به یک شهر بزرگ فکر کنید: در این شهر خالی ما، آدم های زیادی زندگی می کنند که هر کدام وظیفه ای را انجام می دهند، یکی لباس مردم را تامین می کند، دیگری عرضه کننده مواد غذایی است و سومین نفر هم جزو نیروهای انتظامی است و امنیت مردم شهر ما را برقرار می سازد. هیچ فکر کرده اید بدن هر یک از ما چقدر به همین شهر شباهت دارد؟ هریک از سلول هایی که بدن ما را می سازد به مثابه یکی از شهروندان شهر خالی ما است که وظیفه مشخصی دارد، مثلا سلول های پوست، لباس بدن را تامین می کنند و گلبول های قرمز خون مواد غذایی و گلبول های سفید خون امنیت آن را. بله این ماموران انتظامی بدن ما به صورت مداوم در خیابان ها و کوچه های آن یعنی رگ های خونی و فواصل کوچک بین سلولی می گردند تا هرگونه عامل بیگانه (مثلا چند میکروب) را شناسایی کرده و از بین ببرند. مثل اینکه یک چیز مهم فراموش شد! نیروگاه برق و سیم کشی برق این شهر چیزی نیست جز سیستم اعصاب مرکزی و رشته های عصبی، سیستم اعصاب مرکزی که شامل مغز و نخاع می باشد و به کمک رشته های ظریف اعصاب که تمام اجزا بدن را به مغز و نخاع ارتباط می دهند، در واقع سیم کشی ارتباطی بدن ماست. درون این سیم کشی ها هم جریان برق جاری است البته با شدتی بسیار ضعیف تر از آنکه ما را دچار برق گرفتگی کند! رشته عصبی درست مانند یک سیم برق بوسیله یک ماده پوششی محافظت می شود. این ماده پوششی سوسیس مانند که میلین نام دارد فقط یک عایق یا حفاظ برای خود رشته نیست، بلکه کمک می کند پیام الکتریکی با سرعتی چندین برابر منتقل شود و به زودی می بینیم که همین میلین یکی از بازیگران اصلی قصه ماست.

 برمی گردیم به نیروهای انتظامی یا همان سیستم ایمنی بدن: سلول های مختلف این سیستم مانند کارمندانی وظیفه شناس، دائما و با دقتی بسیار زیاد در حال انجام وظیفه اند، ولی هر کارمند وظیفه شناس ممکن است گاهی اشتباه کند. در بدن ما وقتی که به دلایلی (که هنوز کاملا مشخص نشده) گلبول های سفید اشتباها به میلین به جای یک عامل بیگانه حمله کنند، بیماری ام اس آغاز می شود. و هر بار که این گلبول ها به رشته های اعصاب مربوط به یکی از اندام های بدنمان حمله می کنند، آن اندام دچار مشکل خواهد شد. مثلا زمانی ممکن است در راه رفتن،  دیدن یا حفظ تعادل دچار مشکل  شویم. 

حتما وقتی به ما گفته شود که خودمان یا یکی از عزیزانمان مبتلا به بیماری ام اس هستیم، شدیدا یکه می خوریم. در چنین شرایطی معمولا قبل از هر چیزی به دنبال پاسخ به این سئوال هستیم که با این بیماری چه کارهایی می توان کرد؟ پس از آگاهی فرد از ابتلا  به ام- اس، غالبا فشارهای روحی فراوانی برای بیمار پیش می آید که چنان اثر مخربی بر بیماری می گذارد که حتی گاهی اثر مفید داروهای تجویز شده را هم خنثی می کند. شاید بهتر باشد به عنوان یک بیمار ام اس تصمیم بگیریم به جای وحشت و گریز از مشکلی که پیش آمده، آنرا بهتر بشناسیم و ببینیم چگونه می توان با کمترین مشکل با ام اس کنار آمد و یک زندگی طبیعی داشت. آنچه در وهله نخست می تواند بیمار را نگران سازد وضعیت مالی است که به دلیل عدم توانایی شخص، متزلزل خواهد بود. در این شرایط، بیمار با دو وضعیت فوق العاده روبرو می شود، یکی چگونگی درمان و دیگری توانایی مالی برای پرداخت هزینه های درمان و تعهدات زندگی است که این مهم می تواند در توان روحی فرد بیمار نیز اثر گذارد. در اینجاست که بیمه می تواند در طول دوره درمان، آرامش دهنده و تضمین کننده هزینه های مختلف باشد.

با کسب بیمه از متخصصی آگاه، در هر سن و سالی می توان در صورت ابتلا به بیماری های سخت از جمله MS سرطان های گوناگون، سکته، آلزایمر، و … با خیالی راحت از جهت مالی، به درمان بیماری پرداخت.

 

 

*محمد رحیمیان کارشناس ارشد بیمه و سرمایه گذاری و عضو انجمن رسمیAdvocis  به شماره ثبت: ۲۰۶۵۸۱۷ مشاوران متخصص بیمه و امور مالی کانادا است.

www.insufin.ca

www.youtube.com/ sherkatbime