استیان برومارک

گپی با نویسنده ی کتاب “اعراب”، یوجین روگان

 آن گاه که در سال ۱۷۹۸ ناپلئون مصر را تسخیر کرد، یک چیز را به مردم اطمینان داد و نیروهای فرانسوی را هم ملزم به اجرای آن کرد؛ احترام به قرآن و پیامبر خدا. در سال ۱۹۱۷ هم که انگلیسی ها بغداد را تسخیر کردند، ژنرال استنلی مود موفق شد مردم بغداد را راضی کند که آن ها هم چون اشغال گران وارد شهر نشده اند که هیچ، بلکه آن ها را نیروهای آزادی بخش بدانند.

هم چنین زمانی که در سال ۲۰۰۳ آمریکایی ها به عراق حمله کردند، ادعا کردند که انگیزه ی این حمله نظامی غیرانتفاعی است و نیتی مگر نجات مردم در کار نیست که این ادعا پژواکی دروغین در جهان عرب داشت، چرا که یادآور  تجربه ی بد سال های پیشین بود. عراقی ها آموخته بودند که میان حرف و عمل تفاوت هست و فاصله، همان طور که میان جنبش آزادی بخش و اشغال گری. همه ی اعراب این موضوع را با گوشت و پوست شان شناخته اند حتا اگر به اجبار تن به تسلیم بدهند. چهارصد سال از پانصد سال گذشته را اعراب زیر سلطه ی امپراتوری عثمانی به سر برده اند و در بقیه سال ها هم چونان توپ فوتبال از این دست به آن دست می گشته اند؛ در میدان جنگ یا هم چون مهره ی بازی دومینو در بازی قدرت. ابتدا انگلیسی ها و فرانسوی ها در دوران استعمار، بعدتر نیز آمریکا و شوروی در دوران جنگ سرد در بازی قدرت از اعراب هر طور که خواسته اند سوءاستفاده کرده اند. بعداز جنگ سرد هم آمریکایی ها به تنهایی نقش اساسی در کشورهای عربی داشته اند. کتاب “اعراب” تاریخ جهان عرب طی پانصد سال است تا بتوانند آقای خود باشند، آن هم در خانه ی خویش.

 

از درون

 “روگان” که اهل آمریکا است، در اروپا، بیروت و قاهره رشد و نمو کرده و اکنون مدیر “مرکز خاورمیانه” در دانشگاه آکسفورد است. برخلاف خیلی از کتاب های دیگر، “روگان” این کتاب را بر اساس منابع عربی نوشته است و نه با تکیه بر منابع غربی. در گفتگویی می گوید: “تلاش کردم که روایت تاریخی کتاب را همان طور بنویسم که اعراب تجربه کرده اند و نه غربی ها.”

برای نوشتن کتاب “اعراب”، نویسنده از نامه، یادداشت ها و خاطره نویسی ها استفاده کرده تا بتواند حکایتی زنده و تاریخی را روایت کند.

در همان گفتگو، نویسنده می گوید: “من علاقمندم که مردم کتاب را بخوانند نه این که آن را خریداری و در قفسه ی کتاب خانه شان نگهداری کنند. به همین خاطر هم روایت گر زندگی انسانی مردم بوده ام نه نگارش گر وقایع و تاریخ وقوع آنها. “

او یقین دارد که تجربه های او در خاورمیانه به او کمک کرده تا بتواند تاریخ واقعی زندگی مردم را بنویسد و نه آنچه که تا کنون رواج داشته و بر اساس شواهد دیگران و با بینش صرفا غربی در مراکز آکادمیک غربی نگاشته شده است.

او می گوید: چهل سال مطالعه، تحصیل، آموزش و زندگی در خاورمیانه را کوله بار تجربه هایم کرده ام. عربی صحبت می کنم و دوستان خوبی در جهان عرب دارم. به همین خاطر هم این شانس را داشته ام تا از زبان مردم عرب بشنوم که نظر آنها در مورد سیاست خارجی آمریکا چیست.

آنها تنها نکات مثبت سیاست خارجی کشورهای غربی و به خصوص آمریکا را بیان نمی کنند که قابل سرزنش هم نیست. کتاب “اعراب” تحت تأثیر گفتگوهای من است با روشنفکران عرب طی سالیان گذشته. نسخه ی انگلیسی کتاب “اعراب” از نقدهای خوبی در روزنامه های عربی برخوردار بوده است و اکنون در حال ترجمه به زبان های گوناگون است از جمله به عربی، فرانسه، آلمانی و اسپانیایی که می توان پیش بینی کرد که با اقبال خوبی هم روبرو خواهد شد.

“روگان” می گوید: “نویسنده ی شهیر جهان عرب، «ادوارد سعید» به اعراب آموخته است که نسبت به آنچه غربی ها در مورد آنها می نویسند، با دیده ی تردید و بدبینانه نگاه کنند و به همین خاطر هم اکنون من  هیجان زده ام که با انتشار کتاب به زبان عربی، با چه واکنشی روبرو خواهم شد.”

 

یک قوم و مردم؟

در جلد کتاب زیر عنوان “اعراب” آمده است: «تاریخ مردم عرب». آیا مردم عرب را می شود زیر مجموعه ی واحدی از واژه ی “عرب” برشمرد؟ 

“روگان” در پاسخ می گوید: “هیچ دلیل و منطقی که بر یک پارچگی مردم عرب دلالت کند وجود ندارد و من هم نمی خواهم چنین کنم، چرا که جهان عرب از گونه گونی و تنوع برخوردار است، اما نقطه قوت نگاه من این است که در میان اعراب هویتی وجود دارد که بر اساس دین، زبان و فرهنگ مشترک شان بنا نهاده شده و خیلی هم قوی است. این ویژگی هاست که تا امروز هم در نزدیکی هویت مشترک اعراب نقش دارد. آنچه اکنون و در انقلاب های کشورهای عربی قابل توجه باید باشد این است که چگونه عملکرد یک کشور، سرزمین های دیگر عربی را هم تحت تأثیر قرار می دهد. تونس یکی از کشورهای محوری در جهان عرب نبوده است، اما با این وجود کردار و رفتار تونسی ها خیلی زود مدل سیاسی و اعتراضی مردم در سایر کشورهای عربی شد. همین مورد کافی است که من به این نتیجه برسم که هنوز هم هویت مشترک اعراب وجود دارد، هویتی که در کشورهای غربی به شدت بی ارزش انگاشته شده بوده است”.

 

آموزه ها یا درس عبرت گرفتن

روگان معتقد است که سیاست مداران به طور عموم به اندازه کافی از ذکاوت لازم برخوردار نیستند تا از گذشته و تاریخ درس بیاموزند. البته شاید به این خاطر باشد که دوران زمام داری شان کوتاه است و آنها نیازی نمی بینند که به دراز مدت بیاندیشند. در نه سال گذشته خیلی چیزها می توانست چهره ای دگرگون داشته باشد. در سال هایی که کرانه های تاریخ نگاهی پس روانه داشته و تحول به عقب ویژگی آن بوده است. کتاب “اعراب” در دوران دولت بوش و قدر قدرتی نئومحافظه کاران نوشته شده است و چنانچه آشکار شده است، دولت آمریکا و همراهان اش فرصت خوبی داشتند تا چند ساعتی را در کلاس های تاریخ بگذرانند.

او می افزاید: اگر «بوش» تاریخ را بهتر می شناخت، هرگز از واژه ی “جنگ صلیبی” استفاده نمی کرد. به عنوان نمونه اگر او سرنوشت شوروی در افغانستان را خوانده بود و بر آن اشراف داشت، هرگز با نیروی نظامی وارد افغانستان نمی شد. البته به باور من اگر شوروی ها هم تاریخ سال های ۱۸۰۰ را مطالعه کرده بودند و از آن درس عبرت گرفته بودند، هرگز به افغانستان حمله نمی کردند. موقعیت جغرافیایی منطقه به گونه ای است که کمک رسانی و حفظ نیروهای پشت جبهه را مشکل می کند و از طرف دیگر با مقاومت مردمی مواجه می شویم که ضمن شناخت کامل منطقه، به خوبی خود را در کوه های نه چندان بلند پنهان می کنند و به موقع ضربتی می زنند که حتا قابل تصور هم نبوده است. بنابراین آگاهی های زیادی است که می شود از درگیری های پیشین به دست آورد و از آنها استفاده کرد. کاری که سیاست مداران غربی نکردند و در باتلاقی گرفتار آمدند که هنوز هم نتوانسته اند راه نجاتی برای آن بیابند.

 

حضور اوباما

“روگان” معتقد است که امروز اما چنان به نظر می رسد که سیاست مداران واقعه های سال ۲۰۰۳ را به یاد دارند. به همین خاطر هم برای جلوگیری از تکرار حمله به عراق، در مورد لیبی، اقدامات فراوانی انجام شده است. آمریکایی ها و انگلیسی ها اکنون سازمان ملل را پیش قراول قرار داده اند و با نام این سازمان وارد عمل شده اند. کاری که در مورد عراق انجام ندادند. آنها اطمینان می دهند که آنچه می کنند برای تغییر رژیم یا حمله نظامی به لیبی نیست. دخالت آنها تنها دفاع از غیرنظامیان است و به وجود آوردن فرصتی که مردم بتوانند عملیات آزادی بخش خود را انجام دهند. همین جا بگویم که جای خوشبختی است که امروز “اوباما” بر مسند قدرت در واشنگتن نشسته است و نه دولت بوش و همکاران محافظه کارش.

“روگان” می افزاید که به باور من “اوباما” در برخورد با مسلمانان یکی از نابغه های سیاسی است. او در کشور مسلمان اندونزی رشد و نمو کرده است و از طریق پدر آفریقایی اش مقاومت های ضداستعماری را به خوبی می شناسد. او شاید اولین رئیس جمهور در تاریخ آمریکا باشد که در موقعیتی است که می تواند شرایط و وضعیت آمریکا را آن طور که در نگاه دیگران و از خارج از مرزهای آمریکا دیده می شود را بشناسد و کشور آمریکا و موقعیت اش را با توجه به نوع نگاه خارجی ها به سرزمین اش تعیین موضع کند.

 

دخالت نه

در کتاب “اعراب”، «روگان» می نویسد که انتخابات آزاد در خاورمیانه به احتمال زیاد ضدغربی ها را بر سر قدرت خواهد آورد. اما او اکنون می گوید که این باور که در کتاب آمده است در حال تغییر است.

مردم در جهان عرب کینه ای از آمریکایی ها و اروپایی با خود حمل نمی کنند و در دل ندارند. آن ها تنها خواهان این اند که کسی در سیاست داخلی آنها دخالت نکند و برای شان نسخه نپیچد. اکنون این احتمال وجود دارد که عرب ها خود نیز بر مشکلات شان فائق آیند و نظمی جدید را پی ریزی کنند. بنابراین در لیبی هم ضمن حمایت از جنبش مردمی اگر نیروهای غربی در حین دفاع از غیرنظامیان، اجازه دهند که مردم خود نیز تصمیم بگیرند، شاید آن طور که به نظر می آید وضعیت نابسامان نشود. بدیهی است که باید از بروز هر فاجعه ای پیشگیری کرد و نگذاشت که دیکتاتوری مثل “قذافی” مردم را فدای منافع شخصی خود کند. مثلا نگاه کنید در دو کشور مصر و تونس، از همه مهم تر این است که رژیم های تازه بتوانند فرصت های جدید شغلی و رشد اقتصادی را هم فراهم کنند و هم تقویت. این رژیم ها ضمن رفع بیکاری و ایجاد شرایط رشد اقتصادی در داخل کشور، باید بتوانند به کشورهای خارجی هم نشان دهند که واقعا خواستار دموکراسی و تثبیت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی اند. این مورد می تواند سرمایه گذاران خارجی را نیز جلب کند تا در منابع تولیدی و غیرتولیدی سرمایه گذاری کنند. اگر رژیم های جدید نتوانند پیوند خود با جامعه ی جهانی را تقویت کنند و به آنها نزدیک شوند، منابع مالی ضعیف موجب می شود که نتوانند برنامه های اعلام شده  برای بهتر و متحول شدن جامعه را اجرا کنند.

پرسش اما اکنون این است که آیا آنها در شرایطی که چین و هند در عرصه ی سیاست جهانی حضوری فعال دارند، دست هاشان را به سوی آمریکا و اروپا دراز خواهند کرد تا برای بهبود وضعیت اقتصادی شان منابع مالی به صورت وام در اختیارشان قرار دهند؟

“روگان” در پاسخ این پرسش می گوید: “کشورهای عربی زمانی بهترین بازی را ارایه می کنند که هم زمان بازیگرهای زیادی در میدان داشته باشند. آنها به احتمال زیاد تلاش خواهند کرد که تعداد زیادی از کشورهای جهان را وارد این عرصه کنند تا بتوانند بهترین سودهی را دریافت کنند. این سیاست به این خاطر اتخاذ می شود که از وابستگی به یک منبع رهایی یابند و عرصه ای گسترده را به روی خود بازکنند.”

 

خارج از عرصه ی تجارت

خبر خوشحال کننده ی دیگری که در سایه ی اعتراضات مردمی در خاورمیانه به گوش می رسد و حس می شود، این است که آنچه  رخ می دهد از دسترس تروریسم ها به دور است و مدیریت اعتراض ها را نهاد یا کسانی به عهده دارند که از خط و مشی تروریستی پیروی نمی کنند.

در سه ماهه ی اول سال جاری (۲۰۱۱)، القاعده هیچ اظهارنظری در مورد اعتراضات انجام شده و چگونگی پیشرفت آن نداشته است. نیرویی انگار مردم مصر را به شورش تشویق می کرد تا قدرت را به دست گیرند، اما هیچ کس به رهنمودهای آنها توجهی نکرد. جنبش القاعده کاملا در محاق است و سکوت اختیار کرده اند. گویا خود را ناخویشاوند یا بی ارتباط با جنبش اخیر مردم می بینند. چنین به نظر می رسد که آنها “خارج از تجارت و بازی” امروز مردم هستند. آنچه مرا نگران می کند و از آن هراس دارم این است که گذار به دموکراسی پیچ در پیچ شود و در همین پیچ و واپیچ ها هم طوری عمل شود که مورد نظر مردم نبوده است. قذافی چهل سال کار کرده تا بتواند همه ی نهادهای دولتی در لیبی را نابود کند. بدون حضور ساختارهای دموکراتیک، خطر این که خلاء قدرت به ناگاه سر در آورد، وجود دارد. همین خلاء قدرت می تواند دیگر بار میدان بازی را به سازمان و نهادهای خشونت گرا واگذارد. بدیهی است که جامعه ی جهانی از این نگرانی آگاه است و همین آگاهی هم می تواند موجب دخالت نیروهای خارجی در امور و گذار به دموکراسی شود.  

 

* عباس شکری دارای دکترا در رشته ی “ارتباطات و روزنامه نگاری”، پژوهشگر خبرگزاری نروژ، نویسنده و مترجم آزاد و از همکاران تحریریه شهروند در اسلو ـ نروژ است که بویژه اتفاقات آن بخش از اروپا را پوشش می دهد. 

 

یوجین روگان نویسنده کتاب تاریخ اعراب