناک ترین اعدام موجود جهان باشد که متاسفانه اجرا می شود.

اما خارج از بحث دینی، از نظر عقلی اشکالات بسیاری بر این نوع مجازات وارد است که نمی توان به راحتی از کنار آن گذشت. تاثیر روانی بسیار زیاد این چنین اعدامی بر روی عموم جامعه یکی از این موارد می باشد. این حکم از طرفی باعث افسردگی و ترس می شود و از طرف دیگر ممکن است حس ترحم برای مجرم را برانگیزد، که هر دو با هدف اعدام (در امان نگه داشتن جامعه) در تناقضند، چه برسد به اجرای آن و یا نشان دادن چنین صحنه ای در ملاء عام. به علاوه در این نوع اعدام عملا مردم و حتی بچه ها در جایگاه جلاد قرار می گیرند که باز هم با روحیه هدف از حکم متنافر است! در هیچ مجازات اعدام در گذشته و حال، مردم عادی، مجری نبوده اند و نیستند و اگر در بعضی روشها مانند تیرباران، بیش از یک نفر مجری حکم باشد، مجریان از افراد تعلیم دیده هستند، حال آنکه در سنگسار، برای مردم عادی مجوزی برای قتل یک همنوع صادر می شود. به علاوه آیا فکر کرده ایم انسانی که یکبار، ولو قانونی، انسان دیگر را بکشد چه تاثیر مخربی در ذهن و روحش ایجاد می شود و شاید خود مروج قتل در جامعه شود؟

با دقت در نحوه سنگسار، آن چنانکه آن را اجرا می کنند، نکات ناپسند دیگری نیز آشکار می شود: آنجا که مردان را تا کمر در خاک می کنند و شانس و امکان رهایی و فرار را برای او فراهم می نمایند، و بدین ترتیب معلوم می شود که احتمالا هدف اصلی از سنگسار در بقیه ادیان و قوانین هم، کشتن فرد نبوده که اگر بود، مانند انواع دیگر مجازات های اعدام راه گریزی برای مجرم نهاده نمی شد. به علاوه، اینکه زنان را تا گردن در خاک دفن می کنند و دستانشان را می بندند نیز شاید، تنها ظلمی مضاعف و بدعتی بر آئین اولیه باشد.

از طرفی دیگر آنچنان که گویند، اصل اولیه در اجرای سنگسار استفاده از سنگهای بسیار کوچک است، سنگهایی که در حالت عادی تنها می تواند حداکثر خراشی ایجاد کند، درست به اندازه سنگهایی که در مراسم حج، برای رجم نماد شیطان استفاده می شود! به عبارت دیگر احتمالا منظور از سنگسار تنها اعلان انزجار از فرد و یا رفتار فرد سنگسار شونده است و یا معنی طرد کردن دارد که به نظر می رسد بیشتر این معانی در تورات و انجیل مورد توجه قرار گرفته است. شاید مجموعه ای از این دلایل باشد که اثری از سنگسار در قرآن وجود ندارد و حکم سنگسار زنا با حکمی از بخشش و توبه تا حداکثر حبس ابد خانگی جایگزین شده است. این نگاه به هدف سنگسار، در سالهایی نه چندان دور، مانند رفتار پرت کردن آب دهان به صورت فرد مجرم و اعلان تبری از او عینیت یافته بود، رسمی که هنوز هم در بسیاری از فرهنگها مانده اما در گذشته دور، معنای عمیق تری داشته است. فقط در نوع تفسیر از نحوه سنگسار است که انجام عمومی آن توسط مردم توجیه می شود یعنی باید تمام افراد آن جامعه از این گناه یا خطا دوری کنند، که بنا به این نوع نگرش، به نظر می رسد اصولا این مجازات، برای اعدام فرد نبوده است! این نگرش از این جهت شباهت به مواردی دارد که مجرمین را در شهر یا روستا می گرداندند تا هم متنبه شود و هم افراد از او دوری کنند  که اگر منظور کشتن بود منطقا باید از سنگهای بزرگ استفاده می شد و راه گریزی برای مجرم نمی گذاشتند تا اجرای حکم محکوم نتیجه بخش می شد. شاید به همین دلایل آموزشی و همچنین در امان نگه داشتن جامعه باشد که قرآن بر خلاف سلفان خود (تورات و انجیل) سنگسار ندارد و در مورد زنا می گوید اگر زناکار توبه نکرد از ازدواج با او خودداری کنید و یا او را در خانه حبس کنید تا از طرفی جرم او در جامعه اشاعه نیابد و از طرف دیگر افراد جامعه نیز نتیجه عمل خطا را ببینند.

این تنها دلایلی کوتاه در رد سنگسار بود و به اثرات منفی آن از نظر، تخریب وجهه جهانی جامعه ی اجرا کننده آن، و نیز تبلیغ منفی علیه آنان نپرداختیم که در این مورد بسیار گفته اند و مقوله ای سیاسی است. با توجه به ادله ذکر شده اکنون اصرار بر انجام چنین حکمی مخالف قرآن در کشورمان ایران، چه دلیلی می تواند داشته باشد؟ آیا قبول اشتباه اینقدر دشوار است؟ آیا تصحیح نگاه غلط امکان پذیر نیست؟ و مهمتر اینکه آیا برخورد انسانی و با دیده بخشش و محبت حتی به یک مجرم، با توجه به تاکید خدا در قرآن، کاری دشوار است؟ آیا فکر این را نمی کنیم که اگر هر کدام از دلایل فوق درست باشد و ما مجازاتی بسیار بیشتر از خطای یک مجرم را به یک انسان (ولو اینکه مجرم باشد) تحمیل کنیم چه مسئولیت سنگینی را پذیرفته ایم؟ و در این مسئولیت نه تنها مجریان آن، که تمام کسانی که نسبت به این امر سکوت نموده اند، و یا همه اشخاصی که با غرض ورزی و مطامع شخصی و سیاسی کاری آن را به قرآن و اسلام منسوب می کنند، همه و همه مسئول هستند. شاید اگر حافظ شیرازی در زمان ما بود این چنین می گفت:

گر مسلمانی همین است که حافظ دارد

وای اگر از پس امروز بود فردایی