باراک حسین اوباما، پس از یک مبارزه انتخاباتی طولانی و جانانه با شعارهای “تغییر” و “ما می توانیم”، در چهارم نوامبر ۲۰۰۸ به ریاست جمهوری ایالات متحده امریکا برگزیده شد و روز ۲۰ ژانویه ۲۰۰۹ به کاخ سفید نقل مکان کرد.

 در پایان دوّمین ماه استقرار در کاخ سفید، باراک اوباما پیام نوروز ۱۳۸۸ خود را برای مردم و “رهبران جمهوری اسلامی” ایران فرستاد:”من بویژه می خواهم به طور مستقیم با مردم و رهبران جمهوری اسلامی ایران صحبت کنم… من میل دارم به روشنی با رهبران ایران سخن بگویم.  پس این فصلی برای آغازی نو است.  ما اختلافاتی جدّی داریم که با گذشت زمان بر آنها افزوده شده است”.

 در آن پیام اوباما با صراحت علاقه وافر خود را به تجدید روابط با حکومت جمهوری اسلامی ابراز کرد:”دولت من اکنون… درصدد ایجاد یک پیوند سازنده میان ایالات متحده امریکا، ایران و جامعه جهانی است.  این فرآیند با تهدید پیش نمی رود.  به جای آن ما خواستار برقراری ارتباطی صادقانه و مبتنی بر احترام متقابل هستیم.

 در همان زمان خبرهایی درز کرد مبنی بر این که باراک اوباما یک نامه خصوصی و محرمانه نیز برای سیدعلی خامنه ای نوشته است.

 آیت الله خامنه ای در پاسخ پیام اوباما گفت:”شما تغییر کنید، ما هم رفتارمان تغییر خواهد کرد… ما تا وقتی که دولت امریکا روش، عمل، جهت گیری و سیاست های خود را مثل این سی سال علیه ما ادامه بدهد، ما هم آدم و ملّت این سی سال خواهیم بود”. علی لاریجانی، رییس مجلس شورای اسلامی نیز در واکنش به پیام نوروزی ۱۳۸۸ اوباما گفت:”دعوای جمهوری اسلامی با امریکا اختلافی احساسی و عاطفی نیست که با حرف های زیبا فیصله یابد”.

 

کمتر از ۳ ماه پس از فرستادن آن پیام، به اصطلاح انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم در ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ با نتیجه ای که همه می دانند برگزار شد.گزافه گویی نیست اگر بگویم که لحن و فحوای کلام باراک اوباما در افزایش گستاخی و بی پروایی حکومت ولایت مطلقه فقیه برای تقلّب هرچه گسترده تر در انتخابات بی تأثیر نبود.  اگر آن انتخابات یک سال زودتر و در زمان ریاست جمهوری جرج دبلیو بوش برگزار می شد، به احتمال زیاد حکومت در تقلّب احتیاط بیشتری می کرد و نتیجه همان نمی شد که در شامگاه ۲۲ خرداد شد.

در تظاهرات و رویدادهای فجیع و خونبار پس از ۲۲ خرداد ۱۳۸۸، باراک اوباما سکوت پیشه کرد و یک روز پیش از مراسم تحلیف محمود احمدی نژاد، رابرت گیبز سخنگوی کاخ سفید اعلام کرد که رویدادهای ایران مسئله ای داخلی است و ایالات متحده در آنها دخالت نمی کند.

 این سکوت و بی تفاوتی آنقدر ادامه یافت تا در پاییز ۱۳۸۸ جوانان ایران در تظاهرات خود شعار سردادند که:”اوباما، اوباما، یا با اونا، یا با ما”.  حتی این شعار روشن و صریح نیز تأثیری در رفتار باراک اوباما نکرد و او چند ماه بعد در پیام نوروز ۱۳۸۹ ـ اگرچه آنرا خطاب به مردم ایران بیان کرد ـ به گله و گلایه از حاکمان جمهوری اسلامی پرداخت:”از سیاست های دولتمردان ایرانی ناامید شده و “با مشت گره شده” حاکمان ایران مواجه شده است”.  در آن پیام باراک اوباما از حکومت جمهوری اسلامی خواست حالا که در اکثر موارد با کاخ سفید “مخالفند”، بگویند در چه زمینه ای با امریکا “موافقند”!

 در آن پیام باراک اوباما تأکید کرد که:”پیشنهاد امریکا برای ایجاد روابط دیپلماتیک و انجام مذاکره با جمهوری اسلامی به قوّت خود باقی است و امریکا خواهان این است که جمهوری اسلامی جای مناسب خود را در جامعه بین المللی بیابد”!

 برای باراک اوباما، بیشتر ماه های سال ۱۳۸۹ نیز در بیم و امید توافق و سازش با حکومت اسلامی گذشت و فریادهای “یا با اونا، یا با ما”ی جوانان ایران ناشنیده گرفته شد.

 در سه – چهار ماه پایانی سال ۱۳۸۹، با رویدادهای زنجیره ای کشورهای شمال افریقا و خاورمیانه، ورق برگشت و باراک اوباما کم کم روی دوّم شخصیت خود را بروز داد.  در این روی دوّم، او شخصیتی آزاده، آزادی خواه و پشتیبان آزادی خواهان و مبارزان علیه خودکامگی و استبداد است.  ویژگی های این روی دوّم شخصیت، در پیام نوروزی سال ۱۳۹۰ باراک اوباما بازتاب یافته اند:”من هرسال در دوره ریاست جمهوری خود این روز را با خطاب مستقیم به مردم ایران بزرگ داشته ام”.  آنچه که اوباما در این عبارت می گوید، نیمه حقیقتی است که می گویند از دروغ بدتر است.  هرکس که پیام نوروزی سال ۱۳۸۸ او را خوانده باشد، به خوبی می داند که قراردادن “مردم” در پیش از “رهبران جمهوری اسلامی” تنها برای وزن شعر و خالی نبودن عریضه بوده و دلیل اثبات این مدّعا هم این است که او در یک سال و چند ماه گذشته حتی یکبار به صراحت نگفت که پیام “یا با اونا، یا با ما”ی جوانان ایران را شنیده است!

 

روند رویدادهای سال ۱۳۸۹، “ناامیدی” باراک اوباما از توافق و سازش با “رهبران جمهوری اسلامی” را تکمیل کردند و بویژه آنچه که در سه ـ چهار ماه آخر سال در کشورهای شمال افریقا و خاورمیانه گذشت و هنوز ادامه دارد، زمینه ساز “تغییر” کامل مضمون پیام نوروزی سال ۱۳۹۰ او شد.  در این پیام که با ذوق زدگی و استقبال بی سابقه و شتابزده بسیاری از هم میهنان، بویژه مفسران و تحلیلگران سیاسی، مواجه شد، باراک اوباما می گوید:”می دانیم که این جنبش ها منحصر به همین چندماه گذشته نبوده اند.  همان نیروهای امیدی که میدان تحریر (قاهره) را درنوردیدند، در ژوئن۲۰۰۹ (خرداد ۱۳۸۸) در میدان آزادی (تهران) دیده شدند.  و درست به همان گونه که مردم منطقه بر حق انتخاب خود برای این که چگونه حکومتی داشته باشند پای فشرده اند، دولت های منطقه نیز در پاسخ خود دارای انتخاب هستند. تابه حال پاسخ دولت ایران این بوده است که برای حفظ قدرت خود اهمیتی به مراتب بیشتر از احترام به حقوق مردم ایران قائل بوده است. طی مدّتی نزدیک به دو سال، پیکاری از ارعاب و نقض حقوق در جریان بوده است.  مردم ایران از پیر و جوان، زن و مرد، ثروتمند و فقیر در معرض تعقیب و آزار قرار داشته اند. صدها زندانی عقیدتی در زندان ها بسر می برند.  بیگناهان ناپدید شده اند.  روزنامه نگاران را خاموش کرده اند. زنان در معرض شکنجه قرار گرفته اند، کودکان به مرگ محکوم شده اند”.

 باراک اوباما که آشکارا می کوشد تأخیر، بی عملی و بی تفاوتی نزدیک به دو ساله خود را با فاش گویی های تندوتیز جبران کند، در ادامه پیام نوروزی خود می گوید:”این انتخاب ها نشانه ی قدرت داشتن نیست، آنها ترس را نشان می دهند، زیرا وقتی دولتی تا آنجا از مردم خود وحشت دارد که به آنها حتی اجازه دسترسی به اطلاعات یا برقراری ارتباط با یکدیگر را نمی دهد، این به خودی خود گویاست،  امّا آینده ایران با ترس شکل نخواهد گرفت.  آینده ایران ازآن جوانان است، جوانانی که سرنوشت خود را تعیین می کنند”.

 و سرانجام، پس از نزدیک به یک سال و نیم تأخیر در پاسخگویی به شعار جوانان ایران “اوباما، اوباما، یا با اونا، یا با ما” به آنان پاسخ داد:”استعداد، امیدها و گزینه های شما به آینده ایران شکل خواهند داد و به روشن ساختن جهان یاری می دهند و هرچند که زمانه تاریک جلوه می کند، می خواهم بدانید که من با شما هستم”.

هدف از این نوشتار تخطئه یا کاستن از ارزش موضع گیری باراک اوباما در پیام نوروزی سال ۱۳۹۰ نیست.  تردید نیست که رستاخیز مردم ایران از پشتیبانی هر فرد عادی نیز نیرو می گیرد و این پشتیبانی اگر از جانب رییس جمهوری قدرتمندترین کشور جهان باشد اثرش به مراتب بیشتر خواهد بود.  هدف یادآوری و جلب توجه به این نکته است که در ارزیابی و بها دادن به این گفته ها نباید دچار ذوق زدگی شتابزده شد.  فزون براین، آنچه باراک اوباما در پیام نوروزی امسال گفته، حرف های تازه ای نیستند و در نزدیک به دوسال گذشته بسیاری همه آنها را گفته و بازگفته اند و به قول عوام باراک اوباما دوزاریش دیر افتاده است!

 این نیز گفتنی است که کسی که پس از آن سکوت طولانی غیرقابل توجیه می تواند به راحتی چنین چرخشی در گذر “از با اونا به با ما” داشته باشد، در آینده هم هرگاه منافعش ایجاب کند، خواهد توانست یک چرخش ۱۸۰ درجه ای دیگر انجام دهد!

 

* شهباز نخعی نویسنده در حوزه ی مسائل سیاسی و ساکن مونتریال کانادا و از همکاران شهروند است.

snakh@live.com