تنگه برینگ کوتاه ترین فاصله مابین قاره امریکا و آسیا می باشد. از طریق همین تنگه است که در حدود نه هزار و پانصد سال پیش اولین گروه انسانها قسمتی از تمدن آسیایی را به قاره امریکا منتقل ساخته اند.

چه رابطه ای میان این تنگه و مردم ایران وجود دارد مضمون مطلبی است که برای شما به نگارش در آورده ام. من نیز مانند هزاران ایرانی از روش اداره کشورم ناراضی هستم و عقیده دارم حکومت اسلامی ایران از حضور تقریبا همه اقشار و ملیتهای ساکن ایران در تصمیم گیری های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی جلوگیری به عمل می آورد. 

 

بعد از تجربه اعتراضات گوناگون در طول سی و دو سال گذشته به این نتیجه رسیده ام که تنها معترض بودن نمی تواند راه حل مناسبی برای مشکلات در بر داشته باشد؛ اگر نیازمند تغییر شرایط موجود هستم و خواهان داشتن حقوقی که قانونا به عنوان یک انسان میتوانم از آنها برخوردار باشم میباید وظایفی را به عهده گیرم. نگارنده بر این عقیده است که بزرگترین مشکل جامعه ایران در حال حاضر عدم توازن قدرت مابین حاکمان ایران از یک سو و تمامی ناراضیان ایرانی از سوی دیگر میباشد. حاکمان ایران که در کفه سنگین تر ترازوی جامعه ایران قرار دارند با  اینکه اقلیت کوچکی را تشکیل میدهند اما  با کار مشترک تمامی امکانات نظامی و اقتصادی را در انحصار خود نگاه داشته اند. اما در کفه سبک تر ترازوی جامعه ایران که اکثریت اقشار و ملیتهای ساکن ایران را در خود دارد، به دلیل نیافتن هماهنگ کنندگان مناسب از همکاری مشترک حتی موقت جدا مانده اند.

امکانات نظامی و اقتصادی حکومت اسلامی ایران بدون همکاری همه اقشار و ملیت ها از بازدهی مناسبی بر خوردار نیست و هر لحظه می رود که به دلیل همین عدم تعادل جامعه و همچنین شرایط حساس منطقه خاور میانه به ورشکستگی و نابودی کشانده شود یا وابستگی نیمه آشکار به یکی از کشورهای همسایه، استقلال و تمامیت ارضی ایران را هدف قرار دهد.

جریان های سیاسی انحلال طلب رژیم حاکم بر ایران با نگرش تمامیت خواهی تاکنون با پیشنهاد همه بگرد ما جمع شوید نتوانسته اند موفقیت  چندانی در میان ناراضیان ایرانی داشته باشند.

 تاکنون گفتمان غالب این بوده است که رهبری مناسبی برای ” جنبش اعتراضی” ایرانیان وجود ندارد. رهبرانی که تنها جنبش اعتراضی را هدایت کنند از دورنمای بعد از اعتراض سخنی به میان نمی آورند طبیعتا مورد تایید نسل جوان ایرانی نیز نمی توانند باشند، زیرا نسل جوان ایرانی اگر معترض است اعتراض را تنها برای اعتراض و مشغول بودن نمیخواهد. نسل جدید خواهان ساختن ایرانی است که آینده و دورنمایی را برای زندگی خود در آن بتواند برنامه ریزی کند. حال اگر به جای تنها اعتراض پیشنهاد برای تغییر توسط هماهنگ کنندگان را جانشین کنیم، چنین هماهنگی به یقین می تواند توسط افرادی صورت پذیرد که وابستگی سیاسی و اقتصادی نداشته باشند و در کنار آن از وجود متخصصین ایرانی برای این هماهنگی بیشترین  استفاده را ببرند. با تدوین قرارداد های اجتماعی متداول و از طریق همکاری همه جریانهای سیاسی اپوزیسیون  حکومت اسلامی در ایران می توان گفتمان “اعتراض” را به گفتمان “پیشنهاد کار برای سازندگی”  تبدیل ساخت و امکان چانه زنی سیاسی برای حضور همه  اقشار و ملیتهای ساکن ایران در  امور سیاسی را فراهم ساخت. با توجه  به این پیش دانشها ما تصمیم گرفته ایم با یک سفر نمادین به سوی ایران بگوییم برای موفقیت ابتدا نیازمند این مهم هستیم که مشکلات را مثبت فرموله سازیم و با جرئت مسئولیت پیامدهای تصمیمات خود را نیز  به عهده بگیریم.  منظور این است که برای مثال  به جای شعار “زندانی سیاسی  آزاد  باید  گردد” از احزاب و سازمانهای سیاسی که مایل هستند در مقابل تمامیت خواهی نهاد ولایت فقیه در ایران با  برنامه ای مشخص فعالیت داشته باشند حمایت کنیم، این پیام را با حمایت رسانه ای به صورت رسمی  به ایران برده تا شاید از این راه احزاب بتوانند به عنوان اشخاص حقوقی رسمیت داشته باشند. رسمیت احزاب سیاسی با نام  اشخاص حقوقی دلیلی خواهد بود تا اشخاص حقیقی به عنوان زندانیان سیاسی دیگر در زندانها زندگی را سپری نکنند. موفقیت این پروژه به سنگین تر شدن کفه ترازوی جوانان ایرانی  یا سبکتر شدن کفه ترازوی حاکمان اسلامی  جامعه ایران خواهد بود.

در ادامه این سفر نمادین و با گذشتن از کشور کانادا و ایالت آلاسکا از ایالات متحده به تنگه برینگ وارد شده ایم. امیدواریم این عبور نمادین از امریکا به آسیا دلیلی باشد که با جلب توجه علاقه مندان بخصوص ایرانیان از مرحله تنها اعتراض عبور کنیم و با در دست گرفتن ابتکار عمل برای سازندگی خواستار سهیم بودن در قدرت را جایگزین گفتمانهای تنها اعتراضی پیشین سازیم.  علاقه مندان به این گفت و گو و پروژه می توانند از طریق آدرس های زیر با ما تماس گیرند.

پیروزی ما در حالت تعادل جامعه است که به وجود خواهد آمد.  

آلاسکا

 

 

 * در شهروند شماره  ۱۳۴۱حمیدرضا برهانی و کتی شیبانی به دفتر شهروند آمدند و آغاز سفر نمادین خود را طی گفت و گویی اعلام کردند.