خبر:”نوجوان ۱۷ساله به خاطر جنایتی که انجام داده، اعدام شد. در مراسم اعدام او در ملاءعام ۱۵ هزار تماشاچی! حضور داشتند!”

این حقیقتی است که کسی که جنایت می کند، به دلایل زیادی فرصت انسان شدن نداشته؛

کسی که می کشد، برای  همنوع خود، برای یک موجود زنده، ارزشی در حد آنچه شایستۀ اوست قائل نیست؛

کسی که می کشد، دلسوزی برادرانه و خواهرانه برای یک انسان دیگر در وجودش یافت نمی شود؛

کسی که می کشد، گرفتاری های بشری را گرفتاری خودش نمی داند و برای حل مشکلات بشر نقشی برای خودش قائل نیست؛

کسی که می کشد، اگر چه به مدرسه رفته ولی دانشی که به نجات بشریت از جهل مخرب نتیجه می دهد، از او دریغ شده؛

کسی که می کشد، در حد یک حیوان که بر اساس غرایزش نه عقل و منطقش عمل می کند رفتار کرده و می کند؛

کسی که می کشد از بعضی از حیوانات که روشی به دور از توحش برای زندگی دارند، از نظر رده بندی شعوری، پست تر است؛

کسی که می کشد نمی تواند آنقدر از عقل سلیم برخوردار باشد که علت اساسی گرفتاری های خودش و دیگران را حل و فصل کند و احمقانه می اندیشد که با کشتن، غلطی را تصحیح می کند. او با کشتن یک فرد، بشریت را می کشد و کسانی که این کشتن را با آرامش به تماشا می نشینند، مرگ را با تمام خباثتش ارج می گذارند و خیانت را تأیید می کنند، بدون آن که از این حقیقت آگاه باشند که مرگی این گونه، پایان آزادی است. پایان آزادی برای همه آنهایی است که به این حکم فجیع، اعتراضی نمی کنند و تن به بی عملی و تأیید حقارت فکری می دهند. آنها قادر نیستند که به واقعیتی هولناک بیندیشند که همانا حکومت خیانت کارانی است که جنایت را در شکل های گوناگونش به کمک می گیرند تا به حیات حیوانی خود ادامه دهند و آنهم نه حیوانی بی آزار بلکه حیوانی هار و بیمار. حکومت ـ این حیوان هار و بیمار ـ توان اندیشیدن را از بخشی از مردم گرفته است. اندیشیدن به این تفکر ساده که ارتکاب جنایت در هر شخصی و به هر شکلی، زاییدۀ جهل است و مبارزه و شکست جهل با انجام یک جنایت دیگر، کاری به نهایت جاهلانه و مردم ستیزانه است. پاسخ به این سئوال که در پی خواهد آمد از توان این دسته از مردم خارج است: اگر کشتن تنها راه مبارزه با جنایت است، چرا تا کنون هیچ جامعه ای موفق به حل این مشکل از این راه نشده است؟

و اما سردمداران حکومت اسلامی باید بدانند که بخش بزرگتری از مردم آنها را می شناسند و می دانند که آنها تنها پوسته ای از ظاهر انسانی دارند و در واقع حیوان هایی هار و بیمارند و حریص که تنها به ادامه حیات خود می اندیشند. این مردم به زودی آنها را به جریمه همه اقدامات انسان ستیزشان به دادگاه عدالت خواهند سپرد تا از جامعه انسانی طرد شوند و محصور در حصارهایی که درخور آنهاست، شاید که با دست تدبیر درست انسانی، تربیتی که تاکنون از آنها دریغ شده، مداوایشان کنند و یا با مرگ طبیعی، جامعه از شر حکومتشان آزاد گردد.