ترجمه: حمید

جالب‌ است چون حقیقت دارد

 اشاره:

نمایش محمود کاری از تارا گرامی چند روز در ماه مارچ در تورنتو به روی صحنه ی اکسترا اسپیس تاراگون آمد. سیماسحر زرهی همان زمان نمایش را دید و این نقد را بر آن نوشت و همه را تشویق کرد که تا ۱۳ مارچ که نمایش روی صحنه است بروند و ببینند. این نقد در بخش انگلیسی شهروند منتشر شد، ولی ترجمه ی آن به زمانی کشید که نمایش بر روی صحنه نبود. حالا دوباره قرار است محمود به روی صحنه بیاید در سه شب در روزهای آخر اپریل. پس قبل از دیدن نمایش این نقد را بخوانید، مفید خواهد بود.                               

 شهروند

می‌خندم، می‌خندم، می‌خندم تا مثل بچه‌ها از خنده روده‌بر شوم.

آن ‌روز انگار کشتی‌‌ام غرق شده بود. روز جهانی زن بود؛ در این  سال انقلاب‌ها، زنان خاورمیانه به جای این‌که تشویق شوند و مورد حمایت قرار بگیرند (چنان که سزاوارشان است)، مورد بی‌اعتنایی قرار گرفته و تیپا خورده‌اند.

در نمایش تک‌نفره‌ای که درباره‌ی دیدگاه یک زن ایرانی ـ کانادایی در مورد انتخابات تقلبی سال ۲۰۰۹ ایران بود، سینه‌ام را صاف کردم و برای پایان‌یافتن روزم فریاد زدم. یالا! من از قبل، پایان این نمایش را می‌دانستم و می‌دانستم که هیچ تغییری در غم و غصه‌های من ایجاد نخواهد کرد.

از طرف دیگر، شایعه‌ی آمدن «محمود» به روی صحنه‌ی نمایشی در اکسترا اسپیسِ تاراگون را شنیده بودم. همه‌ی مردم از تارا گرامی، این بازیگر و نویسنده‌ی بیست‌ساله‌ای حرف می‌زدند که قبلا روی صحنه‌ی تئاتر تورنتو رفته بود.

دست‌آخر هم ترکیبی از شجاعت و تعهد مرا وادار کرد بروم و نمایش را ببینم. منظورم آن است که باید کار این زن جوان هنرمند را که از ایرانیان است حمایت کنم، نه؟

«محمود» نمایشی است درباره‌ی سه شخصیت که انگار از هم جدا هستند و هیچ ربطی به هم ندارند؛ یک مهندس ایرانی که در تورنتو راننده‌ی تاکسی شده، یک نوجوان ایرانی-کانادایی که با موی بدن‌اش مشکل دارد، و یک اسپانیولی محشر که با یک مرد ایرانی خشکه‌مغز می‌خواهد آشنا شود.

این نمایش را تئاتر پاندمیک تولید کرده است؛ این شرکت روی کارهایی متمرکز است که دیدگاه های شخصی به مسایل سیاسی دارند.

این شرکت در نوامبر ۲۰۰۹ تاسیس شده است و از کارهای قبلی‌اش می‌توان به «غزه‌ی من، این تویی» (که درباره‌ی ستیز اسرائیل و فلسطین است)، «عدم توازن» (که درباره‌ی دچارشدن همه‌ی اعضای یک خانواده به بیماری روانی است)، «اقامت‌گاه‌های تفریحی و هتل‌های گوانتانامو» (که نمایش طنزی درباره‌ی بدل‌شدن یک بازداشت‌گاه بدنام و رسوا به یک جای تفریحی است) اشاره کرد.

با نگاه مختصری که به کارهای گذشته‌ی این گروه بیاندازیم، متوجه خواهیم شد که این گروه از جدل و مباحثه شرم ندارد.

 «محمود»، مانند کارهای گذشته‌ی این گروه، هجویه‌ای درباره‌ی اجتماع ایرانیان کانادایی است. واضح است که هیچ امر مقدسی برای گروه نمایش وجود ندارد، از حافظ گرفته تا قرمه‌سبزی؛ گروه نمایش بی‌رحمانه همه‌ی ما را به خنده می‌اندازد. «محمود»، خوبی‌ها و بدی‌های ما را نشان‌مان می دهد و وادارمان می‌کند که بیاندیشیم این کار توسط یکی از ما صورت گرفته است! هیچ احترامی در بین نیست؛ «چه اتفاقاتی در تهرانتو افتاده؟ در تهرانتو چه می‌گذرد؟»

اشتباه نکنید؛ این نمایش مثل جوک‌هایی که درباره‌ی قوم‌های مختلف گفته می‌شود نیست، حتی خندیدن صرف هم نیست؛ «محمود» نمایش صادق و شخصی‌ای است که نشان می‌دهد نسل جوان ایرانیان کانادا چه‌طور بر اساس آموزه‌های سرزمین‌اش رشد می‌کند و تربیت می‌شود. این نمایش، زندگی و سیاست‌های یک جوان بیست ‌ساله است؛ بی‌ادب و بی‌شرم است و از هرگونه جزم اندیشی و دکترینی رهاست.

 

حالا این چرت و پرت‌هایی که من نوشته‌ام را ول کنید و بروید بلیت بگیرید. فقط چند روز مانده، آخرین نمایش هم روز ۱۳ مارچ اجرا می‌شود. بروید ببینید، چون می‌توانیم بخندیم و از دیدگاه نسل آینده‌مان به خودمان نگاهی بیاندازیم.

 

اطلاعات مربوط  به نمایش که دوباره به صحنه می آید:

محمود

نوشته: تارا گرامی و تام آرتور دیویس

کارگردان: تام آرتور دیویس

مشاور کارگردان: سهیل پارسا

۲۸ اپریل تا ۳۰ اپریل ـ ساعت ۸ شب

مکان: Helen Gardiner Phelan Playhouse

۷۹A St. George Street (South of Harbord, U of T Campus)

Toronto, ON

تارا در نقش محمود تهرانی

تارا گرامی در نمایش محمود