فیلم “کارامل”  Caramel را که ببینید، اگر زبان عربی فیلم را در نظر نگیرید، می شود فکر کنید که دارید یک فیلم ایرانی نگاه می کنید.

فرهنگش آشناست.

دغدغه ها، دلخوشی ها، ناامیدی و دلبستگی ها و حتی شوخی های زنانه شان همه آشناست.

فیلم، روزمرگی های پنج زن لبنانی را به تصویر می کشد که در آرایشگاهی  کار می کنند و هر کدام مشکلات خودشان را دارند: لیال دختری ست مسیحی که با مردی متاهل رابطه دارد و با این که می داند کارش اشتباه است، با این که تمام لحظه هایش به انتظار و تشویش می گذرد، قدرت این را ندارد که رابطه را پایان دهد. نسرین از خانواده ای مسلمان و در آستانه ازدواج است ولی مشکل اینجاست که شوهر آینده اش، اولین مردی نیست که در زندگی اش بوده و البته این که باکره نبودن دختر قبل از ازدواج غیرقابل قبول است. ریما به جنس مخالف علاقه ای ندارد، جماله زنی است در آستانه یائسگی که رویای هنرپیشگی دارد و وحشت از دست رفتن جوانی. رز، پیرزنی خیاط است که مغازه‌ای کنار آرایشگاه دارد و زند‌گی‌اش را وقف نگهداری از خواهر  دیوانه  خود کرده ولی به تازگی عشقی در زندگی سخت و یک نواختش پیدا شده.  

نمایی از فیلم

داستان فیلم در خیابان های شلوغ و کوچه پس کوچه های بیروت اتفاق می افتد. وقتی فیلم را تماشا می کنی، راحت می شود فراموش کرد که این همان شهری است که جنگ هم دارد، خرابی و نا آرامی و بدبختی هم دارد. به جایش راحت می شود فکر کرد که چه همه مان شبیه هستیم. اگر جنگ و خشونت و سنت و مذهب را از مان بگیرند، می مانیم یک عده آدم معمولی با همه صفات خوب و بدمان، که عاشق می شویم، غصه می خوریم، نگران پیری هستیم، رابطه غیر مشروع داریم، دلبستگی های کوچک داریم و آرزوهای بزرگ.

همه یک جور هستیم. حالا چه در امریکا باشیم چه در خاور دور.

ولی در واقعیت، بیروت فرق می کند با تورنتو، و این را من و تو که ایران بزرگ شده ایم می دانیم.  

 

می دانیم که آنجا هم دختران باید “دختر” بمانند و مرد زندگی شان باید مرد اول شان باشد.

می دانیم به زن مجرد اتاقی در هتل نمی‌دهند.

می دانیم که نمی توانیم از تمایلات جنسی حرفی بزنیم.

می دانیم باید به خانواده و پلیس و هر کسی که بخواهد بداند جواب بدهیم که چه نسبتی با زن یا مرد همراهمان  داریم.

 

جایی خواندم که ” کارامل” داستان عشق های ممنوعه، رسوم دست و پاگیر و جنسیت سرکوب شده است.

به همه اینها اضافه کنید موسیقی بسیار گوش نواز و طنز ظریف و فیلمی بسیار خوش ساخت که سعی دارد به ما بفهماند که همه اینها اسمش زندگی است.

قرار نیست اتفاق خاصی بیفتد، چیزی بهتر بشود، راه حال آسان تری پیدا شود.

این ما هستیم که باید راهی پیدا کنیم تا زندگی مان، آن معنی را پیدا کند که می خواهیم.