وقتی از من خواسته شد مطلب این هفته را در ارتباط با روز جهانی زن بنویسم بی اختیار به یاد زنانی افتادم که اولین گام های دشوار را در سینمای ایران برای به رسمیت بخشیدن هویت زن ایرانی برداشتند. گام هایی که در آن دوران و با وجود تابوهای فرهنگی و دینی آسان نبود و به همین خاطر نیز بهای گزافی را در این راه پرداختند. از آنجا که امروزه دیگر حضور زنان در سینمای ایران خیلی عادی جلوه می کند و با توجه به کثرت تعداد زنان هنرمند در رشته های مختلف به ویژه بازیگری در سینمای ایران و با محدودیت موجود در این صفحه بر آن شدم تا با ذکر چهار بانوی پیشگام در چهار رشته مختلف به عنوان نمایندگان زنان هنرمند از حضور تمامی سینماگران در تاریخ سینمای ایران یاد و تجلیل کرده باشیم. باشد که در آینده با تحقیقی جامع مطالب عمده تری در این زمینه را با ذکر نام زنان تاثیرگذار در سینما منتشر سازیم.

 روح انگیز  (۱۳۷۶ ـ ۱۲۹۵) ـ اولین زن هنرپیشه

 تا قبل از دوره پهلوی اول بازی زنان مسلمان در نمایش ها و تعزیه ها ممنوع بود و پسران جوان و نابالغ  که “زن خوان” یا “لوره” نامیده می شدند با آرایش و کلاه گیس نقش زنان را ایفا می کردند.

وقتی ‌عبدالحسین ‌سپنتا تصمیم‌ گرفت‌”دختر لر” نخستین ‌فیلم‌ ناطق ‌سینمای ‌ایران ‌را در هند بسازد، مشکل ‌بزرگش ‌انتخاب ‌بازیگران‌ فیلم ‌بود که ‌می ‌بایست ‌با زبان ‌فارسی ‌آشنایی ‌می ‌داشتند. بازیگران زنی که در این سالها یعنی دهه اول ۱۳۰۰ هجری شمسی در آثار اولین کارگردانان سینما بازی می کردند بانوان ارمنی بودند که اکثرا از صحنه تئاتر وارد سینما شده و مانعی بر سر راهشان نبود.  در سال ۱۳۱۲ سپنتا موفق شد صدیقه سامی نژاد(روح انگیز) همسر یکی از کارکنان کمپانی امپریال فیلم بمبئی را که از سیزده سالگی از کرمان به هند رفته بود مجاب کند تا به عنوان اولین بازیگر زن در تاریخ سینمای ایران در این فیلم بازی کند. وقتی فیلم در تهران نمایش داده شد در میان مردمی که برای بار نخست سیمای یک زن ایرانی را بر پرده سینما دیده بودند واکنش های ناگواری برانگیخت. ایفای نقش گلنار در دختر لر باعث شد که صدیقه سامی نژاد در سراسر زندگی انگشت نما و زبانزد خاص و عام شود، دشنام بشنود، مورد ضرب و جرح قرار گیرد و زندگی اش روی آرامش به خود نبیند. روح انگیز در سومین فیلم سپنتا با نام شیرین و فرهاد در سال ۱۳۱۳ نیز ظاهر شد و در کنار فخرالزمان جبار وزیری و ایران دفتری به ایفای نقش پرداخت و پس از شش سال اقامت در هند به همراه شوهرش به ایران بازگشت. پس از آن از شوهرش جدا شد و به همراه مادرش زندگی کرد و پس از مدتی تنهایی و فقر مالی به استخدام بهداری جیرفت درآمد. از آن پس زنی که به عنوان اولین بازیگر سینمای ایران خطرات و عواقب آن را به جان خریده بود به دور از محافل هنری و با تنگدستی و انزوا زندگی کرد و عاقبت نیز در سال ۱۳۷۶ و در سن ۸۱ سالگی در تنهایی و گمنامی و فقر چشم از جهان فرو بست.

 

شهلا ریاحی  (۱۳۰۵) ـ اولین کارگردان زن سینما

نام اصلی وی قدرت الزمان  وفا دوست است که به دلیل ازدواج با اسماعیل ریاحی و فعالیت در سینما به شهلا ریاحی تغییر یافت.

شهلا ریاحی اولین کارگردان زن در تاریخ سینمای ایران است.

شهلاریاحی در سال ۱۳۰۵ در تهران متولد شد. تحصیلات خود را تا سیکل اول دبیرستان ادامه داد و در سال ۱۳۲۳ کار تئاتری خود را در تئاتر تهران با نمایشنامه ی سیاست هارون الرشید به کارگردان معزالدیوان فکری آغاز کرد. او پس از بازی در چند نمایشنامه در سال ۱۳۳۰ به جمع بازیگران فیلم خواب های طلایی ساخته معزالدیوان فکری پیوست. با این فیلم فعالیت های او به عنوان بازیگر آغاز شد و در چند  فیلم از جمله دزد عشق (اسماعیل کوشان)، عشق بزرگ (محمدعلی جعفری)، عروس دهکده(ناصر ملک مطیعی) و جاده مرگ (اسماعیل ریاحی) به عنوان نقش اول هنرنمایی کرد. او در این فیلم ها بیشتر نقش زنی معصوم و سنتی و فداکار را ایفا می کرد. با تغییراتی که در اواسط دهه چهل در سینمای ایران به وجود آمد و با رونق فیلم های کاباره ای و استقبال تهیه کنندگان و عامه مردم از فیلم های پر از رقص و آواز، شهلا ریاحی که خود را مناسب این نقش ها نمی دید از حضور در بسیاری از فیلم ها امتناع کرد و در نقش های فرعی خاصی ظاهر شد. درشکه چی و حکیم باشی  و پلی به سوی بهشت از دیگر آثاری بودند که او نقش عمده تری در آنها داشت. پس از انقلاب نیز شهلا فعالیت هایش را ادامه داد و در فیلم هایی چون: مرگ پلنگ، تیغ آفتاب، دو فیلم با یک بلیت، راه و بیراه، دلشدگان، بادام های تلخ عمدتا در نقش مادر بازی کرد. چشم عقاب (شفیع آقا محمدیان) در سال ۱۳۷۶ آخرین حضور او در سینمای ایران بوده است. او چندی پیش همسرش اسماعیل ریاحی را از دست داد.

 

 

مهین اسکویی   (۱۳۸۵- ۱۳۰۹) ـ اولین کارگردان زن تئاتر

نام اصلی اش مهین  عباس طاقانی بود. او در سال ۱۳۰۹ در خانواده ای آشنا با هنر به دنیا آمد. خاله اش روحبخش و خواهرش پوران از خوانندگان معروف آن زمان بودند. در سال ۱۳۲۴ در پی ازدواج با مصطفی اسکویی کارگردان تئاتر با نام مهین اسکویی به فعالیت در زمینه تئاتر پرداخت. در سن ۱۶ سالگی تحت نظر و آموزش عبدالحسین نوشین در تئاتر فردوسی به روی صحنه رفت. بانو اسکویی را باید اولین کارگردان و بازیگر زن تئاتر ایران نامید. روسپی بزرگوار نوشته ژان پل سارتر و به کارگردانی نوشین از کارهای به یاد ماندنی اوست که چهره متفاوتی از زن ایرانی را به نمایش گذاشت. مهین اسکویی در گروه نوشین با بازیگرانی چون محمدعلی جعفری، نصرت کریمی، عزت الله انتظامی، لرتا، توران مهرزاد و مصطفی اسکویی همکاری می کرد. او و همسرش مصطفی که در بین هنرمندان به اسکویی ها شهرت داشتند در سال ۱۹۴۸ و پس از دستگیری نوشین و تعطیلی تئاتر فردوسی با تشویق دوستانشان برای ادامه تحصیل در زمینه تئاتر ابتدا به فرانسه و سپس با دریافت یک بورسیه تحصیلی به شوروی رفتند. در استراخان شهر گیرف و در انستیتوی دولتی هنرهای مسکو(لونا چارسکی) ثبت نام می کنند و زیر نظر استاد زاوادسکی سیستم استانیسلاوسکی را آموزش می بینند که در آن زمان یک متد جدید و مطرح در دنیای بازیگری  بود. آنها پس از شوروی مدتی در آلمان اقامت گزیدند و با بازگشت به ایران تئاتر آناهیتا را بنیان گذاشتند. اتللو ، خانه عروسکی اثر ایبسن از نمایشنامه هایی است که در هنرکنده آناهیتا به روی صحنه رفت. بانو اسکویی پس از آن  بین سالهای ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۴ در نمایشنامه هایی چون طبقه ششم، روبهک، تراموایی به نام هوس، خرس، جشن پانزده سالگی بازی کرد. طی اختلاف سلیقه های جدی با مصطفی اسکویی سرانجام در سال ۱۳۴۴ از او جدا شد و به عنوان مترجم روسی به استخدام ذوب آهن اصفهان درآمد. پس از تعطیلی تئاتر آناهیتا و جدایی از مصطفی اسکویی، گروه تئاتر زمان را تشکیل داد.  نمایش در اعماق نوشته ماکسیم گورکی و سه خواهر و خرس و خواستگاری از کارهایی است که با گروه تئاتری زمان به روی صحنه برد. آخرین نمایشنامه ای که  مهین اسکویی به روی صحنه  برد در سال  با نام تاریکی های سرکش نوشته بوئرو نمایشنامه نویس اسپانیایی با حضور مهدی فتحی بود. او زمان زیادی را صرف تحقیق و ترجمه آثار تئاتری کرد. از آثار ترجمه شده مطرح  توسط او علاوه بر سه جلد حجیم آموزش سیستم استانیسلاوسکی می توان به نمایش های ییلاق نشین ها و فرزندان خورشید نوشته ماکسیم گورکی، سه خواهر اثر چخوف و فصل هایی از تاریخ تئاتر جهان اثر ماکولسکی اشاره کرد. مهین اسکویی پس از انقلاب و محدودیت در ادامه کارش  دوباره آموزش هنرجویان را آغاز کرد و در خانه خود فضایی را برای این کار اختصاص داد. او که به عنوان بنیانگذار تدریس متد استانیسلاوسکی در ایران شهرت داشت شاگردان زیادی را در این زمینه آموزش داد. او در تاریخ ۱۲ دی ماه ۱۳۸۵ در اثر بیماری در بیمارستانی در تهران درگذشت. نگارنده بسیار خرسندم که قبل از درگذشت این بانوی فرهیخته مراسمی را تحت عنوان تجلیل از بانو اسکویی در تورنتو با همکاری هنرمندان تئاتر شهرمان برگزار کردیم و بانو اسکویی پیامی را برای این مراسم ارسال کردند که در آنجا قرائت شد.

 

فروغ فرخزاد  ( ۱۳۴۵  ـ۱۳۱۳ ) ـ اولین کارگردان زن مستندساز

او را بیشتر به عنوان یک شاعر پر آوازه در ادبیات ایران می شناسند، اما او علاوه بر شعر در زمینه تئاتر و سینما نیز فعالیت های چشمگیری داشته است و شاید بتوان او را اولین مستندساز زن ایران نامید. فروغ پس از گذراندن نخستین دوره شاعری خود در شهریور۱۳۳۷ با ابراهیم گلستان نویسنده و کارگردان مطرح آنزمان آشنا شد و در کارگاه فیلم گلستان به عنوان ماشین نویس و مسئول بایگانی استخدام شد. پس از مدتی با فراگیری تکنیک های سینما تدوین فیلم مستند یک آتش را در این کارگاه آغاز کرد. به همین خاطر نیز به انگلستان سفر کرد تا در این زمینه تحصیلاتی بیاندوزد. پس از بازگشت از انگلیس تدوین یک آتش را از سر گرفت و به همراه گلستان در زمینه مستندسازی نیز فعال شد. این فعالیت ها باعث شد تا گام های خود را در این رشته مصمم تر سازد. در سال ۱۳۴۰ در فیلم خواستگاری برای موسسه کلی فیلم کانادا به کارگردانی گلستان بازی کرد. سپس فیلم یک دقیقه ای و تبلیغاتی کیهان را برای موسسه کیهان و روغن پارس  را برای این کارخانه ساخت. در سال ۱۳۴۱ به همراه یک گروه فیلمبرداری به بابا داغی تبریز رفت و در مدت ۱۲ روز فیلم مستند خانه سیاه است را درباره جذامیان باباداغی ساخت. خانه سیاه است در دهمین جشنواره اوبرهاوزن (آلمان غربی) شرکت کرد و به عنوان بهترین فیلم مستند انتخاب شد. فروغ در همان سال هایی که شعر می سرود و فیلم می ساخت در فیلم خشت و آیینه کار ابراهیم گلستان در دو صحنه ظاهر شد و در نقدی بر این فیلم نوشت: سینما در یک تعریف ساده و کلی یعنی فکر کردن و حرف زدن به وسیله تصاویر. برای آنکه بتوانیم حرفی را با تصویر بیان کنیم در مرحله اول باید با فن به تصویر درآوردن آن حرف آشنا باشیم. فروغ فرخزاد در دی ماه سال ۱۳۴۵ بر اثر سانحه تصادف رانندگی جان باخت.

 

* عارف محمدی فارغ التحصیل ادبیات فارسی و سینما از ایران و مددکاری اجتماعی از کالج جورج براون در کانادا است . به عنوان منقد فیلم با رسانه های ایرانی چون شهروند و رادیو زمانه همکاری داشته و مدت ده سال است که برنامه تلویزیونی فیلم و سینما را تهیه و اجرا می کند. مستندسازی از دیگر فعالیت های او در زمینه سینماست.

Arefcinema@yahoo.com

www.newwaveartistic.com

 

از راست: مهین اسکویی، فروغ فرخزاد، شهلا ریاحی، روح انگیز سامی نژاد