شهروند ـ سفر کردگان نیویورک بویژه اهالی خوش مشرب اتوبوس A  که حالا به اتوبوس+ A  ارتقاء درجه پیدا کرده است، یکشنبه ۸ نوامبر به همت گروه "ندای صلح برای آزادی" …


شهروند ۱۲۵۵  پنجشنبه  ۱۲ نوامبر ۲۰۰۹


 

سفر کردگان نیویورک بویژه اهالی خوش مشرب اتوبوس A  که حالا به اتوبوس+ A  ارتقاء درجه پیدا کرده است، یکشنبه ۸ نوامبر به همت گروه "ندای صلح و آزادی" در رستوران دوستان گرد هم آمدند تا از خاطرات آن سفر فراموش نشدنی ــ که برای استقبال از احمدی نژاد رفته بودند تا دل رؤسای جمهوری و رهبران کشورهای دیگر را بسوزانند! ــ بگویند و گامی دیگر در جهت ادامه دوستی ها و همکاری ها و همدلی های بیشتر برای حرکت های بعدی بردارند.


دکتر مریدی (سوم از چپ) در میان اعضای ندای صلح و آزادی و مسافران نیویورک

در این شب دکتر مریدی طی سخنانی موجز به درستی روی این نکته تاکید گذاشت که در صورتی جنبش اخیر ایرانیان  پا می گیرد که تمرین دمکراسی بکنیم و دمکراسی چیزی نیست که بشود به صورت وارداتی آن را ترویج کرد. دمکراسی آموزشی ست و باید آن را در تمرین و ممارست آموخت. باید نهادهای دمکراسی را به وجود آورد و در آن ها فعال بود.

بهاره جلیلی نیز از سوی گروه "دوچرخه‌سواران برای حقوق بشر در ایران" تازه ترین فعالیت این گروه را که کمپین "نه به اعدام" نام دارد معرفی کرد ـ که خبرش را در همین شماره در صفحه خبرها خواهید خواند ـ .  

سعید ولدبیگی از روزنامه نگاران جوان و کوشندگان حقوق بشر از شرایط ناگوار همکارانش در ترکیه گفت و نوید تاسیس کمپینی که بزودی بیشتر شما را در جریان آن خواهیم گذاشت.  

لیلی پورزند از سوی گروه همبستگی با مردم ایران، سعید چوبک از سوی گروه ندای صلح و آزادی که سفر به نیویورک را تدارک دیده بودند، حسن زرهی سردبیر شهروند و از پشتیبانان سفر نیویورک و دکتر عباس آزادیان نیز سخنرانی کردند. متن سخنان دکتر آزادیان را در همین شماره شهروند می توانید بخوانید. 

اما از میان گویندگان و سرایندگان و سخنرانان و خوانندگان و نوازندگان آن جمع که جماعت کثیری هم بودند، تنها یک حادثه بود که نمی شود بدون نقل آن از شب فراموش نشدنی دل کند، و آن داستان کودک دوست داشتنی "صمیم" ،فرزند برومند یکی از مسافران محبوب نیویورک، است.  حکایت صمیم به تنهایی به اندازه ی سخنان دیگر سخنرانان و هنرنمایی هنرمندان در آن شب مقبول نظر حاضران افتاد، چنان که خوانی و دانی.

صمیم که از دست و زبان مادرش که در همه حال به دنبال محمود احمدی نژاد بود به فغان آمده بود، تصمیم می گیرد تا با آفرینش اثری مصور تعریف خودش را از محمود احمدی نژاد به دست بدهد. یک روز که مادر مثل هر روز رفته بوده است تا از محمود احمدی نژاد به لفظ رایج رفتار با رهبران رژیم توسط ملت ایران "استقبال" کند، و شب دیر وقت به خانه برمی گردد، با نقاشی صمیم روبرو می شود.  مادر که نمی داند صمیم چه کسی را کشیده است از او می پرسد این کیه؟ صمیم می گوید احمدی نژاده. مادر می گوید این هاشورها چیه؟ صمیم می گوید طنابه. مادر می گوید طناب برای چی؟ صمیم می گوید با این طناب ها محمود احمدی را به صندلی بستم تا فرار نکند. مادر می پرسد این چیه که به دهانش زده ای، صمیم می گوید چسب زده ام تا حرف نزند. و بعد که دیگر خسته است و خوابش می گیرد به مادرش می گوید صبر کن تا فردا یک "جیل" بکشم و بزارمش توی Jail تا این آقا دیگه نتونه به جایی بره تا تو هم مجبور نشی به دنبال او منو تنها بذاری و بری نیویورک!

به راستی این تنها یک شعار نیست که گفته می شود پایه های دستگاه ظلم این آقایان بد جوری لرزان شده است، می بینیم که  آنها حتی دیگر در نقاشی های کودکان ایرانی هم مصون نیستند.


 

به سعید چوبک، آرشاک، نسترن،  ژیان و دوستان دیگر که ندای صلح برای آزادی سر می دهند دست مریزاد می گوییم و امیدواریم که سفر نیویورک برای ما تکرار شود و برای محمود احمدی نژاد نه. آمین.

 

عکس های این مراسم را در گالری عکس شهروند ببینید. 


 

در ضمن باید بگوییم که مدیریت رستوران دوستان  و همکارانشان سنگ تمام گذاشته بودند و با شام خوشمزه و دلچسبی که سرو کردند خاطره ای شیرین را به خاطرات شیرین همسفران نیویورک افزودند.

 

عکس های این گردهمایی را در گالری عکس شهروند ببینید.