بر اساس گفت وگوی میشل تبمن* با شاهزاده رضا پهلوی

ساموئل پیترسون (Samuel Paterson) می گوید کتاب هائی که می خوانیم و دوستانی که برمی گزینیم، هر دو باید از نظر کمیت “معدود” ولی از نظر کیفیت خوب و با دقت گلچین شده باشند. بیشتر ما هر روز مصاحبه هائی را در نشریات می خوانیم، از رادیوها می شنویم و یا بر صفحه تلویزیون ها می بینیم، اما مصاحبه ای که میشل تبمن با شاهزاده رضا پهلوی انجام داده، گفت وگویی است متفاوت، بدون تعارف و رودربایستی، بسیار دلنشین و آگاهی رسان! بدون اغراق باید بگویم که مصاحبه تبمن یکی از بهترین گفت وگوها در نوع خود است و زمانی که آن را خواندم، بی اختیار به یاد اوریانا فلاچی و باربارا فرام مصاحبه گران نام آور ایتالیا و کانادا افتادم. شجاعت و صراحت لهجۀ پرسشگر از یک طرف و شفافیت و خردآگین بودن پاسخ های شاهزاده از سوی دیگر، به راستی تحسین برانگیز است! این که گفته شده سخن شاهان، شاه سخن ها است در مورد سخنان بسیاری از پادشاهان و روسای کشورها صدق نمی کند ولی در مورد سخنان شاهزاده (قطع نظر از این که در حال حاضر پادشاه نیستند) کاملاً مصداق دارد. در گفت و گوی مورد بحث، شاهزاده رضا پهلوی بسیار اندیشمندانه و با نهایت صراحت و شفافیت به پرسش های مطرح شده، پاسخ های مفصل و قاطع ارائه داده و اصول برنامه مبارزاتی و معیارهای استراتژیک خود را در مورد نظام حاکم بر ایران، وضعیت اپوزیسیون و بسیاری از مسائل منطقه و جهان، ارائه نموده است. ایجاز کلام پرسشگر و پاسخ دهنده و اهمیت موضوع های مطرح شده در سطحی است که تلخیص کتاب و یا حتی نگارش مقاله ای در مورد آن را بسیار دشوار ساخته است. چگونه می توان دریا را در کوزه ای گنجاند؟ در هر حال به حکم این که؛

کتاب زمان انتخاب

“آب دریا را اگر نتوان کشید / پس به قدر تشنگی باید چشید”، می کوشم تنها جلوه هائی چند از رنگین کمان اندیشه ها و آرمان های شاهزاده را در این نوشته منعکس نمایم.

سعدی می فرماید: گیرم پدر تو بود فاضل / از فضل پدر تو را چه حاصل؟

 عکس این بیان نیز کاملاً درست است. به فرض که من آدم بدی باشم، بدی من چه ربطی به فرزندان و یا نوه های هنوز زاده نشده ام دارد؟ آیا کمال بی انصافی نیست که اشتباهات و خطاهای احتمالی من به حساب آنها منظور گردد؟ متاسفانه برخی از فعالان سیاسی را سراغ دارم که حتی زحمت خواندن کتاب یاد شده یا دو اثر مهم دیگر شاهزاده یعنی “نسیم دگرگونی” و “گذشته و آینده” را به خود نداده اند و آن چنان در دام تصورات قالبی و پیش داوری های غیر منطقی گرفتارند که به سخنان برحق نوشته یا گفته شده ایشان، صرفاً به لحاظ این که پدر و پدر بزرگ وی پادشاه بوده اند، توجه کافی ابراز نمی کنند. بگذریم.

 

پیش گفتار کتاب “زمان انتخاب” آن چنان زیبا و با شور و شعور نگاشته شده است که نمی توانم آن را عیناً برایتان نقل قول نکنم. شاهزاده چنین می نویسد:

“کتاب حاضر را به همۀ هم میهنانم تقدیم می کنم. به پدران و مادرانی که طی دهه ها در راه پیشرفت ایران و رفاه ملت کوشیده اند. به هم نسلانم، نسل قربانی شده، که فرصت خدمتگزاری به میهن را نیافت، اگر چه خود را برای ادامۀ راه و بر دوش گرفتن مسئولیت ها آماده می کرد. به کسانی که خوشبینانه به استقبال “انقلاب” رفتند، اما امروز از کردۀ خویش پشیمانند. به جوانان هشیار و هوشمندی که به امید آینده ای بهتر برای خویش و برای همۀ ایرانیان یک لحظه از تلاش و پیکار باز نایستاده اند.

این کتاب را هم چنین به خاطرۀ بی گناهان، قربانیان بی عدالتی های گذشته و حال تقدیم می کنم. به خاطرۀ سربازانی که از تمامیت ارضی میهن دفاع کردند. به همۀ کسانی که هم چنان برای آزادی، دموکراسی و حقوق بشر در پیکارند. من نیز همانند آنان، همواره به ایران جاویدان می اندیشم و به آن وفادار خواهم بود.”

 

یکی از پرسش های اصولی که شاهزاده به آن جواب روشن و بسیار صریح داده اند، در مورد قانون اساسی آینده ایران است. وی می گوید “بدون هیچ ابهامی، خواستار یک قانون اساسی دموکراتیک عرفی برای ایران هستم که بر اساس اعلامیه جهانی حقوق بشر استوار شده باشد”، ناگفته پیدا است که مراد از عرفی همان سکولار است. عده ای از جمله دکتر عزت مصلی نژاد، کاربرد واژه سکولار را چندان نمی پسندند و واژه هائی از قبیل عرفی، فرادین، آزاداندیش، خردگرا، از دین رها و غیره را ترجیح می دهند. من نیز چند سال پیش بر این باور بودم و استفاده از واژه های بیگانه را در نوشته های فارسی مورد انتقاد قرار می دادم ولی دیری نپائید که به آگاهی های تازه ای دست یافتم و نظرم به کلی تغییر کرد. حدود یک سال پیش، وقتی که در یکی از نوشته هایم واژه سکولار را به کار برده بودم، دست کم ۳۹ معادل فارسی برای این کلمه پیشنهاد شده بود ولی ترجیح دادم که از واژه سازی غیر لازم اجتناب نمایم، برای این کار دلائلی وجود داشت، نخست این که استاد نازنین دکتر محمدرضا باطنی، پدر زبان شناسی علمی ایران در ویراست سوم کتاب گرانقدر “فرهنگ معاصر پویا” واژه انگلیسی Secular را دقیقاً به این شکل به فارسی برگردانده است: “غیر مذهبی، سکولار” و برابر فارسی Secularism را “اعتقاد به جدائی دین از حکومت، سکولاریسم” قرار داده است. ایشان زبان را پدیده ای اجتماعی می داند و بر این باور است که زبان همراه با تحولات اجتماعی دگرگون می شود. بنابراین قرض گرفتن و قرض دادن کلمات بین زبان های مختلف، امری کاملاً  عادی است که نباید حساسیت های غیر لازم ایجاد نماید. وی فصلی از کتاب “زبان و تفکر” خود را به پدیده های قرضی در زبان فارسی اختصاص داده و علاوه بر آن مثال های زیادی از وارد شدن واژه های انگلیسی به زبان های ایتالیائی، فرانسوی و غیره برشمرده اند. دکتر رضا براهنی نیز اعتقاد دارد که هر زبانی، در طول زمان به دلائل گوناگون دستخوش تحولات می شود و قدرت یک زبان را در توانائی جذب آن می داند و نه در قدرت دفع آن.

کوتاه سخن این که واژه سکولار در ادبیات سیاسی ایران قبول عام یافته و اصلاً نیازی به تغییر دادن آن نمی بینم. به عنوان نمونه توجه شما را به کاربرد واژه مورد بحث در عنوان کتاب های زیر جلب می کنم:

۱ ـ مبانی سکولاریسم نو ۲ ـ سکولاریسم نو برای ایران (هر دو از تالیفات دکتر اسماعیل نوری علا)

۳ ـ سکولاریسم از نظر تا عمل تالیف محمد برقعی

۴ ـ لائیسیته چیست؟ نقدی بر نظریه پردازی های ایرانی دربارۀ لائیسیته و سکولاریزم، اثر شیدان وثیق.

پرانتزی را که برای پاسخ گوئی به استاد گرامی دکتر عزت مصلی نژاد باز کرده بودم، در همین جا می بندم که از اصل موضوع بیشتر دور نشوم.

نظر شاهزاده رضا پهلوی را در مورد قانون اساسی آینده کشور در بالا خواندید. اکنون می پردازم به شکل حکومت. ایشان بر این باور است که رژیم دموکراتیک و عرفی می تواند دو شکل به خود بگیرد. اگر اکثریت مردم ایران یک حکومت پادشاهی مدرن و پارلمانی را برگزینند (نظیر آنچه که امروز در نروژ، سوئد، هلند، اسپانیا یا ژاپن می بینیم) از این انتخاب خرسند خواهد شد و این گزینه ای است که آن را نمایندگی می کنند. وی بلافاصله اضافه می کند اما اگر اکثریت ایرانیان موافقت خود را با جمهوری پارلمانی اعلام کنند، طبیعتاً چنین انتخابی را خواهند پذیرفت.

در بخشی از گفت و گو، شاهزاده در پاسخ به سئوال میشل، تکنیک جالبی را به کار می گیرد و آن تکنیک این است که در جواب پرسش خبرنگار شخصاً سئوالی را طرح می کند و به آن جواب می دهد. شاهزاده می پرسد “آیا می توان نظام پادشاهی را به دلیل اشتباهات برخی پادشاهان از ریشه محکوم کرد؟” و بلافاصله خود می گوید “اگر پاسخ مثبت باشد، باید نظام جمهوری را نیز به دلیل انحراف ها و خطاهای برخی روسای جمهوری محکوم کرد. امروز نظام های پادشاهی به مراتب دموکراتیک تر از برخی جمهوری ها وجود دارد….”

شاهزاده در جواب یکی دیگر از پرسش های میشل که سئوال می کند آیا می توان ارزش ها و الگوهای غربی را وارد ایران کرد؟ باز هم با استفاده از همان شیوه می پرسد منظورتان از ارزش های غربی چیست؟ آیا منظورتان آزادی ادیان، آزادی بیان و احترام به حقوق فرد است؟ آیا می دانید که بسیاری از این ارزش های غربی ۲۵۰۰ سال پیش، در دوران پادشاهی کورش کبیر در ایران زاده شدند؟ شاهزاده پس از طرح این سئوال ها برای آگاهی پرسشگر توضیح می دهد که “کورش همان پادشاهی است که سخنانش دربارۀ آزادی بیان و مذهب، نخستین اعلامیه حقوق بشر شناخته شده است!

فصل دیگری از فصل های دوازده گانه کتاب به جنگ با عراق اختصاص یافته است. در این بخش، شاهزاده به آمار و ارقام بسیار غم انگیزی اشاره می کند. یکی مثلاً این که آن جنگ در مجموع باعث کشته شدن ۹۰۰ هزار نفر، زخمی شدن ۲ میلیون نفر و جابجائی ۴ میلیون ایرانی شده است. اندوه بارتر این که در بین کشته شدگان ده ها هزار کودک کمتر از ۱۵ سال وجود داشته اند که برای باز کردن راه عبور تانک ها، به میدان های مین فرستاده شده بودند. یکی از فرماندهان سپاه پاسداران ماجرای دلخراشی را برای شاهزاده حکایت کرده و گفته است که تنها ظرف یک روز ۵۰۰۰۰ نفر از افرادش، به دلیل دریافت فرمانی ابلهانه، قتل عام شده اند. رقمی تقریباً معادل سربازان کشته شده در جنگ ویتنام! به باور شاهزاده تحریکات لفظی خمینی و این که می خواست با عبور از عراق اورشلیم را آزاد کند، در برافروختن آتش این جنگ خانمان سوز موثر بوده است.

در فصل پنجم که موضوع آن اپوزیسیون دموکراتیک است، پرسشگر اظهار می دارد که با مخالفان ایرانی در اقصا نقاط جهان تماس داشته است، اما هیچ نشانی مشترک و کمتر از آن حتی یک شماره تلفن مشترک از آنها سراغ ندارد! والاحضرت پاسخ می دهد که، شکیبا باشید…. هر آن چه را که برای متحد کردن این نیروی هنوز پراکنده در چهار گوشه جهان ضروری است، انجام می دهم. در تلاش هستم تا یک شورای ملی مرکب از همۀ گرایش های مختلف اپوزیسیون دموکراتیک بسازم. چنین ساختاری مطالبه شبکه هائی است که در داخل ایران فعالیت می کنند و قادر نیستند فعالیت های خود را با یکدیگر هماهنگ سازند. این ساختار باید کثرت گرا باشد تا تمام گرایش ها را در بر بگیرد. در جواب به این پرسش که چه کسی (کسانی) عضو چنان ساختاری خواهد/خواهند بود؟ شاهزاده می گوید، شخصیت ها به صفت فردی و هم چنین نمایندگان گروه ها و احزاب، تنها شرط عضویت در این ساختار، مخالفت صریح با حکومت دینی و پشتیبانی از رژیم پارلمانی و لائیک است. وی در جای دیگر خاطرنشان می کند که اختلافات گذشته در حال رنگ باختن است. از چپ تا راست توافقی اصولی مبتنی بر ۳ عنصر کلیدی وجود دارد:

ـ حقوق بشر

ـ دموکراسی پارلمانی

ـ لائیسیته به معنای جدائی کامل و روشن روحانیت از دولت

بر سر این مبانی، اکثریت بزرگ ایرانیان با یکدیگر موافقند. رسیدن به این توافق، چند سال پیش آسان نبود. دوره ای که بسیاری بر این امید بودند که تحول رژیم به سمت دموکراسی اسلامی صورت بپذیرد توهمی است از میان رفته و واقع گرایی در حال پیشرفت است. بی دلیل نبوده است که در زمان گفت و گو، شاهزاده میشل تبمن را به شکیبائی دعوت کرده بودند. ذکر مثالی در این مورد بی مناسبت نیست. حدود یک سال و اندی پیش، وقتی که خانم شکوه میرزادگی و آقای دکتر اسماعیل نوری علا مهمانان بلندپایه فرهنگی ـ سیاسی تورنتو بودند و نخستین انجمن سکولارهای سبز در این شهر اعلام موجودیت کرد، برایم از روز روشن تر بود که تشکل مذکور به سرعت گسترش خواه یافت. بسیار خوشحالم که آن پیش بینی تا حدود زیادی تحقق یافته و همان جوانه ای که در آستانه بهار پارسال در تورنتو روئید، اکنون درختی است که شاخه هایش در ۲۰ کشور مختلف دنیا سایه گستر شده است. علیرغم برخی نارسائی ها و ضعف های انجمن تورنتو که در جائی دیگر به آنها پرداخته خواهد شد، این درخت به بار خواهد نشست و کام آزادی خواهان را شیرین خواهد نمود.

موضع گیری های والاحضرت در مورد مجازات اعدام و نقش دین نیز مانند سایر موضع گیری های ایشان بسیار روشن و شجاعانه است. وی می گوید:

“باید به صراحت اعلام کرد که مجازات اعدام لغو خواهد شد. می فهمم که خانواده های قربانیان خواستار مرگ جنایتکارانی هستند که داغدارشان کرده است، اما نمی توانم این خواسته را تایید کنم، زیرا برای من کشتن کشتن است، اقدامی حیوانی که در شأن انسان متمدن نیست!

شاهزاده جدائی دین از حکومت را مرزی غیرقابل عبور میان مخالفان حقیقی و مدافعان رژیم می داند و به صراحت می گوید که قانون اساسی آینده ایران باید به اعلامیه جهانی حقوق بشر رجوع کند و نه به شریعت.

***

پایان سخن این که خواندن کتاب “زمان انتخاب”، آثار دکتر نوری علا که در بالا به تعدادی از آنها اشاره شد، کتاب “انقلاب خمینی و انقلاب حسینی” دکتر عزت مصلی نژاد و آثار دیگری از این نوع را در شرایط حساس کنونی بسیار مفید می دانم و اعتقاد راسخ دارم که مطالعۀ آنها در ارتقاء سطح آگاهی سیاسی مردم و در نهایت پیروزی نور بر تاریکی نقشی کلیدی دارد.

 

* Michel Taubman