بیش از یکصد و سی و پنج سال پیش حضرت عبدالبهاء رساله‌ای خطاب به ملت ایران صادر فرمودند. حضرت با مهری بی‌کران و با لحنی پرشور از مردم ایران درخواست نمود که روزگاران خوش پیشین را بخاطر آورند، زمانی که مملکت ایران به منزله قلب عالم و مرکز علوم و منبع صنایع و معدن فضائل و خصائل پسندیده انسانی بوده و مردم را دعوت فرمودند که بپاخیزند و خواستار میراث پسندیده کهن خود گردند.

در آن رساله حضرت عبدالبهاء مسئله تجدد را که امروزه نیز مشغله ذهنی مردمان جهان و بخصوص ملل مسلمان است مطرح فرموده و مفهوم تجدد و کیفیت یک انقلاب فرهنگی از جمله حکومت مردم سالاری، حاکمیت قانون، تعلیم و تربیت عمومی، رعایت حقوق بشر، پیشرفت اقتصادی، همزیستی و بردباری بین همه ادیان، ترویج علوم و صنایع مفید و تأمین رفاه اجتماعی را با دقت تشریح نموده و خاطرنشان ساختند که منظور از تجدد تقلید کورکورانه از تمدن مغرب زمین نبوده و نیست. بالعکس با بیانی قاطع جوامع  اروپا را غرق در دریای نفس و هوی و گرفتار در دام ماده گرایی خوانده و پیش بینی فرمودند که این بینش سرانجامی جز ناکامی از پی نداشته و نخواهد داشت.

حضرت عبدالبهاء توجه خوانندگان را به آن قوای روحانی که باید بینش انسان را هدایت کند معطوف داشته و متذکر می‌گردند که ارتقاء مقام و ترقی هر نفسی منوط به تعلیم و تربیت است و بدین منوال تعلیم و تربیت را به عنوان قانونی ضروری برای ترقی بشر و پیشرفت جامعه لازم شمرده‌اند.

حضرت عبدالبهاء از مردم ایران و اولیاء امور خواستند که دیده بصیرت بگشایند، از تقلید افراد بپرهیزند، تغییر و تحول اساسی در طرز فکر و رفتار فردی و اجتماعی را لازم شمرند، به فکر بزرگواری و عزت خود و ملل و طوائف عالم باشند و با وجدانی آگاه و تمسک به خدا دست به دست هم داده احتیاجات مملکت را دریابند و منافع شخصی را فدای مصالح عمومی نمایند.

اما نصیحت‌های آن مولای توانا با بی‌اعتنایی روبرو شد. کشور ایران که در دام استبداد فرسوده قاجار و پنجه زمامداران بی‌لیاقتش اسیر و گرفتار بود بیش از پیش در مرداب نادانی و انحطاط فرو رفت. ملتی که در ایام گذشته برخی از بزرگترین رهبران و متفکران در تاریخ فرهنگ و تمدن جهان چون کورش و داریوش، جلال‌الدین رومی و حافظ شیرازی، ابن سینا و زکریای رازی را در دامان خود پرورده بود قربانی اقدامات طبقه روحانیون مغرضی شد که تأمین و تداوم حقوق و امتیازات خود را در این می‌دیدند که مردم را از آنچه نشانی از ترقی و تجدد داشت به هراس اندازند.

پس از حکومت قاجار دولت جدید برای اشاعه تمدن غرب به تأسیس مدارس و مشروعات اجتماعی و استخدام کارمندان کارآزموده اقدام نمود. سرمایه‌گذاری خارجی را به عنوان وسیله‌ای برای توسعه منابع ملی تشویق و ترویج کرد. زنان را از قیود شدیدی که مانع از پیشرفت‌شان بود رهایی بخشید و امکاناتی جهت تحصیل و کسب علوم و فنون فراهم آورد. افسوس که این اقدامات مؤثر درمان درد جامعه نشد. با استفاده از منابع نفتی ثروتی سرشار بدست آمد اما از آنجا که نظام موجود  بر اساس عدالت فردی و اجتماعی استوار نبود، نتیجه آن تحول منوط برای اقلیتی مزیت طلب شد حال آن که اوضاع عامه مردم فقط اندکی بهبود یافت.

بار دگر در سال ۱۳۵۷ مسئولین و اولیای انقلاب به مردم وعده دادند که نابرابری‌ شدید طبقاتی و اختلاف فاحش میان فقیر و توانگر با توسل به روح دوستی و برادری التیام خواهد یافت. منابع طبیعی متعلق به جمیع مردم ایران بوده و جهت ایجاد کار و فراهم ساختن امکانات تحصیل برای همگان صرف خواهد شد. قانون اساسی که مدعی تساوی حقوق همه شهروندان است وضع گردید و مقرر شد که حکومت با وجدانی بیدار بکوشد تا ارزش‌های روحانی را با اصول آزادی و مردم سالاری پیوند دهد.

حال پس از گذشت ۳۷ سال فریاد نارضایتی و خشم و اعتراض علیه شیوع فساد و دسیسه‌های سیاسی، سوء رفتار با زنان، سرکوب اندیشه و اندیشمندان، عدم مدیریت صحیح محیط زیست و منابع طبیعی و رعایت حقوق بشر از هر گوشه ایران به گوش می‌‌رسد.

راه نجات در آستانه این بحران ایجاد تغییر و تحول اساسی در طرز فکر و رفتار فردی و اجتماعی مردم است. طرز فکری که به جای تقلید از فرد، متکی به عقل و دانش بوده و هدف آن تأسیس جامعه‌ای مبتنی بر برابری و عدالت اجتماعی باشد. ایجاد چنین طرز فکر و رفتاری ملزم به تعلیم و تربیت صحیح اخلاقی است، تربیتی که طرز فکر و رفتار فردی را از تعصبات جنسی، نژادی، مذهبی و سیاسی دور نموده، همگی را به سوی همزیستی و بردباری تشویق کرده و منافع عمومی را مقدم از منافع شخصی بداند.

خوانندگان عزیز، در صورتیکه مایل به دریافت نسخه‌ای از مقاله فوق از طریق ایمیل هستید و یا راجع به  تعالیم بهائی سؤالی دارید لطفا با ما تماس بگیرید:     پیامگیر :     7400-882-905 ،  ایمیل:  anyquestionsplease@gmail.com

وب سایت برای برخی از کتابهای فارسی بهائی  :      www.reference.bahai.org/fa