جشنواره ی امسال فیلم “کن” با یک رسوایی روبرو شد. رسوایی یی که ای کاش رُخ نمی داد و این جشنواره را وادار به واکنشی از آن رسواتر نمی کرد. واکنشی که هم عجولانه بود، هم غیرعادلانه و هم ژستی پوپولیستی داشت. برای اولین بار در تاریخ این فستیوال فیلم جهانی، مسئولان اقدام به اخراج یکی از کارگردانان کردند، کارگردانی که طی سالیان گذشته هماره با این فستیوال همکاری کرده و بهترین ساخته های اش را در همین جشنواره به نمایش گذاشته تا جهانیان از دریچه معتبر این رویداد بزرگ سینمایی با او و ساخته هایش آشنا شوند. “لارس وان تریه” دانمارکی چنانکه گفتم بهترین آثارش را در “کن” نمایش داده است و متقابلا جشنواره هم نقش عمده ای در رشد و تحول نوع نگاه این کارگردان به هستی و جهان و در نهایت روش فیلم سازی اش داشته است، طوری که اکنون او شهره ی جهان است و حتا در همین جشنواره برنده ی جایزه ی نخل طلایی شده است. نخل طلایی بهترین کارگردان را چند سال پیش او در جشنواره ی فیلم “کن” دریافت کرد تا مهر تأییدی باشد بر درخشندگی آنچه می سازد. امسال هم او در کنفرانس خبری فستیوال در جمع برگزیدگان مسئولان فستیوال برای گفتگو با روزنامه نگاران حضور داشت و با بیان نظرات اش که بعد هم آن را شوخی خواند، رسوایی بزرگی را رقم زد. او در همین کنفرانس خبری و در برابر چشمان دوربین ها و چشم های تیزبین و به دنبال خبر روزنامه نگاران رسما اعلام کرد که با هیتلر ابراز همدردی می کند و “آلبرت اسپیر” را دوست دارد. این شوخی بی مزه به همین اما اکتفا نشد که او در ادامه “اسرائیل را خاری در چشم” و از آن بدتر با صدای بلند گفت: “آری، من نازی هستم”. همین جمله آخر مسئولان برگزار کننده ی جشنواره را به یک جلسه ی فوری و اضطراری واداشت. جشنواره فیلم “کن” یکی از معروف ترین فستیوال های فیلم در جهان است و برای فرانسه هم، از نظر پرستیژی از اهمیت ویژه ای برخوردار است و وزارت فرهنگ فرانسه بخش بزرگی از هزینه های این فستیوال را به عهده دارد. در چنین شرایطی و با دخالت وزیر فرهنگ فرانسه “فردریک میتران” مدیران برگزاری جشنواره این حرکت را محکوم کردند.

لارس فون تریه در کنار کریستین دانست بازیگر فیلمش در کنفرانس مطبوعاتی در جشنواره کن

 

آنچه کارگردان دانمارکی که پیش از این هم نشان ارزنده ی نخل طلایی را از همین جشنواره دریافت کرده بود، انجام داد؛ – چونان مزاحمی در ابراز سخنانی که بعد هم آن را شوخی خواند و رسماً پوزش خواهی کرد – فضای عمومی جشنواره را تیره و تار کرد و کنش او به وزش توفانی نه چندان شدید در ساحل زیبای شهر برگزاری جشنواره می ماند. شهری که شهره است به شادی و خنده، شهری که مأمنی است برای سرخوشی های سرشناسان جهان تجارت، هنر و سیاست. اخراج “لارس وان” که نمی دانیم واقعاً شوخی کرده بود یا نظرات جدی خود را در لباس شوخی و طنز بی مزه ای پوشانده بود، در تناقض کامل است با اهداف جشنواره “کن” که برای “آزادی بیان” تلاشی پیگیر داشته است. او از این حق طبیعی خود احتمالا سوءاستفاده کرده است و سزاوار انتقاد شدید جامعه ی جهانی است و باید این نقدها و سرزنش ها را تحمل کند. قابل توجه این که فستیوال “کن” در واکنش مستقیم به دولت فاشیست ایتالیا و دخالت حزب نازی آلمان در سازماندهی فستیوال فیلم “ونیز” در پایان سال ۱۹۳۰ شروع به کار کرده است. کردار فاشیسم ایتالیا و نازیسم آلمان منتهی به فروپاشی “آزادی بیان” در جهان هنر هفتم شد و آن ها با اخراج هنرمندان یهودی از سرزمین خویش اقدام ضد آزادی خود را تکمیل کردند. برای مبارزه با سانسور و احیای “آزادی بیان” جشنواره ی فیلم “کن” بنیان گذاری شد و حتا در همین سال جاری فیلم های «جعفر پناهی» و «محمد رسول اف» که به ناحق در زندان اند به نمایش گذاشته شد. این حرکت برگزارکنندگان جشنواره ی فیلم “کن” برای دفاع از “آزادی بیان” فیلم سازان ایرانی است که به جرم فیلم سازی یا حتا فیلمی که هنوز ساخته نشده است، در بند جمهوری اسلامی ایران اسیرند. با این تفاسیرآنچه “لارس وان” بر زبان راند نه تنها ضربه ای مهلک بر چهره ی برگزارکنندگان (تف سربالا) وارد آورد که این ضربه شدید توانست همکاران هنرمندش که مرگ و زندگی شان به تصمیم دیکتاتورهای ضد بشر وابسته است، را بیش از پیش به خطر بیندازد. آنچه او بیان کرد به سان ضربه ای است برای نوع معین فیلمی که او خودش تاکنون ساخته است. “اصالت و آزادی انسان” ژانری ست که او در جهان فیلم سازی دنبال کرده و شهرت اش را هم مدیون آن است.

اگر به گذشته ی درخشان این کارگردان نگاهی کوتاه بیندازیم، باید از خود بپرسیم که کدام اهریمن در جسم و روح او خانه کرده بود تا آن سخنان را در کنفرانس خبری بر زبان براند. بدیهی است که خیلی ها متوجه هستند که او نه نازی است و نه با هیتلر همدردی می کند، اما کسانی که با فیلم های “لارس وان” آشنا هستند، دریافته اند که او باور معین و استواری هم ندارد و نگاه اش به جهان و هستی از ثبات لازم برخوردار نیست. او به تازگی از دوران بلندمدت افسردگی رها شده بود و شاید نه، هنوز رها نشده بود که چنین سخن گفت. شخصیت اش طوری است که برای جلب توجه، گاه سخنانی بر زبان می راند که دشوار بتوان باور کرد که او به آنچه می گوید باور داشته باشد. اتفاق افتاده که او از شخصیت خود موجودی اسطوره ای ساخته تا به این وسیله دیگران را متوجه خود کند. کاری که او در فستیوال “کن” کرد، اما بدتر از همیشه بود و قابل دفاع هم نمی باشد که گفتم باید او را نقد کرد و حتا سرزنش و او هم باید که تحمل پذیرش داشته باشد. به کارگیری موسیقی “واگنارد” در فیلم اخیرش که در جشنواره هم به نمایش گذاشته شد و پرسش رسوا کننده ای که روزنامه نگار یکی از رسانه ها در همین مورد از او کرد و پاسخی که هرگز نتوانست جمع و جورش کند به این رسوایی انجامید که در خنده ای ظاهری و شوخی آمیز چیزی بگوید که به یقین همه ی عمر پشیمان خواهد ماند، اگرچه خیلی زود پوزش خواهی کرد. این پرسش به نوعی به تنفر از روزنامه نگاری که آن پرسش را طرح کرده بود، تبدیل شد و او را واداشت تا آنچه نمی بایست بر زبان براند، بیان کند و موجب رسوایی جهانی برای خود و تاحدودی برای جشنواره ی فیلم “کن” شود.

 

از سوی دیگر نگاه روزنامه نگاران به این جریان مهم است؛ خبرنگار بیش از هر چیز به دنبال خبری است داغ تا گزارش اش بتواند در سرلوحه ی رسانه ها قرار گیرد. در این معنا، بخشی از سخنان او به عمد یا غیرعمد حذف می شود و اصلا در خبر، تفسیر و نقدهای بعدی طرح نمی شود. رسانه های نوشتاری، دیداری و گفتاری تنها بخشی را عمده می کنند و به نمایش می گذارند که بتواند حساسیت زا شود و به نوعی اغواکننده. یعنی مثلا پوزش خواهی او در صفحه های درونی روزنامه یا مجله چاپ می شود در حالی که این قسمت از سخنان او که می گوید: “با هیتلر همدردی می کند” و یا آن جایی که می گوید: “من نازی هستم” در صفحه ی اول روزنامه و مجله و تیتر اول خبرهای رادیو و تلویزیون می شود در حالی که آن بخشی که می گوید: “من ضد یهود نیستم” یا “آنچه گفتم شوخی بی مزه ای بود”، حذف می شود تا ابعاد رسوایی بزرگتر از آنچه بوده است نشان داده شود.

این که رسانه ها موضوع را بزرگتر جلوه می دهند، کاری است بدیهی، اما واکنش مدیریت فستیوال که علاوه بر محکوم کردن آنچه او بیان کرده بود، اخراج اش از فستیوال را به دنبال آورد، اغراق محض است و با اهداف مؤسسه ی فیلم “کن” همگنی ندارد. در اساسنامه ی فستیوال فیلم “کن” آمده است که دفاع از حق “آزادی بیان” از جمله اهداف این فستیوال است. گذشته از این که این کارگردان دانمارکی واقعاً شوخی بی مزه ای را به زبان آورد یا نه، از همه ی هواداران “آزادی بیان” که در پس اخراج این کارگردان از فستیوال سکوت اختیار کردند، باید پرسید آیا واقعا او یا هر کس دیگری حق ندارد اندیشه اش را آزادانه به زبان بیاورد؟ آنچه می گویم در دفاع بی حصر و استثنا از “آزادی بیان” است که در منشور کانون نویسندگان ایران هم آمده است و اخیرا هم در منشور “خانه ی آزادی بیان”. آزادی بی حصر و استثنا، قربانیانی داشته که زنده یادان «محمد مختاری» و «محمدجعفر پوینده» برای احقاق آن جان باختند. انتقاد به آنچه بر زبان آمده یا چاپ شده، حق همگان است، اما اخراج او را باید با نگاهی تردیدآمیز به داوری نشست. به این ترتیب مدیریت جشنواره فیلم “کن” هم در ارکستری هماهنگ با رسانه ها شوخی بی مزه ی «لارس وان» را بیش از اندازه جدی گرفت و بزرگتر از آنچه بود نشان اش داد. این اقدام مدیریت جشنواره “کن” در تناقض است با آنچه در ماده ی نوزده بیانیه جهانی حقوق بشر آمده و هم چنین در اعلامیه رسمی سال جاری در روز افتتاح فستیوال آمده؛ “فستیوال خواهان کسانی است که به سادگی تسلیم شرایط زور نمی شوند”. در همین زمینه هم کسانی چون «رومن پولانسکی» را مثال می زند.

برای آن که هر چه زودتر جهانی فرا رسد که همه بتوانند آزادانه آنچه می اندیشند، را بیان کنند و دیگرانی هم در تقابل با این آفرینش فرهنگی با نقدهای جان سوز و نه با داغ و درفش و زندان و شکنجه و اعدام، در مقام پاسخگویی برآیند، “آزادی بیان بی حصر و استثنا” لازم است و به تلاشی همگانی نیاز است تا این امید جامه عمل بر تن کند.

 

 

* عباس شکری دارای دکترا در رشته ی “ارتباطات و روزنامه نگاری”، پژوهشگر خبرگزاری نروژ، نویسنده و مترجم آزاد و از همکاران تحریریه شهروند در اسلو ـ نروژ است که بویژه اتفاقات آن بخش از اروپا را پوشش می دهد.