اکنون و پس از سه دهه، توهم وحدت و همه با هم آیت الله خمینی فرو ریخته و روحانیون حتا در موازین دینی هم با هم اختلاف نظر دارند و از آبشخوری واحد برخوردار نیستند. پیش از این چنین انگاشته می شد که روحانیون اسلامی اگرچه در مبانی نظری با هم اختلاف دارند، اما در اصول با هم نه تنها اختلافی ندارند که در صورت لزوم همه ی اختلاف ها را کنار گذاشته و برای حفظ قدرت به دست آمده در صفی واحد و فشرده در برابر دیگران خواهند ایستاد. این گمانه اما با آنچه امروز در ایران می گذرد، مصداق ندارد و جنگ از مرحله ی نمایشی و زرگری فراتر رفته و تبدیل به جنگ حیدری و نعمتی شده که بر سر خوان قدرت و مکنت، قدرت مداران دینی در ایران در اندیشه ی دریدن هم دیگر هستند. اکنون این بحث که آیا این جنگ قدرت زرگری است یا نه را در اینجا به میان نمی آورم که نیازمند مثنوی هفتاد من کاغذ است. اما آنچه اهمیت دارد این است که کسب قدرت خاری بوده که از همان روزهای اولیه به قدرت رسیدن روحانیون، در گلوی خیلی ها گیر کرده بوده و تبدیل به دملی چرکین شده بوده است. این دمل چرکین سرانجام می بایست روزی سر باز می کرد تا بوی تعفن آن جهان را بردارد و از این رهگذر شاید جنبش دموکراسی خواهانه بتواند رایحه ی آزادی را بر ایران بیفشاند.

احمدی نژاد همواره در کنار خود جایی خالی برای امام زمان می گذارد

برای رسیدن به آنچه در ایران امروز می گذرد، از سال های پیشین گذر می کنیم تا به اکنون و اختلاف شدید خامنه ای و احمدی نژاد برسیم. این اختلاف که ظرف یک هفته سه بار ولی فقیه تلاش کرد آن را انکار کند و در روزهای بعد، از ناچیز بودن آن سخن به میان آورد، چیزی نیست که بشود با حرف و موعظه از مردم پنهان اش کرد. ولی فقیه اکنون انگار که راه پس و پیش ندارد و از طریق مریدان اش حتا افشا می شود. نگاه کنید به سخنان امامان جمعه، واعظ ها، سپاهی ها و حتا مداح های درگاه آقا: همگی در ارکستری هماهنگ به رئیس جمهور مورد نظر مولای شان که اکنون دیگر مورد غضب می باشد، حمله می کنند و گاه اگر جرأت نداشته باشند نوک پیکان را به سوی اطرافیان او نشانه می روند که احمدی نژاد خوب هست اما حواریون او فاسد می باشند. حواریون مورد نظر آقایان هم میلیاردرهای تازه به دوران رسیده ای هستند که طعم ثروت و قدرت کورشان کرده و حاضر نیستند که موقعیت به دست آمده را به راحتی به رقیب واگذارند.

از نظر روحانیت سنتی که تا چندی پیش برای احمدی نژاد سینه می درید، او پا را از گلیم خود فراتر نهاده و غلام گوش به فرمان ولی فقیه نیست. به همین خاطر هم باید از گردونه ی قدرت دور شود تا به ارتباط ولی فقیه با عالم غیب و نایب امام زمانی اش خدشه ای وارد نشود. رابطه ولی فقیه با عالم غیب و نایبی اش برای امام زمان در زمان غیبت، تا امروز نقطه عطف کسب قدرت برای بخشی از روحانیون بوده است، اما خطری که در گوش روحانیت سنتی به صدا درآمده و در کارزاری که مولای شان خواهان پنهان کردن آن است تا مردم که گویی نامحرم اند از آن با خبر نشوند، دیگر بحث فقه و اختلاف نظر علمای دینی در میان نیست که دو جهان فقهی و جادویی در مقابل یکدیگر صف آرایی کرده اند. این صف آرایی البته که از همان روزهای اول پس از انقلاب پنجاه و هفت وجود داشت اما کاریزمای آیت الله خمینی سرپوشی بزرگ بر آن نهاد و کفه را به نفع اسلام فقاهتی و از میان به در بردن موقت اسلام مهدویت گرا، پایین آورد. گروه رقیب اما در این سه دهه اگر چه در ظاهر کنار زده شده بود، اما با توجه به ساختارهای جامعه سنتی و دینی که خود روحانیون فقاهتی طراح آن بودند، مدام در خیزش های گوناگون خود را به مدار قدرت نزدیک کرده اند و امروز کارزاری تمام عیار را پیش روی اسلام فقاهتی نهاده اند که گریز از آن با نصیحت و پنهان کاری امکان پذیر نیست. ناگزیری این جنگ چنان است که ولی فقیه، رئیس جمهوری که در فردای انتخابات سه سال پیش، نه تنها تأییدش کرد که از نزدیکی اندیشه های او با خودش بیش از جهان بینی رفسنجانی سخن به میان آورد، اکنون باید از درگاه او و قدرت سیاسی کنار نهاده شود. بدیهی است که این تف سر بالا، هزینه ی سنگینی برای ولی فقیه در بر داشته و خواهد داشت.

برپایی کارناوال های خیابانی از امامان و امام زاده ها با شلوارهای جین افزایش یافته است

از سوی دیگر جناح جادوگرا که متکی است به اسلام مهدویت گرا، با تمسک به حیله ای که ریشه در ساختار اجتماعی ایران دارد، می خواهد خود و سیاست مهدویت را والاتر از سیاست فقاهتی نشان دهد. آن ها برای کسب قدرت به مردمی که از یأس به جادو و جنبل آن ها پناه آورده اند، دروغی بزرگتر از فقیه می گویند؛ آنها می گویند فقیه در ارتباط با عالم غیب است اما مهدویون در مرحله ای بالاتر قرار دارند و در ارتباطی بی واسطه با عالم غیب اند تا از این رهگذر سهم بیشتری از قدرت را که اسلام فقاهتی با تمسک به آن به دست آورده است را از آن خود کنند.

اگر چه شاید جدی گرفتن جدال قدرت و ثروت روی دوش جن و پری و با زره ای از خرمُهره و طلسم شکن چندان ساده نباشد، اما مضمون هنگفت و حقیقی نزاع و تابلوهای به کلی غیرخُرافی که طرف های زیر خیمه سیرک “نظام” بر سر دست می گردانند، تصویر به مراتب اعتنا پذیری از مسابقه شکار ارواح ارایه می کند.

آنچه که در نگاه نخست به چشم می آید، متد مشابه طرفین برای گذاشتن دست یکدیگر زیر سنگ است؛ کیفیتی که می تواند حساسیت دو چندان باند “رهبر” و راست سنتی نسبت به اقدامات رقیب برای “تسخیر اجنه” را توضیح دهد. چه، چنین کوششی، امتیاز ارتباط با عالم غیبی که تا پیش از این در انحصار ولی فقیه قرار داشت را به موضوع منازعه پذیر تبدیل کرده است.

از این زاویه، تاکتیک گرایش نظامی – امنیتی دولت یک نوآوری در چگونگی به پیش بردن جدال های داخلی “نظام” به حساب نمی آید، بلکه برگرداندن ورقی است که رقیبش با آن بازی می کند، به این صورت که اگر آقای خامنه ای مشروعیت در اختیار داشتن قدرت و ثروت را با “جن” ولی فقیه توجیه می کند، چرا شاگرد او نتواند “جن” خودش را داشته باشد و از کانال شخصی به جایی که “آقا” را از نظر سیاسی و اقتصادی پروار می کند، وصل شود؟ به ویژه که اکنون گردانندگان دُکان روبروی حُجره “آقا” با انتشار سند لیزری “ظهور نزدیک است” روشن کرده اند که “مومنان” در “عصر ظهور” امام زمان به سر می برند و همچون “دوران انتظار” نیازی به گرفتن وکیل و واسطه برای سرک کشیدن به آن سوی ابرها ندارند.

بدین گونه موضوعی که در بهترین حالت می تواند سوژه یک بحث داغ بین لُژ نشین های دارالمجانین باشد، به بستر کشمکش کاملا جدی میان “عقلا و علما”ی جمهوری اسلامی تبدیل شده است و با این وجود آن را غیر طبیعی هم نمی توان بر شمرد!

بدون شرح

راهکار گرایش نظامی – امنیتی دولت فقط انگاشتی را وُسعت بخشیده که ایدئولوژی سر هم بندی شده ی توسط آیت الله خُمینی گرد آن را خشت مالی کبریایی و قانون اساسی “نظام”، اُصول مادی شدن زمینی اش را سیاهه کرده است.  نظام ولایت فقیهی آیت الله خمینی، مشروعیت خویش را از عالم غیب و با آن توضیح می دهد، “نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر”!

این چشم بندی ارزان نه فقط می بایست برای استبداد خشن سیاسی، فساد مالی، خلع ید از جامعه و “صغیر و مجنون” شمردن شهروندان، بازار درست کند، بلکه وظیفه داشت نمایندگان خدا و حکومت شان را از شر رُقبای خاکی، نظر جامعه و صندوق رای رها ساخته و بهشت آنها را جاودان کند.

اکنون و پس از آنکه جُنبش اجتماعی این کُرسی را از زیر پای آقای خامنه ای کشید، ولی فقیه روی زمین لُخت با هماوردانی روبرو گردیده که از ارتفاع یکسانی چشم در چشم او دوخته اند و دست در همان کُلاهی دارند که “آقا” از آن خرگوش (جن) بیرون می کشد. باند نظامی ـ امنیتی دولت، آیینه ای است که نظام ولایت فقیه انحطاط خود را در آن به تماشا نشسته است.

در این کارزار که می رود تا آغاز یک پایان باشد، در دو جبهه که اکنون با توجه به در اختیار داشتن رسانه های بیشتری از سوی ولی فقیه، کفه را به سود او نمایش می دهد، دیکتاتور کوچولوی ولی فقیه هم چون دیگر دیکتاتورها به زباله دان تاریخ سپرده می شود و چنان چه تاریخ نشان داده، سلف او که همان ولی فقیه باشد هم از میدان به در می رود تا راه دموکراسی و آزادی هموار شود. دیگر دوران دولت امام زمان و دولت عدالت خواه و مهرپرور به سر آمده و باید سازی دیگر کوک کرد.

در پایان باید به این موضوع توجه شود که آیا سیاست تمسک به رمل و اسطرلاب به ناگزیر از سوی احمدی نژاد و هواداران اش طراحی شده یا متکی است بر اصولی که در جامعه جریان دارد. برای این موضوع مجید محمدی تحلیل گر امور سیاسی و اجتماعی بحثی دارد که با نقل بخشی از نوشته ی او این مقاله را به پایان می برم تا مبادا جن و پری دامن گیرمان شود:

“[…] اسلام گرایی موعودگرا و آخرالزمانی- که برای رقابت با اسلام گرایی فقه گرا در دهه‌ی هشتاد خورشیدی ساخته و پرداخته شد- نتوانست همه‌ی تبلیغات حکومتی را تحت تاثیر قرار داده و به سوخت اصلی ماشین تبلیغاتی حکومت تبدیل شود. علی رغم باور به اینکه اکنون دوران غیبت صغری است و دنیا در پیچ آخر تاریخ قرار دارد (احمدی نژاد، تابناک، ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۰) همراهان دولت احمدی نژاد نتوانسته ‌اند از ظرفیت‌های اسلام گرایی موعودگرا به خوبی بهره برداری کنند: هاله نور را از احمدی نژاد گرفتند و بسیاری از روحانیون اخیرا “ظهور نزدیک است” را تکذیب کرده‌اند.

بدین ترتیب احساس شد موعودگرایی به تنهایی نمی تواند رقیبی برای شریعت گرایی و ربانی سالاری باشد. از همین جهت برخی از همراهان دولت به ظرفیت‌های جادوگرایی در متون دینی و فرهنگ عامه‌ ی مسلمانان رو کرده ‌اند. (آن را برخلاف بسیاری خرافاتی نام نمی گذارم چون مرز روشنی میان خرافه و غیر خرافه بالاخص در حوزه‌ی باورهای دینی وجود ندارد؛ خرافات یک گروه باورهای گروه دیگرند و بالعکس)

پناه آوردن به استخاره، جن گیری، طالع بینی، رمالی، فال بینی و دعا نویسی برای رتق و فتق امور جامعه یا توجیه تصمیمات و امیال حاکمان یا کسب و حفظ قدرت، خمیر مایه‌ ی اسلام گرایی جادوگرایانه است. باور به این امور در لایه ‌های پنهان جامعه‌ی ایران و حتی در اقشار تحصیل کرده نیز در سطوحی به چشم می خورد. روحانیون دولتی همواره در تصمیم گیری‌های حکومتی به استخاره تمسک می جسته ‌اند.

انبوهی از ادبیات مرتبط با جادو و طلسمات در سه دهه ی اخیر در ایران ترجمه یا تالیف شده و بر ادبیات گذشته‌ی این امور در فرهنگ عامه افزوده شده است. شناخت رموز اعداد، طالع بینی، شناخت ارواح، فال بینی، بخت گشایی، سحر گشایی، ساعت شناسی، شناخت اجنه، علم الحروف، و شفا بخشی از حوزه‌های پر رونق این آثار هستند. همه‌ی این حوزه ‌ها در قالب اموری کاربردی ظاهر شده و ظاهرا به نیازهای روزمره پاسخ می دهند (درست همانند فقه).

کسی که به عالم غیب باور داشته باشد نمی تواند اصولا منکر هیچ یک از این امور باشد. در متون دینی از جمله متون مورد باور مسلمانان به وفور می توان به این موارد برخورد کرد. اسلام در زمانی به جامعه‌ی عرب چهارده قرن پیش عرضه شد که این باورها بخشی عمده از فرهنگ عمومی به شمار می آمدند و گفتمان رقیبی نیز برای آنها وجود نداشت.

 برخی فقهای شیعه مثل شیخ بهایی در این زمینه آثاری مثل فالنامه از خود بر جای گذاشته‌اند. قصص العلمای تنکابنی نیز داستان‌هایی در این زمینه در بر دارد. روایات بسیاری در ارتباط با این امور در کتب اربعه‌ ی شیعه وجود دارد.

اما روزآمد کردن این ذخایر موجود در صندوقچه ‌های دعا نویسان و رمالان کار چندان دشواری نیست. همان طور که مارکسیسم به عنوان یک ایدئولوژی مدرن از سوی اسلام گرایان برای شکل دادن به ایدئولوژی خود الگو گرفته شد آثار جادویی نوسازی شده (از نوع شرقی آن مثل یی چینگ یا ریکی) می تواند به روزآمد ساختن علوم غریبه‌ ی سنتی در ایران یاری رساند.”

اکنون برای روشن شدن موضع متناقض دیروز و امروز رهبر دینی یا ولی فقیه و هوادارانش که امروز همه کوس رسوایی رمالی و جادوگرایی رئیس جمهور و همراهان اش را بر هر کوی و برزنی می کوبند، به سخنان آیت الله خامنه ای در روزهای پس از انتخابات دقت کنید:

“تهمت‌هایی زدند. حرف‌هایی گفتند. به کی؟ به کسی که رئیس جمهور قانونی کشور است. متکی به آرای مردم است. نسبت‌های خلاف دادند. رئیس جمهور مملکت را که مورد اعتماد مردم است، به دروغ‌گویی متهم کردند. این‌ها خوب است؟ کارنامه‌ های جعلی برای دولت درست کردند. اینجا و آنجا پخش کردند. که ما که در جریان امور هستیم، می‌بینیم، می‌دانیم که این‌ها خلاف واقع است. فحاشی کردند. رئیس جمهور را خرافاتی، رمال، از این نسبت‌های خجالت ‌آور دادند. اخلاق و قانون و انصاف را زیر پا گذاشتند.

البته اگر قرار باشد همه ی آنچه در همین فراز آمده را تحلیل کنیم، مجالی زیاد می خواهد. اما نمی شود به بعضی از این واژه ها اشاره ای کوتاه نکرد تا اختلافات امروز و ریشه ی آن روشن تر شود. ایشان می فرمایند: “رئیس جمهور مملکت که مورد اعتماد مردم است”! خوب ناقض این حرف ها که دروغ محض است را امروز می شود در سخنان امام جمعه ی تهران شنید که می گوید: «بنده به زعم خودم سعی می‌کنم تمام حرکات سیاسی‌ام را در محدوده‌ای که مقام معظم رهبری تعیین می‌کنند، تنظیم کنم. اشهد بالله که بنده تلاشم در جهت رأی به جناب احمدی‌نژاد فقط به خاطر تمکین از نظر مقام معظم رهبری بوده است و بس و فکر می‌کنم اکثریت آراء ایشان از همین قبیل، یعنی آراء کسانی بود که عاشق مقام معظم رهبری هستند. تحلیل ما هم تحلیل درستی بود. برداشت ما این بود که اگر جریان فتنه رأی می‌آورد، مشکلات عدیده داشتیم.»

اکنون دو سال پس از آن کشمکش‌ها، در حالی که بسیاری دیگر از کسانی که به رواج خرافه‌پرستی و اداره کشور بر پایه مبانی غیرعلمی و غیرکار‌شناسی انتقاد می‌کردند در زندان هستند، رسانه ‌های اصول‌گرا و افرادی سر‌شناس از میان اصول‌گرایان نزدیک به رهبر جمهوری اسلامی، دولتی ‌ها و نزدیکان رئیس دولت را «جن‌گیر»، «رمال» و «انحرافی» می‌نامند. امروز نیز رسانه‌های مختلف اصول‌گرایان حامی رهبر جمهوری اسلامی، پر است از خبرهایی مربوط به بازداشت نزدیکان اسفندیار رحیم مشایی، رئیس دفتر احمدی‌نژاد، و محمدرضا رحیمی، معاون اول احمدی‌نژاد.  اغلب این بازداشتی‌ها متهم به جن‌گیری و رمالی‌اند.

این رسانه ‌ها و این افراد،‌‌ همان رسانه ‌ها و افرادی هستند که در سال‌ها و ماه‌ های گذشته، انتقادهایی بسیار آرام‌تر از این‌ها را که فعالان سیاسی اصلاح‌ طلب و روزنامه‌ نگاران منتقد مطرح می‌کردند، تاب نمی ‌آوردند و آن‌ها را به «تشویش اذهان عمومی، نشر اکاذیب یا توهین به رئیس جمهوری» متهم می‌کردند.

و این حکایت هم چنان ادامه خواهد داشت تا برقراری دموکراسی از یک سو و خیال و وهم زدایی از بدنه ی جامعه از سوی دیگر که متأسفانه این روزها به طور گسترده ای در بین هم وطنان مان حتا در خارج از کشور نیز رواج پیدا کرده است.

 

 

* عباس شکری دارای دکترا در رشته ی “ارتباطات و روزنامه نگاری”، پژوهشگر خبرگزاری نروژ، نویسنده و مترجم آزاد و از همکاران تحریریه شهروند در اسلو ـ نروژ است که بویژه اتفاقات آن بخش از اروپا را پوشش می دهد.