هائیتی اولین کشور استقلال­یافته­ی کل آمریکای لاتین و اولین کشور سیاهپوستی بود که از یوغ استعمار گریخت (اولین"جمهوری سیاهان") و تنها کشوری که استقلالش حاصل قیام بردگان بود

 

شهروند ۱۲۶۵ ـ پنجشنبه ۲۱ ژانویه۲۰۱۰

تخمین ۲۰۰ هزار کشته

روزهای سخت برای هائیتی تازه در راه است


 

"هائیتی می­تواند مثالی از این شود که بشریت می­تواند برای خود چه کند".

این­ها گفته­های فیدل کاستروی ۸۳ ساله است که چهار سالی است از ریاست­جمهوری کوبا کناره گرفته و البته هنوز از مقامات ارشد حزب کمونیست کشورش است.

این روزها سالگرد ۵۱امین سالی است که کاسترو به همراه عده­ای از انقلابیون مترقی، انقلابی را در کشورش، کوبا، به پا کرد و عزم کرد به سال­ها بدبختی این کشورـ جزیره­ی کوچک در میان دریای کارائیب خاتمه دهد. او می­خواست کوبا دیگر دستخوش حملات امپریالیسم آمریکا و نوسانات سرمایه­داری جهانی نباشد و نظمی نوین در کشورش بر پا کند.

بیش از ۱۵۰ سال قبل از او، در اواخر قرن هجدهم، انقلابی در کشوری در همان نزدیکی پا گرفته بود: انقلاب در هائیتی که بخش غربی جزیره­ی هیسپانیولا در دریای کارائیب را اشغال می­کند. هائیتی اولین کشور استقلال­یافته­ی کل آمریکای لاتین و اولین کشور سیاهپوستی بود که از یوغ استعمار گریخت (اولین"جمهوری سیاهان") و تنها کشوری که استقلالش حاصل قیام بردگان بود.

امروز اما آیا حق با پت رابرتسون، کشیش اوانجلیست آمریکایی و سیاستمدار جمهوری­خواه، است که می­گوید بنیانگذاران هائیتی "با شیطان پیمان بسته­اند" تا خود را از دست برده­داران فرانسوی رها کنند و اینگونه است که "نفرین" زمین­لرزه بر آن­ها وارد آمده است؟ آیا این خدا است که هائیتی را، که امروز فقیرترین کشور نیم­کره­ی غربی و از فقیرترین کشورهای جهان است، مجازات می­کند؟

این سئوال­ها در حالی از برابرمان می­گذرند که زمین­لرزه­ای ۷ ریشتری این کشورِ نگون­بخت و ۱۰ میلیون مردم کشورش را در هم کوبیده است و هائیتی و پایتختش، پورتو پرنس، چون کابوسی تمام روزنامه­ها و رسانه­های جهان را پر کرده­اند. صلیب سرخ بین­الملل تخمین می­زند این زلزله زندگی سه میلیون نفر را تحت تأثیر قرار داده است. سازمان ملل می­گوید این بدترین بحرانی است که تا به حال به آن برخورد کرده. وزیر کشور می­گوید ۲۰۰ هزار نفر کشته شده­اند (به گفته­ی بلریو، نخست­وزیر، ۷۰ هزار نفر در همان چند روز اول دفن شده­اند).

این زلزله را نباید بلای "طبیعی" دانست. زمین­لرزه­های مشابه در بسیاری از کشورها، که معروف­ترین­شان ژاپن است، خون از دماغ کسی نمی­آورند اما در هائیتی، که به قول آقای رابرتسون "نفرین" شده، این ۷ ریشتر همه چیز را به معنای کامل کلمه نابود کرده­ است.

پورتو پرنس، پایتخت کشور، در کنار خلیج گوناوه قرار گرفته و موقعیت خوبش باعث شده از زمان تمدن آراواک­ها مرکز اقتصادی موفقی باشد. مرکز زلزله اما نزدیک این شهر بود و آن را به همراه دولت کشور چنان در هم کوبیده و نابود کرده که از بالا به جهنمی پر از آواره شبیه است. قصر ریاست­جمهوی، ساختمان مجلس ملی، کلیسای جامع پورتو پرنس و زندان اصلی شهر با خاک یکسان شده­اند. تمام بیمارستان­های اطراف که الان باید شلوغ­تر از همیشه می­بودند نابود شده­اند. به گزارش سازمان ملل مقر ستاد این سازمان در هائیتی نیز نابود شده است و رئیس آن، هدی آنابی و معاونش، لوئیس کارلوس دا کوستا به همراه بسیاری از کارمندان همگی جان سپرده­اند.

نویسنده­ی این مقاله را معمولا به خوش­بینی می­شناسند. در وضعیت کنونی چه جایی برای خوش­بینی هست؟

شاید باید به این اشاره کنیم که مردم دنیا مثل سونامی چند سال پیش در آسیای جنوبی نهایت سخاوت خود را به خرج داده­اند و میلیون­ها دلار به هائیتی فرستاده­اند. دنیا به راستی برای هائیتی به پا خاسته است و انگار فریاد می­زند "ما همه هائیتیایی هستیم". پیر و جوان و زن و مرد از تمام دنیا کمک می­کنند و شرکت­ها و دولت­ها را تحت فشار می­گذارند که کمک­های بیشتر و بیشتری انجام دهند (در پایین از کمک­های کانادا که به همراه آمریکا دو کمک­دهنده­ی اصلی هستند می­گوییم). آیا این پیروزی در آن آزمونی نیست که فیدل می­گوید؟

اما خوش­بینی برای هائیتی امروز راحت نیست. نه تنها زلزله تمام آن­چه را که بوده نابود کرده، که بدترین روزها تازه دارد برای مردم این کشور فرا می­رسد. هوگو چاوز، رئیس­جمهور ونزوئلا، به درستی اشاره می­کند که آمریکا تحت رهبری اوباما به بهانه­ی این زلزله دارد کشور را عملا اشغال نظامی می­کند و از همین حالا فرودگاه کوچک پورتو پرنس را جوری به اختیار خود گرفته به طوری که حتی بسیاری از سازمان­های خیریه و کمکی کانادایی و بین­المللی می­گویند کنترل آمریکا باعث کند شدن کارها شده و البته مشکلات بسیار عظیم­تر از این­هاست.

جامعه هائیتی پیش از زلزله نیز از زیرساخت­های چندانی برخوردار نبود اما امروز هر چه بوده فرو ریخته و ساختن آن راحت نیست. دار و دسته های تبهکاری، که بسیاری از زندان شهر گریخته­اند، همین حالا نیم­چه حکومت خود را اینطرف و آنطرف کشور و پایتخت راه انداخته­اند. مردم گرسنه به هر سوپرمارکتی که می­بینند پناه می­برند. حلبی­آبادی با جمعیت ده­ها هزار نفر در حومه­های پورتو پرنس به راه افتاده و معلوم نیست چند سال ساکنان آن قرار است به این وضع زندگی کنند.

کمک­ها هم به دلایل مختلف به راحتی به دست مردم نمی­رسد. کسانی که تجربه­ی برخورد با زلزله­ی بم را داشته­اند خوب می­دانند که حکومت های نالایق و فاسد چگونه می­توانند بزرگترین فاجعه­ی "بشری" باشند که از بلای "طبیعی" بدتر است. در هائیتی نیز وضع به همان بدی است و معلوم نیست چگونه قرار است کمک­ها به دست مردم برسد. خلاصه­ی این وضعیت را می­شود در حرف­های شخصی خلاصه کرد که در مصاحبه با خبرنگار تورنتو استار گفته است: "من نمی­گویم کمکی نیست. من می گویم من چیزی ندیده­ام". به قول نویسندگان همین گزارش: "به گرسنگان این­جا می­گویند غذا در راه است، اما این وعده­ها به اندازه شکم هائیتیایی­ها توخالی از آب درآمده". ­

و تازه وقتی مرحله­ی بلافصل پس از زلزله تمام شود، شاهد همان روندی خواهیم بود که نائومی کلاین، روزنامه­نگار شهیر کانادایی، در کتاب "دکترین شوک: عروج سرمایه­داری فاجعه" به خوبی تصویر کرده است. هائیتی کاغذ سفیدی خواهد بود که هزار و یک شرکت آمریکایی و خارجی می­خواهند بر آن حرف­های تازه بنویسند و جامعه­ی "بازار آزاد" دیگری بر پا کنند که مردم هائیتی را تا چند نسل در فقر و بدبختی مطلق نگاه می­دارد.

آری، خوش­بین بودن برای هائیتی راحت نیست.


 


 

کانادا و هائیتی


 

از روز اولی که زلزله در هائیتی اتفاق افتاد، تقریبا تمام روزنامه­های کشور صفحه­ی اول و بسیاری از صفحات خود را به هائیتی اختصاص داده­اند. این البته در مورد بسیاری کشورهای جهان صدق می­کند، اما هائیتی جایگاه خاصی نزد کانادا دارد و رابطه­ی این دو بسیار مهم است.

بعضی ارتباط­های صوری را به راحتی می­توان تشخیص داد. مثلا این­که هائیتی به همراه کانادا تنها کشور قاره­ی آمریکا است که فرانسوی را به عنوان زبان رسمی دارد و جامعه­ی هائیتیایی­های مونترال رابطه دیرین و مهمی با کشور مادر دارند. در انتاریو نیز هزاران نفر از اهالی هائیتی زندگی می­کنند که در چند هفته­ی گذشته به برگزاری رویدادهای مختلف در رابطه با زلزله پرداخته­اند. از جمله مراسم دعا با شمع در مقابل کوئینز پارک، مجلس انتاریو و مراسم­ مشابه در کلیساهای محلی اسکاربورو که مقاماتی همچون جیم کاریجیانیس، نماینده مجلس فدرال، نیز در آن حاضر شده­اند. مارگارت بست، وزیر استانی ارتقای تندرستی، که خود از جامائیکا می­آید، راننده­ای اهل هائیتی دارد و به کمک او مبتکر بعضی رویدادها در محلات کارائیبی­نشین شرق تورنتو بوده است.

اما رابطه بسیار فراتر از این حرف­ها است و در واقع کانادا، به همراه آمریکا، منافع مهمی در این جزیره­ی کوچک دریای کارائیب دارد و از این رو پیش از زلزله نیز از مهمترین کشورهای اهداکننده به آن بوده و در دو هفته­ی اخیر نیز در صدر کمک­های جهانی به این کشور قرار گرفته است.

به گفته­ی وزارت امور خارجه تا به حال ۱۲ کانادایی در این زلزله جان سپرده­اند و ۸۴۹ نفر مفقود هستند. ۹۸۷ نفر دیگر نیز از پورتو پرنس به مونترال منتقل شده­اند. نگاهی به عناوین شغلی این کانادایی­ها نشان از نقش مهم کانادا می­دهد. این­ها، مثل مورد سونامی ۲۰۰۴، گردشگران گیرآمده در ساحل نیستند و حرفه­ای­ها و کارشناسانی هستند که برای خیریه­ها و سازمان­های دولتی و فرادولتی کار می­کنند.

دیگر ارتباط صوری البته این است که فرماندار کنونی کانادا، میکل ژان، متولد هائیتی است و قاعدتا این روزها قلبش برای این کشور می­تپد (او پس از زلزله در مراسمی به این مناسبت صحبت کرد و اشک ریخت و به زبان کرئولِ هائیتیایی به مردم کشورش پیام امید داد).

اینگونه است که بسیاری می­گویند دخالت وسیع کانادا در هائیتی اصلا می­تواند آغاز جهش و تغییر مهمی در سیاست خارجی دولت محافظه­کار استفن هارپر باشد. با توجه به این­که خروج کانادا از افغانستان قریب­الوقوع است و علیرغم اصرار بعضی کارشناسان و مقامات نظامی هیچ حزب سیاسی خواهان باقی ماندن جدی ارتش در این کشور نیست، بعضی صاحب­نظران می­گویند هائیتی می­تواند نقطه تمرکز جدید نیروهای نظامی کانادا باشد. این در عین حال جامه عمل پوشیدن به درخواست بسیاری از کسانی است که خواهان شیفت بیشتر نیروهای نظامی کانادا به فعالیت­های غیرجنگی هستند.

این­که هائیتی تاثیری به این وسیعی بر سیاست خارجی کانادا می­گذارد یا نه را سیر وقایع مشخص می­کند، اما درگیری بسیار کانادا در این کشور زلزله­زده شروع شده و شکی در ادامه­ی آن نیست.

در ساعات زیر چاپ رفتن این شماره شاهد بودیم که پیتر مک­کی، وزیر دفاع محافظه­کار، اعلام کرد ۱۰۰۰ نیروی دیگر از مقر خود در والکاتیه­ی کبک برای حفاظت و کمک به نجات­یافتگان از زلزله به هائیتی اعزام می شوند. لورنس کنون، وزیر امور خارجه، نیز اعلام کرد به زودی کنفرانس بین­المللی در مونترال با موضوع بازسازی هائیتی برگزار می­شود که وزرای امور خارجه ۲۰ کشور در آن حاضر خواهند بود و کشورها به مبالغ مالی عظیمی برای کمک متعهد می­شوند. دولت محافظه­کار تا همین الان پیشگام هماهنگی کمک­ها بوده و استفن هارپر، نخست­وزیر خود می­گوید از عملکرد دولتش در برخورد به این فاجعه راضی است.

مقر نیروهای کانادا در جایی نخواهد بود مگر شهری کوچک و ۴۰ هزار نفری (پیش از زلزله) در جنوب پایتخت به نام ژاکمل. این همان شهری است که میکل ژان، فرماندار کل کانادا، روزی در آن متولد شد. انتظار می­رود مقر کانادا در ژاکمل، شهری که روزی دخترکی از آن برخاست تا به کانادا بیاید و به بالاترین مقام دولت این کشور برسد، تا سال­های سال باقی بماند. باید دید این مقر و مقرها قرار است چه کنند و مردم هائیتی به آن­ها چگونه نگاه می­کنند؟