فرح طاهری ـ جمعه شب به دعوت کانون ایرانیان دانشگاه تورنتو، صدها تن از ایرانیان و تنی چند غیر ایرانی در حالی که اکثرا سیاهپوش بودند

 جمعه ۱۹ جون ۲۰۰۹

جمعه شب به دعوت کانون ایرانیان دانشگاه تورنتو، صدها تن از ایرانیان و تنی چند غیر ایرانی در حالی که اکثرا سیاهپ
وش بودند، در مکانی نشستند و یاد کشته شدگان اخیر در ایران را گرامی داشتند که سه هفته پیش در همین مکان در جوی شاد انتخابات نمادین ریاست جمهوری برگزار شده بود.

در این مراسم ترانه ها و سرودهایی چون یار دبستانی، سر اومد زمستون، مرغ سحر، همراه شو عزیز، ای ایران و … پخش شد و شرکت کنندگان با آن همخوانی کردند.

 


 

همچنین علی علوی یکی از شاهدان وقایع ۱۸ تیر ۷۸ دانشگاه تهران، نوشته ای را که به مناسبت حمله ی مجدد به خوابگاه دانشجویان و حوادث اخیر ایران، نوشته بود، خواند و با شعار زنده باد ایران و ایرانی سخنانش را به پایان رساند.(متن نوشته علی علوی را در زیر این گزارش می خوانید). 

دکتر مریدی نیز در این مراسم حضور داشت و با اشاره به عکس کودکی که در شکم مادرش تیر خورده بود، برای این ایرانی به دنیا نیامده، اعلام یک دقیقه سکوت کرد. او سپس به تاریخ استبداد و مبارزات ایرانیها پرداخت و همچنان همبستگی خود را با مردم ایران ابراز داشت.

سارا ترانه ی "ای ایران" از محمد نوری را خواند و آراز سالک تار نواخت.

داوطلبان کانون ایرانیان دانشگاه تورنتو به رسم مجالس یادبود بین حاضران خرما و حلوا پخش می کردند. پس از حدود دو ساعت تجمع در این مکان، بسیاری از افراد با شمع های افروخته شروع به راهپیمایی کردند و مسیر خیابان کالج به طرف پارلمان انتاریو را پی گرفتند و در راه توجه عابران و رانندگان اتوموبیل ها را به خود جلب می کردند.

بسیاری از رهگذران با نشان دادن علامت پیروزی با راهپیمایان ابراز همبستگی می کردند.

این مراسم با گردهمایی جمع در مقابل پارلمان انتاریو و شمع افروزی در آن جا به پایان رسید.

گفتنی ست حضور مردم در این مراسم بسیار شهروندانه بود و آنان به توصیه ی کانون ایرانیان دانشگاه تورنتو که خواسته بود هیچگونه پرچمی در مراسم نباشد، از آوردن پرچم خودداری کرده بودند و متحد و همراه، تنها به هدف مراسم که همان یادبود عزیزان درگذشته و همبستگی با مردم ایران بود، اندیشیده بودند. باید به  آنها تبریک گفت.

 

 

 

نامه ای از بهشت

متن سخنان علی علوی از شاهدان وقایع خونین حمله به خوابگاه دانشجویان دانشگاه تهران در ۱۸ تیر ۷۸ ، در مراسم شمع افروزی و یادمان کشته شدگان تظاهرات اخیر ایران در دانشگاه تورنتو


 

به نام یزدان پاک، خداوند ایرانیان از میترا تا الله و به نام  ایران سرزمینی که بر فرزندانش و هر آنکه از آن برخاسته است رنگ هویت می بخشد

بچه ها سلام

کمتر از یک ماه دیگر می شود ۱۸ تیر. ۱۰ سال، آری، انگار همین دیروز بود که ما و خیلی از آنان که امروز در میان شما هستند مصمم شدیم که دست زمخت و کریه خفقان را که سال ها جلوی دهنمان را می فشرد، برداریم و به نقاب ترسناک استبداد که سال ها به تکیه بر ابزار تهدید و ارعاب بر هر زمزمه ای نعره خاموشی می کوفت، نه بگوییم.

هر چند نیک می دانستیم که دستهایمان خالیست و هیولای مقابل با دندان مسلح، اگر چه به روشنی آشکار بود که آن چه در مقابل ماست هیبتی است اهریمنی و سرد خالی از ادراک انسانیت که شعور، تفکر، تعقل و تعامل انسانی را از هیچ شکلش بر نمی تابد و همانگونه که بارها به اثبات رسانده به وقتش فارغ از لحظه ای تأمل و درنگ به کار می برد هر آنچه در توان دارد تا مسکوت کند هر پژواکی را که رنگی از تعرض بر خود گرفته است و در هم کوبد هر بستری را که بانگی از دگرخواهی و دگراندیشی سر می دهد.

انسان در زندگی دست به گریبان دغدغه های فراوانی است که گاه به چالش کشاندن هر یک از آن ها گر چه تلاطم درونش را آرام و نفس بی قرارش را ارضا می کند، تمنای وجودش را التیام نموده و روحش را تعالی می بخشد، لیکن تاوان گزافی را برایش در بر خواهد داشت.

آزادی، یکی و یا به حق جدی ترین و پرهزینه ترین این دغدغه هاست.

نگاهی کوتاه و گذرا به تاریخ، حکایت از انسانی می کند که در بند بودن را بر نمی تابد، یوغ بر گردن نمی پذیرد، آزاد زیستن را بر هر موهبتی برتر می شمارد و گاه در مسیر حفظ این آرمان شیرین، همچو ما جان شیرین ارزانی می دارد.

در دنیای امروز و عصر معاصر با پیشرفت بشر و ارتقاء سطح دانش و آگاهی او، دغدغه ی آزادی و آزاد زیستن شکل تازه ای یافته است.

امروز شاید صحبت از رهایی از بند و گریختن از بردگی نباشد، شاید جسم انسان دیگر به بیگاری گماشته نشود، لیکن سلطه بر اندیشه، عقیده و باور انسان است که او را به تنگ می آورد.

انسان امروز مفهوم آزادی را در بیان اندیشه و تفکرش می کاود و آنگاه که زبان خویش را قاصر از ابراز آنچه بر ذهن و روانش جاری است می یابد همچو مای دیروز و شمای امروز به خروش می آید.

امروز در اکثر کشورهای دنیا مردم خواهان حکومت هایی هستند که شالوده ی آن ها استوار بر اصل دموکراسی و یا همان آزادی مدنی، فردی و اجتماعی خواهد بود.

لیکن هنوز هستند حکومت هایی که بنیادشان ریشه در تحجر، خودکامگی و دیکتاتوری قوام نموده و بقایشان میسر نیست مگر با سلطه بر تمامیت فکری و وجودی مردمانشان.

ایران ما سرزمینی که ما و شما از آن برخاسته ایم نمونه بارز کشوری است که مردمانش در اسارت چنین حکومتی به سر می برند؛ حکومتی که با بهره جویی و سوءاستفاده از باور و پیشینه ی فکری و عقیدتی مردمش سعی در تلقین و تزریق منش غاصب، معیارهای مسموم و تمامیت نامشروع خود بر ذهن و روان بانیان حقیقی آن آب و خاک می نماید و آنان را به مقابله برخاسته و در صدد احیای ارزش های بنیادی و نمادهای مبتنی بر آزادی انسان بر می آیند را سرکوب نموده، شکنجه کرده، به حبس کشانده و با شقاوت و سنگدلی از بین می برد.

بچه ها، دوستان، هموطنان یادمان نرود که آزادی آن خاک در گرو همبستگی و همدلی تک تک ماست. ما از اینجا و شما در آنجا شاهد هستیم حتی آنان که آن زمان ما را از میان بردند امروز با وجود شکاف عمیقی که در میان خودشان به وجود آمده است و تیرهای زهرناکی که به سوی یکدیگر پرتاب می کنند لیکن آنجا که رای به بود یا نبود تمامیتشان می رسد همه در یک سنگرند.

دوستان، ایرانیان از هر گروه، فرقه، مسلک و مکتبی که هستیم بدانیم که امروز مجالی برای نزاع بر سر سلایق شخصی و گروهی نیست. اینک زمان آن نیست که هر کدام از ما بخواهد ایرانی را که در آرزوهایش تصویر می کند فریاد بزند.

خاک تشنه آب می طلبد، رنگ سبو به چه کار آید

بچه ها از هر گروه و نژاد

دست در دست هم باید داد

فارغ از هر زنده باد و مرده باد

سر به راه مملکت باید نهاد

مام میهن عاشق صلح و صفاست


 

بچه ها یادمان باشد که منِ دموکرات، منِ سکولار، منِ سلطنت طلب، منِ مجاهد، منِ کمونیست، منِ چپ، منِ راست… در نهایت منِ تنها و منِ تک صدایم ، منی که هر چقدر هم بلند فریاد بزنم در مقابل نعره ی سرکوبگر سپاه پلیدی محکوم به سکوت و فنایم. ولی آن روز که من، تو و شما فریادهامان را گره بزنیم در یک کلمه و آن آزادی، آن لحظه است که نعره گوش خراش سرکوب و خفقان هیچ جز نتی فالش در طنین خروشان سمفونی آزادی به نظر نمی رسد.

چه کسی می خواهد من و تو ما نشویم

خانه اش ویران باد

ایران ما به روایت تاریخ نخستین سرزمینی است که حاکمانش دموکراسی و آزادی را به شکل امروزی نه تنها به مردمانش بلکه به جهانیان عرضه کردند و آنچه امروزه در دنیای مدرن از آن به حقوق بشر استناد می شود نخستین بار در ایران زمین متولد گشت.

پس بیایید به یزدان ایران، به روح کوروش پاسارگاد، به بی آلایشی پیر احمدآباد و به تقدس نام تمامی آنان که جان شیرین عاشقانه فدای خاک وطن کردند، همگی یک دل و یک صدا سوگند یاد کنیم که در راه آزادی خاک عشق، خاک هویت، خاک تمامی فرزندان ایران از چنگال سپاه پلیدی و پالودن خون مسموم استبداد از پیکر ایرانمان قطره قطره خونمان فدای وطن کنیم…


 

سراپا اگر زرد و پژمرده ایم

ولی دل به پاییز نسپرده ایم

چو گلدان خالی لب پنجره

پر از خاطرات ترک خورده ایم

اگر داغ دل بود ما دیده ایم

اگر خون دل بود ما خورده ایم

اگر دل دلیل است آورده ایم

اگر داغ شرط است ما برده ایم

اگر دشنه ی دشمنان گردنیم

اگر خنجر دوستان برده ایم

گواهی بخواهید اینک گواه

همین زخم هایی که نشمرده ایم

دلی سربلند و سری سر به زیر

از این دست عمری به سر برده ایم


 

۲۹ خرداد ۱۳۸۸ خورشیدی

بهشت، آرامگاه تیرگان

دالان هجدهم

 

 

 

 

 

 

عکس های این مراسم را در گالری عکس شهروند ببینید.