جوون ایرونی

روز ۶ سپتامبر همه ما اول مهر را به یاد می آوردیم. خاطرات زیبایی که هرگز کم رنگ نخواهد شد. شوق دیدار مدرسه، بچه ها و معلم ها. حال و هوای آن روزها همیشه برام جالب بود تا روزی که در تورنتو وارد یک کالج شدم. اختلاف ها به شدت آزاردهنده بود. حتی برای منی که سالها در فضای به خیال خودم آزاد، به کار خبرنگاری مشغول بودم. آشنایی با انجمن هایی که آزادانه به فعالیت مشغول بودند مثلا انجمن فمینیست ها من را به شدت هیجان زده کرده بود. اما این شوق و شور دوام زیادی نداشت چرا که در مقابل این انجمن کمپین یک میلیون امضا ذهن من را به چالش می کشید. دوستانی که با فعالیت در این کمپین مشکلات زیادی را به جان خریدند و بهای زیادی برایش پرداختند. حس شیرین زندگی و تحصیل در فضای آزاد برایم گس و حال به هم زن شده بود.

جالب تر از آن محیط کالج بود که ساعات زیادی را در آن می گذراندم. کسی کاری نداشت چه دینی داری، چه عقیده و یا چه فرقه ای. همه کس حق داشتند و تنها و تنها برای آموختن آمده بودند. و من که ساخته و پرداخته جامعه ای بودم که جوان و جوانی را برنمی تابد و زن و زنیت را نادیده می گیرد، از این همه جفایی که سالیان متمادی بر نسل ما  و بعد از ما گذشت، آزرده خاطر می شدم. بیش از اینکه بتوانم از شرایط لذت ببرم غرق اندوه می شدم و به یاد سال هایی که بر هم نسلانم  به سختی گذشت، حسرت می خوردم.

نسل جوان و نوجوان ایرانی در این سی و چند سال اخیر، نسل آزمون و خطاست. با این تفاوت که هرگز از نتیجه هیچ خطایی دلی به درد نیامد، وجدانی بیدار نشد و کسی درصدد بر نیامد تا اشتباهات گذشته را تصحیح کند. گاه کتاب ها را جنسیتی می کنند و گاه رشته تحصیلی و شغل را. فشارها، ترس و تردید و ارعاب از زندان ها و بازداشتگاه ها به خیابانها کشیده شده و امروزه جو  امنیتی پا به مدارس و دانشگاه ها گذاشته و محیط پر عشق و شور آموزشی را آلوده کرده است. امسال با بازگشایی مدارس، طرح تفکیک جنسیتی در پیش دبستانی ها و دانشگاه ها نیز به اجرا درخواهد آمد و باز هم هیچ دولتمردی نخواهد اندیشید که با تفکیک جنسیتی بیش از این چه بر سر نسل های بعدی خواهد آمد.

در جامعه ای که توان مالی قشر متوسط و کم درآمد روز به روز کاهش پیدا می کند، تا به جایی پیش می رود که این قشر حذف می شود و قشر کم درآمد که بیشترین دغدغه اش مشکلات اقتصادی است، افزایش پیدا می کند و چون نیازهای مدنی و آزادی خواهی از مسائلی ست که قشر متوسط بیشتر به آن می پردازد، با حذف این قشر، آزادی خواهی و ظلم ستیزی از جامعه رخت بر می بندد. عدم عدالت اجتماعی، که امروز در کشور ما همگی با آن دست و پنجه نرم می کنند منجر به افزایش جرم و جنایت در جامعه شده است و نتیجه  این گونه سیاست گذاری های آزمون و خطاست که هرگز کسی از آن درس نگرفته و چاره اندیشی نکرده است. از این رو روز به روز آمار جرم و جنایت و تجاوز در جامعه افزایش پیدا می کند.

با اعمال طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها، نوجوانانی که تا پایان دبیرستان جنس مخالف را نمی شناسند، در دانشگاه نیز شانسی برای شناخت او ندارند. در این شرایط در میان قشر کم درآمد، سن ازدواج کاهش بیشتری پیدا می کند و از سوی دیگر روابط نامشروع بیشتر خواهد شد. هم اکنون در کشور ما یکی از پر درآمد ترین مشاغل دوختن پرده بکارت است که در شهر تهران با ۳۰۰ الی ۴۰۰ هزار تومن انجام می شود. دختران در سنین پایین اقدام به تن فروشی می کنند. اسید پاشی، تجاوزهای فردی و گروهی، اعمال خشونت های خانگی که در موارد زیادی منجر به قتل و یا خودسوزی می شوند، قتل های ناموسی و این قبیل ناهنجاری ها سوغات این گونه سیاست گذاری هاست.

از سوی دیگر طرح تفکیک جنسیتی که قرار است بیش از گذشته در جامعه اعمال شود به نابسامانی خانوادگی نیز دامن خواهد زد. زمانی که دو جنس مخالف هیچ ایده ای نسبت به یکدیگر نداشته  باشند، به دلیل عدم شناخت کافی از یکدیگر، عدم اعتماد، عدم احترام به یکدیگر، عدم تحمل  روز به روز در میانشان افزایش پیدا می کند. زن و مردی که در دو دنیای متفاوت و ایزوله رشد پیدا کرده اند و خبری از علائق و سلایق یکدیگر ندارند، تنها یک نکته مشترک پیدا خواهند کرد و آن میل جنسی ست. آیا برای دوام و قوام زندگی میل به روابط زناشویی می تواند تنها عامل ادامه زندگی مشترک باشد؟ تنها با یک گشت کوتاه در دادگاه های خانواده می توان جواب این سئوال را به سادگی دریافت. دختر جوانی که تاکنون با یک جنس مخالف برخورد عادی نداشته، پس از ازدواج همیشه در این فکر است که مردان همیشه در فکر سوءاستفاده هستند و مردانی که در محیط بسته رشد می کنند، ناخودآگاه همسر خود را موجودی اغواپذیر می انگارند که با یک نگاه یا یک لبخند به راحتی دل به کس دیگری خواهد بست. حس عدم اطمینان سمی ترین آفتی است که ریشه زندگی خانوادگی را سست می کند. به همین دلیل عمق زندگی ها روز به روز کوتاه تر می شود. و خانواده ها برای جبران این معضل و محکم کردن پایه های زندگی جوانان دست به اقداماتی چون افزایش رقم مهریه می زنند و این از نشانه های جامعه ناهنجار و بی ارزش است.

این قبیل مشکلات، مسائلی ست که جوان ایرانی با آن روبرو می شود و دست و پنجه نرم می کند. گاه  سختی ها و ناملایمات زیادی می بیند ولی کماکان درس می خواند، کار می کند، عاشق می شود و زندگی می کند. او به فردا امید دارد به فردایی که دست به دست با دیگر جوانان ایرانی خواهد ساخت به دور از هر تفکیک و حصار و دیوار.

به امید آن روز و آغاز سال تحصیلی مبارک.