گفت وگو با دیان علایی و شهرام نگاری از جامعه بهائیان

جمهوری اسلامی از زمان شکل گیری اش در ۳۳ سال پیش، هرگونه دگراندیشی را به شدت سرکوب کرده است و در این میان، شهروندان بهایی، همواره مورد آزار و اذیت قرار داشته اند.

جمهوری اسلامی، بهائیان را به بهانه ی “انحرافی و ساختگی بودن” از تحصیل در مراکز آموزش عالی و کار در مراکز دولتی محروم کرده است.

دیان علایی

در دهه ی اول انقلاب، تعدادی از بهائیان سرشناس، از گوشه و کنار کشور، توسط افرادی که امروز از آنها با عنوان “نیروهای امنیتی لباس شخصی” نام می بریم، ربوده و کشته شدند. خانه ها و مراکز کسب و کار آنها در بعضی از شهرها و روستاها مورد حمله ی به ظاهر مردم متعصب قرار گرفت. ۲۸ خردادی که گذشت، هجدهمین سالروز اعدام ده زن بهایی در شیراز بود که به جرم بهایی بودن و تدریس به کودکان بهایی در سال ۱۳۶۲ اعدام شدند؛ از دختر ۱۷ ساله تا زن ۵۶ ساله. باور می کنید؟ حتی گورستان های آنها نیز تخریب شد. در مواردی بدون دلیل، مورد ضرب و شتم و تحقیر قرار گرفتند. تازه ترین نمونه اش ۱۳ اردیبهشت همین امسال بود (۱۳۹۰) که در تنکابن، وجیه الله میرزا گلپور، پیرمرد ۷۱ ساله بهایی را پس از دستگیری و ضرب و شتم، با زنجیر و پابند در شهر گرداندند تا تحقیرش کنند. و اول خرداد ۱۳۹۰ (۲۲ می۲۰۱۱) هم بیش از بیست تن از استادانی که به دانشجویان بهایی محروم از تحصیل، درس می دادند، دستگیر کردند و بساط تدریس آنها را به هم ریختند. اینها نمونه ای از خروار است تا بدانیم این شهروندان ایرانی تا چه حد از حقوق شهروندی خودشان محرومند.

 اول تا سوم جولای ۲۰۱۱، در دانشگاه تورنتو کنفرانسی برپا شد با عنوان “دگراندیش ستیزی و بهایی آزاری در ایران” که طی آن بیش از سی تن از استادان، وکلا و فعالان حقوق بشر این موضوع را از جنبه های مختلف بررسی کردند.

دیان علایی، نماینده جامعه جهانی بهائیان در سازمان ملل که برای حضور در این کنفرانس آمده بود، روز جمعه اول جولای و پیش از شروع کنفرانس در دفتر شهروند حضور یافت که حاصل آن گفت و گویی ست که در زیر می خوانید.

علایی که از سال ۱۹۹۲ نماینده جامعه ی بین المللی بهائیان در دفتر سازمان ملل متحد در ژنو است، از مادری فرانسوی و پدری ایرانی، در تهران به دنیا آمده و سه ماهه بوده که همراه خانواده به خارج کشور آمده و بعد از آن در طول زندگی اش تنها یک سال در چهار سالگی در ایران زندگی کرده، و بعدها دو بار برای دیدار به ایران رفته که آخرین بار آن سال ۱۹۷۴ بوده. با این وجود، دیان علیرغم نظر خودش، بسیار خوب فارسی حرف می زند.

دیان علایی رئیس سازمان غیردولتی زیرکمیته آزادی مذهب و عقیده در ژنو و نایب رئیس کمیته نژادپرستی و تبعیض نژادی است.

دیان را در این گفت وگو، شهرام نگاری، یکی از استادان دانشگاه مکاتبه ای و اینترنتی بهائیان در ایران همراهی می کرد. او از تحصیلکرده های موسسه آموزش عالی بهائیان و دانشگاه ایندیانا است و  فوق لیسانس را از ادینبورو گرفته و بازاریابی درس می دهد. برادر شهرام، شاهین نگاری، فوق لیسانس میکروبیولوژی از دانشگاه اتاوا، جزو دستگیرشدگان دانشگاه بهائیانBaha’i Institute for Higher Education (BIHE)  در تهران بوده که یکی دو روز پیش از این مصاحبه با قرار وثیقه آزاد شده است و همین بهانه ی خوبی بود تا به او تبریک بگویم و از آخرین خبرها در مورد وضعیت بهائیان در ایران شروع کنم. شهرام نگاری تا سه سال پیش در ایران در این موسسه آموزشی تدریس می کرده، و از زمانی که در کانادا ساکن شده همکاری اش را به صورت آنلاین با دانشگاه بهائیان ادامه داده است.

 

از ۲۰ نفری که دستگیر شده بودند، تعدادی با وثیقه آزاد شده اند از جمله برادر شما شاهین. این افراد برای چه دستگیر شده بودند؟

شهرام نگاری

شهرام نگاری ـ از ۲۰ نفری که دستگیر شده بودند، همگی از استادان دانشگاه نبودند، بعضی ها دانشجو بودند و ۱۴ نفر مستقیماً در رابطه با دانشگاه بودند. از این ۱۴ نفر تا حالا هفت نفر با وثیقه آزاد شده اند، و دو نفر هم ـ مهندس بادوام و آقای صدقی ـ قرار بود امروز با وثیقه آزاد شوند که به دلیل تعطیلی دیروز ایران، گذاشتن وثیقه امکان پذیر نشد. از پنج نفر باقیمانده یعنی نوشین خادم، مهندس کامران مرتضایی فرید، ریاض سبحانی، رامین زیبایی، وحید محمودی هنوز وثیقه نخواسته اند.

 

آیا پس از دستگیری تفهیم اتهام کرده اند و در این صورت جرم ایشان چه بوده است؟ آیا تعلیم و تدریس جرم محسوب شده است؟

شهرام ـ تا جایی که اطلاع داریم جرم این دوستان همکاری با همین موسسه ی آموزشی قید شده است.

 

با برادرتان پس از آزادی صحبت کرده اید؟ چه رفتاری با آنها داشته اند؟

شهرام ـ بله، به کوتاهی صحبت کردم احوالپرسی متداول. رفتار خوشبختانه محترمانه بوده.

 

از هفت رهبر بهایی ها چه خبر تازه ای هست؟ اصولا گروه یاران کارش چه بوده؟ آیا برای جلب دیگران به آئین بهائی تبلیغ می کردند؟

دیان ـ در دیانت بهایی روحانیتی وجود ندارد. محافل ملی داریم که اینها به امور روحانی و اداری جامعه بهایی هر کشوری می رسند. در ایران اوایل اعلام کردند که حق تشکیل چنین محفلی نیست و بهائیان هم منحل کردند ولی بعد از مدتی برای رسیدگی به اموری مثل طلاق، ازدواج، تربیت کودکان و … نیاز داشتند به تشکیلاتی که این یاران تشکیل شد و دولت ایران هم نسبت به این تشکیلات آگاهی داشت و گاهی هم آنها را احضار می کرد و بازجویی می کرد. وقتی این هفت نفر را گرفتند، این مدیران خودشان در زندان این تشکل یاران را منحل اعلام کردند و دیگر هیچ تشکیلات اداری بهائیان ایران ندارند. پنج نفر آقایان در زندان رجایی شهر گوهردشت هستند و در بند زندانیان سیاسی و دو خانم هم در اوین در بند متادون با دیگر زنان زندانی سیاسی ـ عقیدتی. اینها حکم اولیه شان بیست سال بود، وکلایشان درخواست تجدیدنظر کردند که به ده سال تبدیل شد ولی دوباره به بیست سال برگشت. یکی از وکلایشان خانم مهناز پراکند چند روز پیش جلوی پارلمان اروپا سخنرانی داشتند و گفتند اصلا وکلا نمی دانند چطور این از ده سال به بیست سال تبدیل شد.

شهرام نگاری و دیان علایی در دفتر شهروند

 

یکی از بهانه های سرکوب از سوی رژیم ایران، در زمان جمهوری اسلامی، رابطه با اسرائیل و جاسوسی برای آن است. بفرمایید اصولا وقتی نمی توانید مشاغل دولتی داشته باشید، چگونه می توانید برای دولت های بیگانه جاسوسی کنید؟ و این رابطه با اسرائیل اساساً چرا مطرح شده است؟

دیان ـ موضوع بسیار ساده است. جمهوری اسلامی وقتی بهائیان را دستگیر می کند، با توجه به اینکه آنها بیگناه هستند، باید بهانه ای برای محکومیت درست کند. و چرا اسرائیل، برای اینکه مرکز جهانی دیانت بهائی در اسرائیل است، چون پیامبر دیانت بهائی از طرف دو دولت اسلامی یعنی ایران قاجار و امپراتور عثمانی به کشورهای مختلف تبعید شد که آخرینش فلسطین آن زمان بود و همانجا فوت کرد و بعدها آن جا شد کشور اسرائیل. و حرف جمهوری اسلامی یعنی اینکه این سیصدهزار بهایی ایرانی چندین نسل جاسوس بوده باشند، چطور چنین چیزی ممکن است؟

 

الان تعداد بهایی چقدر است؟

دیان ـ ما آمار دقیقی نمی توانیم داشته باشیم چون تشکیلات و محافل ملی وجود ندارند و این آمار مربوط است به اول انقلاب که سیصدهزار تن بودند، ولی الان بیشتر از این است.

 

با این مهاجرت ها فکر می کنید بیشتر شده اند؟

دیان ـ درست است ولی آنها هم که مانده اند، در این مدت بچه دار شده اند…

دیان علایی: جامعه بهائیان هم دارد یاد می گیرد

 

آیا بچه ها از همان اول بهایی محسوب می شوند؟

دیان ـ می تواند خودش انتخاب کند و از سن پانزده سالگی باید بهایی بودنش را تائید کند. پدر و مادر حق ندارند بچه را برای داشتن هیچ دینی زور کنند.

شهرام ـ ما یک روالی داریم به نام تسجیل که بچه ها که به سن پانزده سالگی که می رسند، اگر بخواهند بهایی باشند درخواست می دهند که اسمشان رسما ثبت شود به عنوان یک بهایی، یعنی یک درخواست شخصی است همانطور که می توانند درخواست حذف نام هم داشته باشند و این ارتداد محسوب نمی شود…

 

یعنی اعدام نمی شود…

دیان ـ اعدام که هیچ حتی ترک رابطه هم وجود ندارد یعنی این یک انتخاب شخصی ست ولی عضو خانواده می ماند.  

 

در جهان تعداد بهائیان چقدر است و آیا در هیچ کشور دیگری با آزار و اذیت روبرو هستند؟

دیان ـ حدوداً بین پنج تا شش میلیون در جهان است و سخت است که آمار دقیق داشته باشیم. در کشورهای دیگری هم بهایی ها محدودیت هایی دارند ولی هیچکدام قابل مقایسه با ایران نیست. مثلا کشور دیگری که محدودیت داشته و اتفاقا دولت هم کمک کرد برای حل مسئله و بردن پرونده به دادگاه، مصر بود که آنجا هم سه دین را به رسمیت می شناسد و به همین خاطر به بهائیان کارت شناسایی نمی دادند و کارت شناسایی هم برای گرفتن گواهینامه رانندگی، باز کردن حساب بانکی و ثبت نام در مدرسه به کار می رود، وگرنه مورد آزار و اذیت و اعدام و شکنجه قرار ندارند. و البته موضوع به دادگاه برده و حل شد.   

 

آیا در آئین شما تبلیغ دین هم وجود دارد، مثلا شما بیایید و بخواهید مرا به آوردن دین خودتان تشویق کنید؟

دیان ـ بستگی دارد به این که تبلیغ را چه بگوییم. وظیفه ی روحانی هر بهایی این است که اگر کسی در مورد دینش از او سئوال کرد به او پاسخ دهد، ولی اگر شما هیچ علاقه ای نداشته باشید، من نمی توانم به زور بیایم دینم را تبلیغ کنم.

 

درست است که زادگاه مذهب یا باور شما در ایران است، ولی با این همه آزار و اذیت و محرومیت از حقوق شهروندی، چرا همچنان بسیاری از بهائیان اصرار به ماندن در آن کشور دارند؟

دیان ـ بهائیان تمام دنیا، نه فقط ایرانیان بهائی، بلکه بهائیان آفریقایی، کانادایی، آمریکای جنوبی حتی جزایر پاسیفیک، ایران برایشان مقدس است و یک عشق و علاقه ی خاصی به ایران دارند. بهایی ها می خواهند تلاش کنند و کمک کنند به پیشرفت جامعه ای که در آن زندگی می کنند و البته بیشتر از همه برای ایران. و بهائیان با تمام فشارها هنوز هم دارند کوشش می کنند تا به پیشرفت مملکتشان کمک کنند.

شهرام ـ به عنوان یک ایرانی ممکن است من با سیستم سیاسی مشکل داشته باشم، به دنبال آزادی و تأمین حقوق اولیه همه ایرانیان باشم، ولی دلیل نمی شود که چون الان در آن مملکت گرفتاری دارم، رها کنم ایران را. بهائیان ایرانی بخشی از ایرانیان هستند و قاعده این است که ما تلاش کنیم برای بهبودی و بهروزی همان کشور. بقیه مذاهب هم مشکل دارند مثل اهل تسنن ولی دلیل نمیشه که مملکت را رها کنند چون دلشان برای ساختن روزگار بهتری برای ایران می تپد. اگر حقوق بشری نگاه کنیم دیگر تفاوتی ندارد بین ایرانیان. کسانی که الان در زندان ها هستند که فقط بهایی ها نیستند و کسی مثل هدا صابر جانش را بر سر این می گذارد.   

 

گویا در دین شما، از دخالت در سیاست و یا عضویت در احزاب سیاسی منع شده اید. در این صورت چگونه می توانید و یا می خواهید از حقوق هم کیشان خود دفاع کنید؟ آیا شما در کشورهای دیگر هم به هیچ وجه در سیاست دخالت نمی کنید مثلا بروید کاندیدای نمایندگی مجلس شوید و یا در تظاهرات (برای آزادی زندانیان سیاسی) شرکت کنید؟

دیان ـ بهایی ها نمی توانند دخالت کنند در سیاست حزبی، زیرا یکی از اهداف مهم دیانت بهایی وحدت عالم انسانی ست و اگر یک بهایی بیاید و عضو حزبی شود نمی تواند آن وحدت را ایجاد کند. ولی این دلیل نمی شود که بهایی ها در افکار عمومی جامعه شرکت نکنند، و حتی باید شرکت کنند. اینکه شما گفتید نمی آیند در تظاهرات، این یک مسئله ی شخصی ست. جامعه جهانی بهایی در خیلی از تظاهرات که برای درخواست عدالت و حقوق بشر و یا برای آزادی کسی بودند (و برای حزب و گروه خاصی نبوده) شرکت داشته و اگر به سایتمان هم بروید می بینید که ما اسممان را هم در این جور موارد داده ایم.

ببینید جامعه ی ایران خیلی چیزها را دارد یواش یواش یاد می گیرد. حقوق بشر یعنی چه، آیا دفاع از خودم هست یا دفاع از همه؟ جامعه بهایی هم جدا از این جامعه نیست و آنها هم دارند یاد می گیرند و ما داریم روی آن کار می کنیم.

 

برای من این سئوال است که وقتی، زندانیان در اعتراض به مرگ هدا صابر اعتصاب غذا و یا بیانیه ای امضا می کنند، امضای یک بهایی زیر آنها نیست. انگار که این درد مشترک برای آنها نیست. وقتی دیگران از حق آنها دفاع می کنند، چرا آنها با دیگران همراه نمی شوند؟

دیان ـ  موضوع نحوه ی اعتراض کردن است. خانم ثابت و خانم کمال آبادی دارند به هم بندی هاشان کمک می کنند ـ مثلا کمک روانی چون یکی از آنها روانپزشک است ـ به خاطر همین آنها را مرتب جابجا می کنند، از این زندان به آن زندان. اینها به شیوه ی خودشان کار می کنند و ما بهائیان به اعتصاب غذا اعتقاد نداریم.

من الان ۱۹ سال است که در سازمان ملل به عنوان نماینده جامعه جهانی بهایی کار می کنم ولی من در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران صحبت می کنم، فقط در مورد بهائیان صحبت نمی کنم و دلیل نمی شود که بی عدالتی هایی که در حق دراویش گنابادی می شود، شکنجه و تجاوز در زندان و دستگیری های خودسرانه را نگویم و راجع به تمام فضای حقوق بشر حرف نزنم.

شهرام ـ در یک جمله من برای حزب نمی جنگم، اما هر جا ایده ها فراتر از تحزب باشد، کلی نگر باشد، ما بخشی از آن حرکت هستیم.  

دیان ـ من خودم بیانیه های اعتراضی مثل اعتراض به مرگ هاله سحابی را امضا کردم و برای کمپین یک میلیون امضا هم امضا کردم. ضمن اینکه بعضی وقت ها ممکن است بهایی ها از بیم آنکه امضایشان موجب شود که انگ همکاری با بهایی هم به فردی که برایشان امضا جمع می کنند، بزند، از امضا خودداری می کنند. من شخصا می پرسم آیا فکر می کنید امضای من مشکلی به وجود نمی آورد؟   

 

سه شنبه ۲۱ ژوئن ۲۰۱۱، موضوع آزار بهائیان در ایران در مجلس سنا در کانادا به طور مفصل به بحث گذاشته شد. توضیح دهید که این توجه ها در نهایت چه تاثیری در وضعیت بهائیان ایران خواهد داشت؟

دیان ـ بهائیان هر کشوری با مقامات دولتی شان تماس می گیرند تا آنها فشار بیاورند روی دولت جمهوری اسلامی. در کانادا هم بهائیان کانادا رفته اند به وکلای مجلس نامه داده اند و در سراسر جهان این کار را می کنند. تجربه ی ما این است که فشار بین المللی روی دولت جمهوری اسلامی اثر دارد. بدترین جنایات نقض حقوق بشری در تاریکی اتفاق می افتد، و وقتی توجه جهانی و آگاهی هست، از بدتر شدن اوضاع جلوگیری می کند.   

 

چند تن از اول انقلاب ۵۷ تاکنون در رابطه با آئین بهائی اعدام شده اند؟

دیان ـ بیش از دویست نفر.

 

بخشی از آزار و اذیت و محرومیت ها به حکومت جمهوری اسلامی برمی گردد، و بخشی به مردم ناآگاه یا متعصب. از مردم چه انتظاری دارید؟

دیان ـ این مسئله ی مهمی ست که چرا مردم متعصب این حق را به خودشان می دهند. در واقع اگر در کشور دیگری که قانون و عدالت در آن برقرار است، زندگی می کردند، اینها می توانستند چنین کنند؟

این نقض قانون است که اجازه می دهد که چنین رفتاری صورت بگیرد. در ضمن چرا مردم ناآگاه می مانند؟ به خاطر اینکه دولت از تمام امکاناتی که دارد، از مساجد و منابر و رادیو و تلویزیون و روزنامه ها، سایت های مختلف و خلاصه در همه جا دروغ هایی به بهایی ها نسبت می دهند و بهایی ها هم حق ندارند بیایند جواب دهند. و دولت با درست کردن فضایی چنین عملا اجازه می دهد که این رفتارها با بهائیان شود.

وگرنه آنجا که مردم آگاه هستند، نمی گذارند چنین رفتاری شود. دو نمونه می گویم. دو سال پیش، یکی از جوانان بهایی وقتی وارد دانشگاه شد و بعد از مدتی فهمیدند بهایی ست، مقامات دانشگاه نگذاشتند که بیاید سر جلسه ی امتحان، سی نفر از همکلاسی های مسلمانش گفتند اگر این امتحان ندهد ما هم امتحان نمی دهیم. و مورد دیگر هم در یک مدرسه که می خواستند بچه ای را به جرم بهایی بودن اخراج کنند، تمام پدر و مادرهای بچه های دیگر آمده بودند و اعتراض کرده بودند که چرا می خواهید این کار را بکنید و آنقدر سر و صدا کرده بودند تا جلوی این کار را گرفتند.

 

الان بهایی های ایران تا چه سطحی می توانند به طور رسمی تحصیل کنند؟

دیان ـ تا پایان دبیرستان می توانند ولی کم کم فشار روی کودکان هم دارد زیاد می شود. یک نمونه اش دو هفته ی پیش در یکی از مدارس شیراز، معلم یک بچه ی شش ساله، نه تنها به او توهین کرده، بلکه قاشق داغ کرده روی دستش گذاشته فقط به خاطر بهایی بودن و وقتی هم که مادر و پدر بچه رفتند مدرسه، معلم خیلی هم به کار خودش افتخار کرده.

شهرام ـ من عمده ی زندگیم در ایران بودم و می توانم به جرأت بگویم که ۹۸ درصد مردم هیچ مشکلی ندارند. ما دوست بودیم، همکار بودیم، زندگی می کردیم، رفت و آمد داشتیم اغلب مردم بسیار روشن هستند. شما جامعه ی امروز ایران را با جامعه ی پنجاه سال پیش نمی توانید مقایسه کنید. مردم امروز تحصیلکرده هستند اغلب خانواده ها دانشجو دارند، اینترنت دارند و مردم مشکلی ندارند. آن یکی دو درصدی که مسئله دارند مشکل اینجاست که قانون به آنها اجازه می دهد که هر کاری که می خواهند بکنند و کسی جلویشان نمی ایستد و حمایت قانونی هم می شوند. ما به عنوان بهایی در ایران با هموطنانمان خیلی خوب داریم زندگی می کنیم.

 

الان بهایی ها چگونه گذران زندگی می کنند؟

دیان ـ آنها اجازه داشتن شغل دولتی ندارند. و حتی کسب و کارشان نیز با خطر پلمب شدن و تعطیلی روبروست. همچنین به کارفرماهایی که اینها را استخدام کنند، فشار آورده می شود تا آنها را اخراج کنند.

 

پس باید چه کنند؟

شهرام ـ پس از انقلاب فرهنگی، بسیاری از دانشجویان از تحصیل منع شدند از جمله دانشجویان بهایی. در پیامی که از مرکز جهانی آمده بود مثال جالبی زده بودند و اینکه شما اجازه نمی دهید به بخشی از جامعه که بروند مواد غذایی خود را از بیرون بخرند، اینها هم تصمیم گرفته اند در باغچه های خانه شان محصولات را بکارند و استفاده کنند، حالا همان را هم اجازه نمی دهید. وضعیت دانشگاه بهائیان همین است. در دهه شصت اساتید اخراجی دانشگاه های ایران شروع کردند موسسه کوچکی به نام موسسه علمی آزاد تاسیس کردند و شروع کردند به آموزش درونی بچه های مستعد که محروم بودند از دانشگاه های دولتی، این موسسه به تدریج رشد پیدا کرد و برخی از فارغ التحصیلان همان موسسه موفق شدند در دانشگاه های کشورهای دیگر تحصیلاتشان را ادامه دهند و برگردند ایران و غنای بیشتری از لحاظ علمی در موسسه ایجاد کردند. الان همین موسسه را هم دولت اجازه نمی دهد. پس این بچه ها چه باید بکنند؟ در حالی که طبق ماده ۱۹ مصوبه حقوق بشر آموزش و پرورش برای همگان باید قابل دسترسی باشد صرفنظر از رنگ و نژاد و مذهب. بنابراین به عبارتی هدف تضعیف این جامعه است. حتی اجازه نمی دهند درون خودشان و برای حفظ خودشان کار کنند. اراده ی وسیعتری در پس این ماجراست که می خواهد این جمعیت به سمت اضمحلال سوق داده بشه.

 

خانم علایی شما از سخنرانان کنفرانس سه روزه ای هستید که امروز در دانشگاه تورنتو شروع می شود در مورد بهایی ستیزی در ایران، انتظار دارید این کنفرانس چه دستاوردی داشته باشد؟

دیان ـ من سخنرانی نمی کنم فقط گرداننده یک پنل هستم. فکر می کنم خیلی مهم است که یک بررسی علمی در مورد وضعیت بهایی ها انجام شود تا ایرانیان بدانند چه فضایی در مورد بهاییان و دیانت بهایی ساخته شده است. اگر کسانی هستند که باور دارند آئین بهایی ساخته ی انگلیس هاست یا جاسوس هستند، بدانند نقشه برای ساختن این تهمت ها چه بوده.

 

حرف دیگری نیست…

شهرام ـ من اول صحبت می خواستم تشکر کنم از شما. شهروند از نادر مجلات فارسی زبان خارج کشور است که به این مسائل توجه می کند و دغدغه ی حقوق بشر دارد. با شناختی که از بچه های شهروند داریم مایلم به عنوان یک ایرانی ـ نه یک بهایی ـ از آقای زرهی و خانم الماسی تشکر کنم که دلشان برای ایران می تپد. حقوق بشر می تواند یک میثاق مشترک برای همه ایرانیان از هر دینی حتی برای بی دینان باشد. این منشور کمک می کند که نگاه وسیع تر و فراگیرتری داشته باشیم.

 

من هم برای این مصاحبه از آنها تشکر می کنم.

دلم می خواست این شعر کشیش مارتین نیمولر که به اشتباه به برتولت برشت نسبت داده شده را در آغاز این گفت وگو بیاورم تا هر که در آغاز نسبت به سرنوشت دگراندیش ها از جمله بهائیان اهمیت نمی داده، بداند که در یک نظام سرکوبگر، بالاخره زمانی به سروقت خود او هم خواهند آمد، زمانی که دیگر کسی نیست که کمک کند.

 

آن ها نخست برای بردن کمونیست ها آمدند

و من اعتراض نکردم

چون کمونیست نبودم

سپس برای بردن سوسیال دموکرات ها آمدند 

و من اعتراض نکردم

چون سوسیال دموکرات نبودم

به دنبال سندیکالیست ها آمدند 

و من اعتراض نکردم

چون سندیکالیست نبودم

برای بردن یهودیان آمدند

و من اعتراض نکردم

چون یهودی نبودم

و سرانجام به دنبال من آمدند

و آنگاه کسی باقی نمانده بود

که از من دفاع کند!