هادی وقفی

صف آرایی جنبش های آزادیخواهانه و برابری طلبانه در مقابل دیکتاتورها

بن علی باید برود!

این پاسخ مردم به جان آمده تونس به وعده ها و اظهار پشیمانی های “زین العابدین بن علی” رئیس جمهور فراری این کشور بود. رئیس جمهوری که در تمام مدت حکمرانی اش ـ بسان حاکمان مذهبی کنونی ایران ـ مردم را سرکوب و آزادی های سیاسی را محدود کرد و خودش و تمام خانواده اش و دار و دسته اش بیست و سه سال پول پارو کردند، انحصار بسیاری از فعالیت های اقتصادی و تجاری را به دست گرفتند، مردم و جوانان را در فقر و بیکاری غوطه ور نمودند و دست آخر با انبوهی از حساب های بانکی در نقاط مختلف دنیا و با همراه بردن یک و نیم تن طلا از کشور فرار کردند!

بن علی در روزهای آخر حکومتش وعده داد زندانیان سیاسی را آزاد کند و فعالیت مطبوعات و فضای مجازی را به رسمیت بشناسد. گفت وضعیت معیشتی مردم و بیکاری جوانان را بهبود می بخشد. ابتدا وزیر کشورش را و بعد کل دولتش را کنار گذاشت و وعده داد که در انتخابات آینده کاندید نمی شود و با اینهمه، مردم تونس که بیست و سه سال جنایت ها و دزدی های او را دیده بودند، به چیزی جز رفتنش رضایت ندادند و تا زمان تنظیم  این نوشته هم هنوز حضور افراد و بقایای حکومت بی علی را در کابینه جدیدی که از جانب “محمد الغنوشی”، نخست وزیر، پیش روی مردم گذاشته شده است، قبول ندارند. خود الغنوشی پس از رفتن بن علی خودش را رئیس جمهور اعلام کرد و وقتی اعتراضات ادامه پیدا کرد و مردم نپذیرفتند، کنار رفت تا اینکه این بار “فواد المبزع”، وزیر کشور با اعلام به اصطلاح دولت آشتی ملی ـ و ظاهرا با استناد به برخی قوانین همین حکومت ـ خودش را رئیس جمهور نامید و الغنوشی را به عنوان نخست وزیر مسئول تشکیل کابینه کرد. بر اساس آخرین خبرها و علیرغم اخبار حضور برخی از مخالفان و نیروهای اپوزیسیون در کابینه آینده، اوضاع هنوز در تونس به حالت عادی برنگشته و اعتراضات ادامه دارند. بر اساس یکی از گزارش های خبرگزاری رویترز “رهبران جدید در تلاش برای تثبیت سریع تر اوضاع سیاسی برای جلوگیری از خطر شورش های بیشتر و سرکوب بقایای بن علی هستند”. بر اساس همین گزارش یک شهروند تونسی به خبرنگار رویترز می گوید:”هیچ چیز تغییر نکرده است”! در یک کلام و متأسفانه  باید گفت مردم تونس هنوز نمی دانند چه چیزی را باید به جای حکومت سرمایه داری فاسد بن علی جایگزین کنند. آلترناتیو خود را انتخاب نکرده اند. ماههاست در جستجوی یک رهبر واقعی، چپ و رادیکال بسر می برند و اگر نتوانند آن آلترناتیو را پیدا کنند، بالایی ها باز هم سرهم بندی می کنند و انقلابشان را به شکست می کشانند. در واقع، حضور یک حزب سیاسی رهبر و انتخاب شده از طرف توده مردمی که بزرگترین کارها را کرده اند، در طول حداقل مبارزات دو ماه گذشته مردم تونس، ضعف اساسی انقلابشان است.

 

باید به ایران نگریست

از لحظه شروع انقلاب تونس تمام حاکمان کشورهای عرب و اسلام زده به تکاپو افتاده اند و ــ به درستی ــ از خطری که در کمین هر کدامشان نشسته است، هشدار می دهند. در اردن، مصر، بولیوی و الجزایر تظاهرات عظیمی در حمایت از انقلاب تونس و خواست رفع بیکاری و گرسنگی و کنار رفتن حاکمان دیکتاتور ادامه یافته اند و بسیاری از رهبران جهان به اظهارنظر پیرامون این وقایع پرداخته اند. رهبران آمریکا و جهان غرب نگرانی خود را نسبت به از کنترل خارج شدن اوضاع پنهان نمی کنند و در کنار آن ابراز امیدواری می کنند که آرامش و دموکراسی به تونس بازگردد. عمر موسی، رئیس اتحادیه عرب، وقایع تونس را “حوادث خطرناکی” خوانده که از نظر تاریخی”شروع یک دوره و پایان عصری دیگر” است! رجب طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه در گفتگویی با خبرنگاران در استانبول اظهار داشت که قیام مردم تونس به صورت موجی در منطقه گسترش خواهد یافت.

مهم تر از تمام این اظهارنظرها ــ و تا آنجا که به شرایط ایران مربوط می شود ــ گفته های سامی الفرج رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک کویت بود که ضمن اشاره به اینکه تأثیرات قیام تونس بیشتر از سایر کشورها بر وضعیت سیاسی ایران اثر خواهد گذاشت، می گوید:”تنها باید به ایران نگریست و مشکلات این کشور را دید”! این حرف سامی الفرج در واقع، تصویر عمومی مردم و سیاستمداران جهان از اوضاع تعیین تکلیف نشده سیاسی در ایران است. عباراتی مثل “بن علی رفت”، “شاه رفت” و “سید علی باید برود” و ارزیابی هایی از این دست که “چرا مردم تونس تونستن ولی ما نتونستیم” در فاصله چند روز به تیتر اصلی صفحات وبلاگ نویسان و تحلیل های میلیونها کاربر اینترنتی و “شهروند خبرنگاران” ایرانی در سرتاسر جهان تبدیل شدند و تمام اینها، بی تردید نشانگر انتظار تمام مردم جهان از وقوع انقلابی شگرف در ایران است و در عین حال، نشان دهنده این است که حتی افکار عمومی جهانیان نیز معتقدند که انقلابی که از سال ۸۸ در ایران شروع شده است، شکست نخورده و مردم ایران مرعوب و خانه نشین نشده اند. گویا در حالیکه همگان منتظر انقلاب در ایران بوده اند، چنین اتفاقی ناگهان در تونس رخ داده است. و باید گفت چنین انتظار و چشم اندازی برای آینده سیاسی ایران کاملا بجاست. مردم ایران سال گذشته حکومت اسلامی را به طور جدی به مصاف طلبیدند و در روزهایی از انقلاب نیروهای سرکوب رژیم را از کار انداختند و بااینحال، کار را یکسره نکردند! انقلاب برجا مانده ایران، با پرهیز از اشتباهات و کمبودهای انقلاب تونس به درستی می تواند سرمشق و الگویی باشد برای جنبش های برابری طلبانه و آزادیخواهانه ای که سالهای بسیار است از ظلم و بی حقوقی دیکتاتوری های مذهبی ــ و غیرمذهبی ــ به جان آمده اند.

 

پیروزی یا شکست انقلاب ها

 انقلاب مردم تونس، فارغ از آنکه انقلابی شکست خورده باشد یا پیروز، تا همینجا امکان پذیری سرنگونی حکومت های فاسد و دیکتاتور کنونی را پیش روی جهانیان و بخصوص مردمان آزادیخواه و برابری طلب کشورهای اسلام زده قرار داده است. مردم تونس (همانطور که در ابتدای این نوشته گفتم) آن رهبری انقلابی خود را کم دارند و دقیقاً به همین علت افرادی در چارچوب همان قوانین پیشین، چهره هایی را از بالای سر مردم برای جلوگیری از نابودی تمام ارکان ساز و کار پیشین و در رفتن کامل اوضاع از دست سرمایه داران و مفتخوران سابق به مردم پیشنهاد می کنند. این واقعیت، به تعبیری تجربه مشترک انقلاب تونس و انقلاب جاری مردم ایران است که از سال گذشته شروع شده، اما هیچ چیزی را تعیین تکلیف نکرده است. انقلاب مردم ایران هم تا به امروز آن آلترناتیوی را که از جانب توده مردم انتخاب شده باشد، کم دارد و با این حال، به نظر نمی رسد مردم ایران بخواهند اشتباهات مردم تونس را در انقلاب آتی خود تکرار کنند. تعلل و درجا زدن کنونی انقلاب در ایران ــ جدای از سرکوب ها و اعدام ها و فضای کشت و کشتاری که حکومت اسلامی به راه انداخته است ــ به همین دلیل است. این انقلاب با تجربه هایی که از مبارزات سال گذشته و عملکرد سیاه و جنایتکارانه حاکمان مذهبی ایران کسب کرده است، هم اکنون و پس از بیشتر از سی سال تجربه حکومت مذهبی در قدرت، خواسته ها و مطالبات مشخص و روشنی دارد. مردم ایران فقر و فلاکت مذهبی نمی خواهند و می خواهند مرفه و مثل آدم زندگی کنند و زندگی انسانی داشته باشند. مردم ایران زندانی سیاسی نمی خواهند. اعدام و سنگسار و حاکمیت قوانین قصاص اسلامی بر سرنوشتشان را نمی خواهند. آزادی بی قید و شرط می خواهند و جامعه ای که در آن مذهب به امر شخصی افراد بزرگسال تبدیل شده باشد و از قوانین، حکومت و آموزش و پرورش کنار زده شود. مردم در ایران خواستار آزادی زنان از انواع محدودیت های مذهبی و برابری کامل زن و مرد هستند و حکومت انسانی آینده ایران باید بی هیچ قید و شرطی بتواند به تمام این خواسته های برحق و انسانی پاسخ دهد و برای این منظور، جامعه باید آن آلترناتیو چپ و رادیکال خود را برای سازماندهی انقلاب با هدف سرنگونی حکومت اسلامی در ایران “انتخاب” کند. آلترناتیوی که حتی وقتی در اپوزیسیون هم بوده است، به اندازه توانش برای حقوق انسانها و رهایی شان از شر بختک جمهوری اسلامی جنگیده باشد! این، پیش شرط پیروزی انقلاب در ایران و “پایان واقعی یک دوره و آغاز عصری دیگر” است. چیزی که مردم تونس تا این لحظه از آن بی بهره بوده اند.