نامه خوانندگان

شهناز باقریان

عربعلی شروه، هنرمند، نقاش و مترجم برجسته ایران در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۰ در سن ۷۲ سالگی به علت بیماری سرطان دارفانی را وداع گفت. درگذشت این هنرمند که یکی از ماندگارترین چهره های تاریخ هنر معاصر ایران به شمار می رود ضایعه ی بزرگی در جامعه ی فرهنگی و ایران محسوب می گردد. او را بنیان گذار ترجمه کتاب های هنری در زمینه های گوناگون از جمله نقاشی و طراحی می شناسند که با تالیف و ترجمه بیش از صد کتاب در زمینه های مختلف هنری نقشی مهم در توسعه هنر ایران و تربیت دانشجویان نسل جوان ایران داشت.

استاد عربعلی شروه در مقابل یکی از آثارش

استاد شروه در تاریخ ۲ مهرماه سال ۱۳۱۸در روستای شکوه آباد قروه سنندج به دنیا آمد. او پس از پایان تحصیلات متوسطه سال ها در روستاهای همدان به کار معلمی پرداخت تا این که در سال ۱۳۴۸ برای تحصیل در رشته نقاشی وارد دانشکده هنرهای زیبا شد. پس از پایان تحصیلات در سال ۱۳۵۴ برای تدریس آناتومی به هنرستان هنرهای تجسمی دعوت شد. علاوه بر این در دانشکده هنرهای زیبا نیز به تدریس این درس پرداخت. در همین سال ها کار ترجمه را آغاز کرد و کتاب های متعددی را ترجمه و تألیف نمود که از آن جمله می توان به طراحی با سمت راست مغز، کاربرد رنگ در نقاشی، شیوه های طراحی، تکنیک و روش طراحی، تاریخ هنر نقاشی ایران و جهان، پایه های هنر نو، تحلیل آثار هنری، نقاشی ایران و تاثیر متقابل رنگ ها، آناتومی هنری، مجسمه سازی و ….اشاره کرد.

وی در سال ۱۳۶۶ با مرضیه قره داغی یکی از شاگردانش آشنا شد و این آشنایی منجر به ازدواج گردید. مرضیه قره داغی همچنین با ترجمه و تألیف کتاب هایی چون مبانی هنرهای تجسمی کودکان، آموزش نقاشی برای دانش آموزان دبستان، نجوم به زبان ساده، نقاشی پروانه ها، مبانی و مقدمات سفالگری، سفالگری با چرخ و…. دوشادوش استاد شروه به فعالیت هنری خود در این سال ها پرداخت. مرضیه قره داغی همچنین کارهای متعددی در زمینه مجسمه سازی انجام داد که از آن جمله می توان به برپایی نمایشگاه هایی اشاره کرد که در آن به داستان ها و شخصیت های شاهنامه پرداخته شده است. جامعۀ هنری ایران عربعلی شروه را به عنوان یکی از بی ادعاترین هنرمندان معرفی نموده که آزادگی، وارستگی، فروتنی و تواضع را به حد کمال رسانید. او تشنۀ یادگیری و عاشق یاد دادن بود، به شاهنامه عشق می ورزید و آن را چراغ راه ما می خواند و معتقد بود شاهنامه گوهر گرانبهای فرهنگ و زبان ماست. ما را از بدی کردن دور و به نیکی و خرد دعوت می کند. تاکید او به ما که در بیرون از مرزها زندگی می کنیم این بود که به کودکانمان زبان فارسی را بیاموزیم تا آنها هم در این موهبت بی بهره نباشند و شاهنامه و نظامی بخوانند.

او تا زمانی که توان گرفتن قلم داشت همچنان نوشت و زمانی که دستان مهربانش از نوشتن باز ایستاد رسالتش را انجام شده دانست. تنها وصیتی که داشت این بود، شاهنامه بخوانید.

سرانجام در روز جمعه ۱۶ اردیبهشت پیکر پاک این هنرمند فقید با حضور جمع کثیری از هنرمندان در قطعه هنرمندان به خاک سپرده شد.      

روانش شاد و یادش گرامی!

 

که بودی تو

          ای سبک بال عاشق

که لحظه ها بی تو

             به مرثیه نشسته اند ثانیه ها را

مگر ناتوان گشته دست آفریدگار

                         از خلق موجودی چون تو

 

                 که این گونه به ماتم نشانده ای خلقی را

ای دستانت به روشنی نور

و کلامت به لطافت باران

ببین چگونه آغشته است به بوی تو

                       درخت لیموی حیاط کوچکم

 

***

وصف شروه از زبان همسرش مرضیه قره داغی

شروه، مرد عمل، اندیشه و احساس، وارسته و آزاد در پی نور و روشنایی بود. در تمام لحظات زندگی اش آن را با تمام وجود نشان داد. چند روز قبل از پروازش در اوج بیماری ویراستاری ترجمه کتاب “تئوری رنگ و کاربرد آن در نقاشی” را به پایان رساند.

استاد شروه و همسرش خانم قره داغی

در طی چهار ماه بیماری اش نزدیک به شش هزار بیت از شاهنامه را برایش خواندم و او ایرادهای مرا تصحیح کرد و توجه من را به نکات مهم و کلیدی و زیبایی های آن جلب کرد.

او شیفتۀ ادبیات فارسی بود و کمال و زیبایی شاهنامه را می ستود و با زبانی قاطع، دوست داشتنی و تأثیرگذار به همه توصیه می کرد که آن را جزء مهمترین بخش زندگی قرار دهند.

او ساده زیست در ژرفای زندگی. ذره بین های زیادی داشت در جیبش، روی میز، کنار تلویزیون و در کیفش. سطحی نمی نگریست، به دنبال لایه های زیرین زندگی بود و زیبایی ها را می جست و می نمود. شروه مردمی بود، شادی اش شادی مردم، اندوهش اندوه مردم، جهل و نادانی را اهریمن، دیو و دشمن می دانست و با آن می جنگید. شمشیر و سپرش قلم و دفتر و گرزش سه پایه ی نقاشی و رخشش کوله پشتی. شروه مثل رستم توانمند و قوی بود نه پیکرش که اراده اش، که پشتکارش، مهربانی و دوست داشتنش، ترجمه بیش از صد کتاب و ساخت بیش از صد مجسمه، نقاشی بیش از دو صد تابلو و طراحی های بی شمار، تدریس و تحقیق بی وقفه.

شروه دانستن فرهنگ و هنر را راه رستگاری و رهایی می دانست. شروه عاشق ایران، ایرانی و بشریت بود.

اکنون که او درمیان ما نیست اما در دلها، خانه ها و کتابخانه ها، ساده و صادقانه با ما سخن می گوید. اکنون او در میان ما نیست، اما راهش روشن و زلال و سیاوش ها و گردآفریدهای او با یاد او در این راه گام می زنند.

شروه شاهنامه شیرین زندگی ما بود و شاهنامه آخرش……