در حرکت‌های اعتراضی اخیر یکی از ویژگی‌هایی که به چشم می‌خورد، عدم مشارکت مردم در شهرهای کوچک بود. در بسیاری از این مناطق …


شهروند ۱۲۳۶  پنجشنبه ۲ جولای  ۲۰۰۹


 


 


 

شهرزادنیوز: در حرکت‌های اعتراضی اخیر یکی از ویژگی‌هایی که به چشم می‌خورد، عدم مشارکت مردم در شهرهای کوچک بود. در بسیاری از این مناطق یا اصولا هیچ حرکتی صورت نگرفت و یا عمدتا به محیط‌های دانشجویی محدود بود. در همین رابطه مصاحبه‌ای با فرزانه، یکی از دانشجویان تهرانی که در شهرستان سمنان تحصیل می‌کند، صورت گرفته است.

فرزانه: دوشنبه ۲۴ خرداد، در حالی که روزهای قبل و بعد از آن جمعیت زیادی در تهران برای اعتراض در خیابان‌ها بودند، باید برای شرکت در امتحانات به کاشان می‌رفتم. خیلی عصبی بودم. قصد داشتم با بچه‌ها صحبت کنم که امتحانات را تحریم کنیم.

وارد سمنان که شدم، دیدم دست مردم گل، شیرینی و کادو است. تازه فهمیدم که آن روز روز مادر است. در حالی که من که از تهران می‌رفتم، مانند خیلی‌های دیگر به قدری ذهنم مشغول چیزهای دیگر بود که حتی یادم نبود تا تبریکی به مادرم بگویم. در تهران جوان‌ها توی خیابان بودند و خیلی از مادرها هم به همراهشان. چرا که حتی اگر خودشان هم موافق بچه‌های‌شان نبودند، خیلی چیزها می‌دیدند که ناراحت‌شان می‌کرد و در سمنان، انگار از هیچ چیز خبر نداشتند.

 


 

وقتی راجع به حوادث تهران با مردم آنجا صحبت می‌کردی، چی می‌گفتند؟


 

فرزانه: راستش، انگار تا آدم خودش یه چیزی رو نبینه، آن را حس نمی‌کنه. اولا که منبع دسترسی آن‌ها به اطلاعات، همین تلویزیون خودمان است. آن را هم که همه می‌دونند، چی پخش می‌کند. در شهرستان‌ها انگار از هیچ چیز خبر ندارند و جو خیلی سنگین است. در مورد آن‌هایی هم که به ماهواره دسترسی دارند، یا موافق اعتراضات هستند، هنوز آن ترس وجود دارد.


 

اما در شهرستان‌ها هم حرکت‌هایی شد. پس چه کسانی در این موارد شرکت می‌کردند؟


 

فرزانه: درسته، حرکت‌هایی هم شد، اما عملا چه کسانی بودند که در این اعتراضات حضور داشتند؟ همان تعداد کمی از دانشجویان بودند که از شهرهای بزرگ به آن‌جا رفته‌اند و شب از خوابگاه‌ها ریختند بیرون و اعتراض کردند. آنان را هم که گرفتند، زدند و متفرق کردند. یا گرفتند و بردند و هیچ کس هم حمایت نکرد.

 

به نظر تو به هر حال وقتی که حتی همین حرکت‌ها را هم می‌بینند یا می‌شوند، در ذهن‌شان چه می‌گذرد؟


 

فرزانه: به نظرم با خودشان فکر می‌کنند و البته شنیدم هم که می‌گفتند، حالا اصلا حرف شما چیه؟ خب، چهار سال دیگه هم صبر کنید. این حرف‌ها خیلی منو عصبانی می‌کرد و دائما بحث می‌کردم. به نظر من سخت‌ترین کار دنیا توجیه کردن آدم‌هایی است که نمی‌خواهند بفهمند. چطور می‌تونی با این آدم‌ها بحث کنی؟ مردم آنجا غرق در روزمرگی خودشان بودند و وقتی که به آن‌ها نگاه می‌کردی، حتی حس نمی‌کردی که شاید کسی باشد که هم نظر تو باشد.


 

صرفنظر از وقایع اخیر، آیا خود حضور دانشجویان از شهرهای بزرگ در شهرهای کوچک تاثیری در تغییر فضای سیاسی یا فرهنگی این مناطق ندارد؟

فرزانه: واقعیت اینجاست که خارج از مسئله‌ی انتخابات و حوادث قبل و بعد از آن، نگاهی که مردم شهرستان‌ها به ما دانشجویان غیربومی دارند، این است که انگار آمدیم آنجا چیزی را غصب کنیم و ازشون بگیریم. به ما به این چشم نگاه می‌کنند که انگار آنجا مزاحم هستیم و اصلا درست نیست که آنجا باشیم.

به نظر من بحث فرهنگی اینجا خیلی مهم است. برای نمونه اکثر زنان شهرستانی چادری هستند. اما چادر سر کردن‌های‌ آن‌ها هم با چادری‌های تهران فرق می‌کند. با چادر مشکی طوری آرایش می‌کنند که من اگر در تهران عروسی هم بخواهم بروم، آنطوری آرایش نمی‌کنم. اما اگر من که مانتوی معمولی و مقنعه سرم است، کمی از موهایم بیرون باشد، به من به چشم یک زن بدکاره نگاه می‌کنند. کم نیست مواردی که من و دوستانم در خیابان مورد فحش و ناسزا و حرف‌های رکیک قرار می‌گیریم. البته من منظورم این نیست که همه در تهران اینطوری مثل من می‌گردند یا در شهرستان‌ها آنطوری هستند، اما این واقعیت دارد که که اختلاف فرهنگی عمیقی وجود دارد. و همین مسئله در حرکت‌های اخیر هم بروز کرد. مردم بومی حتی حاضر نبودند به حرف‌های ما گوش کنند، چه برسد که از ما حمایت کنند.