اینک توفان شن است

که چونان نره گاوی سیاه

از جانب جنوب نفیر می کشد

و سم کوبان به سوی ما می آید،

یا شاید آمون ذوالقرنین است

که در هیئت قوچی قدسی

براده های تیز شن را

بر سر و روی ما می پاشد

تا راه هوا را بر ما ببندد

و در زیر توده ای از شن دفن کند.

نفرین به کامبیز که ما را

از آبادی های پارس و ماد

به بیابان های مصر و لیبی کشانید

تا پرستشگاه آمون را ویران کند

و از مصرِ بالا و پایین

ساتراپ نشینی یکپارچه بسازد.

ای بادیه نشینان بربر و نوبه که پس از ما

از اینجا گذر خواهید کرد

از ناله ی ارواح گمشده مترسید،

پیکرهامان را به آئین مزدا

به کرکس های گرسنه بسپارید،

نیزه های مفرغی مان را

عمود خرگاه خود کنید،

شمشیرهایمان را در دریاچه ی سیوا بشویید

و از آن داسغاله های بُرنده بسازید

و هر ساله از برداشت خرما و زیتون خود

بخشی را به زائران معبد دهید.

باشد که خدایان مهربان نیل

بر ما ببخشایند

و خدابانوی آبهای پارس

آناهیتای زرین گیسوی ما را

در کنار سفره ی خود بنشانند.

۱۴ نوامبر ۲۰۰۹