سید شمس الدین حسینی، وزیر امور اقتصاد و دارائی ایران تائید کرد که در بسته سیاستی ـ نظارتی بانک مرکزی برای سال جدید، بر حذف سه صفر از واحد پول ایران تمرکز شده است. به زبان خودمانی یعنی در سال جدید سه تا صفر از روی اسکناس ها کم می شود.

این کار که در برخی از کشورها از قبیل ترکیه نیز پس از انجام مقدماتی مثل مهار تورم و تثبیت قیمت ها انجام شد، یک  عیب بزرگ  دارد و آن این است که پس از کم شدن صفرها، تا مدت ها مردم مثل گربه ای که سبیل هایش را تراشیده باشند، هنگام خرید تلوتلو می خورند و نمی دانند اسکناسی که دست گرفته اند یا در جیب دارند، چقدر می ارزد و با آن چه چیزی می توانند بخرند؟

آدم می رود یکی از کلیه هایش را می فروشد، مدتی طول می کشد تا دوباره جان بگیرد و همان آدم قبلی بشود، وقتی پول یک کشور را جراحی کنند و یکمرتبه سه تا از صفرهایش را ببرند و بیندازند دور، که دیگر واویلاست!

کم کردن یا پاک کردن صفرهای یک اسکناس آدم را یاد گوسفندی می اندازد که پشم هایش را چیده باشند یا آدمی را به خاطر می آورد که لخت و عور به خیابان آمده باشد. تازه کم کردن صفرها یک عیب بزرگ دارد و آن این است که به طبقه حقوق بگیر لطمه روحی می زند و آنها را شوکه می کند.

معلمی که ماهیانه ۴۰۰۰۰۰  تومان حقوق می گیرد، درست است که با چنین درآمدی زیر خط فقر زندگی می کند و هشتش گرو نهش است، اما لااقل دلش به شمردن صفرهای روی اسکناس خوش است!

چنین آدمی اول ماه که حقوقش را می گیرد، تمام امیدش به صفرهای روی اسکناس هاست و خودش و زنش تا صبح می نشینند و بارها صفرهای روی اسکناس ها را می شمرند به این امید که اشتباه کرده باشند و یک گل و گوشه ای یکی دو تا صفر ناشمرده پیدا کنند!

معلمی را می شناسم که نقطه های روی اسکناس را نیز حساب می کند و مثلا اگر روی اسکناس نوشته شده “پنجاه هزار ریال”هشت تا نقطه ای را هم که این کلمات دارد، هشت تا صفر به  حساب می آورد شاید حریف خرج و مخارج زندگی اش بشود! حساب کنید که اگر سه تا صفر از روی اسکناس ها خط بزنند، این آدم دچار چه شوک روحی می شود؟ 

 ۴۰۰۰۰۰ تومان وقتی سه تا از صفرهایش کم بشود، می شود ۴۰۰ تومان. خب، اگر به معلمی که هر ماه  ۴۰ تا اسکناس ۱۰۰۰۰ تومنی که هرکدامش چهارتا صفر خوشگل و تودل برو داشته می گرفته، ۴۰ تا اسکناس ۱۰ تومنی بدهند که پس می افتد!

یک اقتصاددان تازه نفس می گوید بازی با صفر بازی با آتش است. اگر قرا بود با کم و زیاد کردن صفرها وضع اقتصادی یک کشور بهبود یابد، مگر دیگران چلاق بودند یا مگر در سایرکشورها قحطی صفر وجود دارد؟

زیمبابوه تا کنون سه بار صفرهای روی اسکناس هایش را خط زده و یکبار۱۲ تا صفر از روی اسکناس هایش را کم کرد! اما بالاخره در سال ۲۰۰۹ پول خود را به حالت تعلیق درآورد وگفت پول ما بی صفر و باصفرش به لعنت شمر نمی ارزد، هرکی هرچی دلش می خواد بگه و هرکی هرکار دلش می خواد بکنه!  

شاید تنها گروهی که کم و زیاد کردن صفرها در زندگی شان اثری نداشته باشد، گداهای حرفه ای باشند.

گداهائی که عمری در این رشته استخوان خرد کرده اند، تجربه و تخصص کافی دارند، ارزش اسکناس را مثل برق حدس می زنند و می توانند شاخص تعیین ارزش پول باشند. چنین افرادی می توانند نوع دعاهای خود را نیز با صفرهای روی اسکناس ها هماهنگ کنند.

تا قبل ازکم کردن صفرها، وقتی یک اسکناس هزار ریالی را که سه تا صفر داشت کف دست یک گدا می گذاشتی، آنرا پرت می کرد طرف خودت و می گفت مگر من گدام؟!

برخی از آنها نیز که تحصیلکرده تر و زیرک تر بودند، سعی می کردند مشتری! را با منطق قانع کنند و پول بیشتری بگیرند. به این دلیل وقتی اسکناس هزارریالی را می گرفتند، با قیافه ای حق به جانب و خیلی مودبانه می پرسیدند، آخه قربون اون رحم و مروتت برم، با صد تومن یک آدامس هم نمیشه خرید. لابد انتظار داری که بابت این صد تومن، امواتت را هم دعا کنم؟

من خودم یکبار در جواب یکی از این گداها و درپاسخ همین سئوال، گفتم می دانم که صد تومن پول زیادی نیست، ولی  اگر دو تا کلمه بگی خدا پدرومادرت را بیامرزه طوری میشه؟

گداهه خندید و گفت فدای اون فهم وکمالاتت بشم، فرض کن که من گفتم، خدا عقلش نمی رسه که دعای صد تومنی ارزش مستجاب کردن نداره؟! فکر می کنی خدا متوجه نمیشه که من الکی یک حرفی زده ام  و از ته دل دعا نکرده ام؟

با خنده گفتم خب از ته دل دعا کن. اونهم خندید وگفت آخه دلی که داره ضعف میره چه جوری وادار به دعا کردنش بکنم؟ درسته که همه چیزها توی مملکت ما زوریه، ولی دیگه دعا که زور زورکی نمیشه چون اونی که باید اجابتش کنه، می تونه تشخیص بده که این دعا از سر صدق و صفا بوده یا از روی اجبار و برای خالی نبودن عریضه؟

گفتم حالا چقدر باید بدهم تا پدر و مادرم را واقعن دعا کنی؟ گفت خدا پدرت را بیامرزه، این شد یک حرف حسابی. نان سنگک پانصد تومنه، پول دو تا نون سنگک که میشه یک دلار ناقابل بده و برو که نه سیخ بسوزه، نه کباب و پدر و مادرت هم یک هفته ای با خیال راحت در آن دنیا گل بگویند وگل بشنوند.

با خنده گفتم صبرکن اسکناس کم صفر به بازار بیاد، چشم. و او ناراحت جواب داد شما یک دسته از همین اسکناس های بی ارزش پر از صفر بده، من خودم صفرهاش را خط می زنم!

آرامش نوروزی

تهران در ایام نوروز، یک شهر ایده آل می شود. هوای بهاری، آرامشی رخوت انگیز و جمعیتی کم که اکثراً لباس نو پوشیده اند، لبخند به لب دارند، گل و شیرینی به دست.

از ترافیک و بوق خبری نیست و رفت وآمد ایده آل می شود.  هر ساعتی را که قرار بگذاری بدون تاخیر به مقصد می رسی. جلوی نانوائی ها، بقالی ها و قصابی ها صف های طویل نمی بینی و کاسب ها فرصت پیدا می کنند که جواب سلامت را بدهند.

مسافری که تازه از ایران بازگشته است می گفت من تازه می فهمم اینهمه دستگیری که خبر آن در رسانه های عمومی منتشر می شود، از روی خیرخواهی و برای خلوت کردن تهران است!

 رئیس جمهور عزیزمان چندی پیش گفت که بهتر است و باید ۵ میلیون نفر از تهران بروند که کسی گوش نکرد و نرفت. آیا راه دیگری برای خلوت کردن تهران باقی می ماند؟

آقای غلامحسین اسماعیلی رئیس سازمان زندان ها نیز بی خود اعلام نکرد که تا سه سال آینده ۴۷ زندان جدید در ایران ساخته می شود و یک زندان که گنجایش ۱۰ هزار نفر را داشته باشد در بیابان های جاده قدیم قم ساخته خواهد شد. هدف همه بازگرداندن آرامش نوروزی به تهران است!

 

سلف سرویس قضا

من از بچگی وقتی می شنیدم یکی دزدی و فرار کرده می گفتم چی می شد اگر کنار هر آدمی یک مامور راه می رفت و نمی گذاشت کسی کار خلاف بکنه؟ و مادرم خدا بیامرز می گفت مادر اونوقت می دونی چقدر مامور لازم داشتیم؟ و من با همان لحن بچه گانه ام می گفتم ما که اینهمه مامور داریم؟ خیابونا پره. و مادرم جواب می داد احتیاجی به این کار نیست عزیزم. روی شانه هر آدمی دو تا فرشته  نشسته، یکی شان گناهان انسان را می نویسد و یکی شان کارهای ثواب آدم را. تو غصه این چیزها را نخور.

هفته گذشته که اعلام شد برای دیدار تیم های استقلال و پرسپولیس یک قاضی کشیک در ورزشگاه آزادی حضور خواهد داشت تا برای متخلفان همانجا حکم صادر کند، احساس کردم یکی از رویاهای کودکانه من به حقیقت پیوسته.

اگر همه کارهایمان به این شکل اتوماتیک بشود چقدر جالب است و حتی اگر این کار به صورت سلف سرویس دربیاید که دیگر نورعلی نور می شود.

در پایان مسابقه، آنهائی که دیده اند کسی بلندتر از حد مجاز داد زده و یکی از تیم ها را تشویق کرده بیاورندش خدمت قاضی، قاضی صورتحسابش را فی المجلس بنویسد و بگذارد کف دستش و مامورینی هم باشند که همانجا حسابش را تسویه کنند، مملکت بهشت می شود چون از صد جور هزینه اضافی مثل دادگاه و رسیدگی به پرونده و وکیل و مکیل و اینجور دنگ و فنگ ها جلوگیری و کلی هزینه الکی صرفه جوئی می شود!

 

* میرزاتقی خان یکی از روزنامه نگاران و طنزنویسان پیشکسوت ایران و از همکاران تحریریه ی شهروند است. 

 

 

 

 

تهران در روزهای نوروز خلوت بود