راستی چرا گاهی اتحاد و همبستگی از ما می گریزد؟ آرزوی اکثر ما این است که در سیاست، در حفظ و گستردگی ساختار و انسجام سازمانی و حزبی یا وقوع حوادث پیش بینی نشده از قبیل آوار سیاسی یا وقوع جنگ، اشغال کشور و یا در مقابل ستیز یک دیکتاتور با ملت و جهان بیرونش، نیروهای اپوزیسیون، هماهنگ و متحد و منسجم و متشکل باشند، تا بتوانند معضلات و آفات سیاسی و استبداد را از میان بردارند.

در بحث جنبه های ضروری برای رسیدن به یک اتحاد و همبستگی ملی و منسجم، نکاتی را  بدین گونه جمع آوری کرده ام:

 نکته ی اول: دیدگاه و وجدان انجام وظیفه ی یک فرد سیاسی می بایستی از منظر خدمتگزاری به ملتش باشد و نه از منظر قدرت طلبی بر ملت.

فرد سیاسی که در جایگاه یک خدمتگزار بایستد، از ایجاد ساختار هرمی در سازمان سیاسی اجتناب می ورزد چرا که جایگاه سیاسی بنا بر لیاقت ها و شایستگی ها تقسیم می شوند و نه بر حسب قدرت.  این به معنای آن است که توقع فرد سیاسی برای تمجید و گزاف گویی از جانب  دیگران تبدیل به مسئولیت و خدمتگزاری به دیگران می شود.  این وظایف و نتیجه ی انجام آن لازم به ارزشگزاری تخصصی است و مدامی که فرد مسئول خطا کند بایستی جوابگوی خطاهای خویش باشد.

از این منظر ما حتی شاهد این خواهیم بود که سیاستمدار خدمتگذار، هنگامی که بر این باور است که توان انجام مسئولیت خویش را آن چنان که شایسته است ندارد، خودش داوطلبانه این مسئولیت را به نفر بعد یا نسل بعدی واگذار می کند.

 

نکته ی دوم: لزوم برقراری دیالوگ و گفتمان

در فلسفه ی آنتیک از سقراط گرفته تا افلاطون هر دو به لزوم گفتمان و دیالوگ تاکید بسیار داشته اند. بی شک می بایستی بین تفکر و تئوری، پلی ساخت. از این روست که بعد از جنگ جهانی دوم به علم روانشناسی و روانکاوی و تربیت بیان فرد در اجتماع توجه بسیار شده است. از طرفی حضور بازماندگان قربانیان یهودی  در اردوگاه های هیتلری، و از طرف دیگر طرفداران بی شرط و شروط فاشیست، روانشناسان و فیلسوفان را بر آن داشت که به کلید جادویی گفتمان، رو آورند. تا از این مسیر، گذار از بحران را در مقابل متفقین و قربانیان نظام دیکتاتوری هیتلری آسان سازند. از فیلسوفان مدرن می توان از هابرماس نام برد که او نیز به کلید جادویی دیالوگ در مقابل دیالکتیک حتی، تاکید بسیار دارد.

 

نکته ی سوم: شفافیت ساختار سیاسی است

اگر که ما دریابیم گوی حقیقت در فاصله ای از ما قرار گرفته و نه در درون ما، آنوقت متوجه می شویم که هر انسانی حق آزادی بیان و واقعیت خویش را از یک پدیده دارد. از این روست که با احترام گذاشتن به آزادی بیان، از نظام سانسور و حذف به شدت دوری می جوییم. چنانچه در برقراری برنامه ها و برخوردهای سیاستگزاری سازمانی،  شفافیت قادر به تفسیر و قابل به آرشیو رعایت شود، راه برای بررسی و تحقیق در روند اهداف سازمانی پویا و میسر میشود. تنها از این گذار است که می توان پاسخهایی درخور، منطقی  و قابل بررسی صادر کرد.

از این گذار است که در مقابل رسانه ها، روزنامه ها، خبرنگاران …  که همه و همه  برای نمایان کردن واقعیت ها “هر چند نسبی” و افشای پنهانکاری ها و نارسایی ها مسئولیت دارند، می توان جوابگو و راهگشا بود.

 

نکته ی چهارم: ارزش دیدگاه سکولارنو است

این به معنای ساختار حکومتی است قانون مدار عاری از هر دین و مذهب و حتی ایدئولوژی. دوره ی جنبش اعتقادی، ایدئولوژی و مذهبی گذشته و به پایان رسیده است. وقتی گفته می شود حکومت سکولار، صحبت از حکومت لامذهب نیست، حرف بر سر این است که مذهب باید و بدون تردید جدا از سیاست و حکومت باشد. هر کس با هر دین و مذهب و اعتقاد سیاسی می تواند به حقوق بشر احترام بگذارد اما مذهب یک امر خصوصی است در حریم هر شخص است. ما می توانیم از تسلط پارادایم در جوامع نام ببریم.

 

نکته ی پنجم: باور داشتن به ایرانی یکپارچه

 در این نکته باید توجه کنیم که اگر ما اعتقاد به ایرانی یکپارچه داریم نمی توانیم در ایران از وجود خلق های مختلف صحبت کنیم، بلکه باید بیاندیشیم که خلق یعنی همان مردم، ملت و حتی اخیراً به امت هم تعبیر شده است. بنابراین اگر از یک دولت حرف بزنیم بایستی هم از یک مردم یا از یک ملت سخن به میان بیاوریم. و برای جلوگیری از تجزیه ی ایران زمین بایستی که از اقوام مختلف: مانند  کرد، بلوچ، آذری، لر، عرب و فارس و … سخن بگوییم.

 

نکته ی ششم: لزوم به رسمیت شناختن حقوق بشر

دست آوردهای حقوق بشر افتخاری است که از کوروش به ما رسیده است، اما بسیاری یا قوانینش را نمی دانند و یا به قوانینش ابداٌ احترامی نمی گذارند.

ارزش یک انسان به اعتقاد و دانش او نیست، ارزش او به منزلت او به عنوان یک شهروند است.  شهروند شامل کودک،جوان، زن، مرد و کهنسال می شود.

بایستی دانست که با احترام و کرنش در مقابل  قوانین حقوق بشر، ضرورت از میان رفتن حکم اعدام در ما  بیدار و نهادینه می شود.

 

نکته ی هفتم: اعتقاد به برقراری حکومت دمکراسی

بایستی هر شهروندی از روشنگری و اطلاعات گسترده و مفید در زمینه ی حقوقی و مدنی خودش بهره مند شود و برای هر شهروندی گویا و مسجل  شود که لزوم همکاری او به عنوان یک فرد در فعالیت های اجتماعی، مدنی و سیاسی  برای نگهداری و حفظ دمکراسی نه تنها ضروری است، بلکه حتی یک وظیفه ی  شهروندی و ملی است.

 

نکته ی هشتم: حقانیت در تاریخچه ی یک سازمان و حزب سیاسی در چیست؟

آیا معیار حقانیت یک سازمان و حزب سیاسی پای بندی آن به حقوق بشر است یا ارزش های اخلاقی و مذهبی؟ همانطور که می بینید حقانیت در فرقه های مختلف مذهبی و ایدئولوژیکی معانی گوناگون به خود می گیرد.

 

نکته ی نهم: آیا معتقدیم که ساختار سیاسی جمهوری اسلامی اصلاح پذیر است؟

من بر این باورم که قانون اساسی و نیز ساختار نظام قابل بررسی و اصلاح نیست. قانون اساسی بنابر ساختار هرمی  و اهرم های سرکوب ولایت فقیه و مستقل نبودن قوه ی سه گانه ی مجریه و مقننه و قضاییه و مجلس خبرگان که در منزلت و جایگاه خویش حتی از مجلس شورا هم پر اهمیت تر است، مجالی برای تصحیح و اصلاح نمی گذارد.

 

نکته ی دهم: ضرورت  اعلام عفو عمومی  و تشکیل دادگاه ملت ایران زمین

 اعلام عفو عمومی تنها در مرحله ی اثبات و تشکیل دولت گذار و آلترناتیو میسر می شود و در طول تثبیت و برقراری دولت گذار، بایستی در ابتدا برای ایجاد دادگاه ملت ایران زمین تلاش و همکاری به عمل آید تا این نهاد بتواند در اسرع وقت به شکایت های ملی رسیدگی کند.

 

نکته ی یازدهم: راه برون رفت از بحران کنونی

 آیا معتقد به برقراری یک رفراندوم هستیم؟ تیتر رفراندوم ما چیست؟ و شرایط امنیتی آن به چه اندازه قابل کنترل و اعتماد است؟ آیا می شود با حضور همین مستبدین طرح یک رفراندوم را ریخت و موفق هم  شد؟ آیا به یک انتخابات آزاد اعتقاد داریم؟ که ملزم به انحلال رژیم و برقراری امنیت توسط نیروی ارتش و نظامی است. آیا ما از وجود چنین نیروی نظامی و مستقلی در ایران برخورداریم؟

 

آیا به لزوم تشکیل یک آلترناتیو باور داریم؟

شبکه ی جهانی سکولارهای سبز ایران  در تلاش و کوشش است که برای برقراری و پایداری چنین آلترناتیوی  با سر خط حیاتی و سرنوشت ساز، تحت عنوان «ایران از همه ی ما مهم تر است» راه اتحاد نیروهای آزادیخواه را هموار کند. چرا که این مسئولیت وجدانی و میهنی ملی ماست که برای  برون از بحران در جستجوی راه حلی اساسی و حیاتی باشیم.

 

* فرحناز عمادی رئیس انجمن سکولارهای سبز (کلن – آلمان) است.