روزنامه تورنتواستار طی مطلبی از یکی از شهروندان ارشد ایرانی یاد کرده است.

او شاید از کهنسال ترین ایرانیان کانادا باشد. محمد محی الدین، همین شنبه اول اکتبر، ۱۰۵ سالگی اش را جشن گرفت. محی الدین، که ژنرال بازنشسته زمان شاه است، ۷۵ سال است که با همسرش زندگی می کند، پدر هشت فرزند است و ۲۰ نوه دارد.

خبرنگار تورنتواستار، در دیداری با محی الدین، راز سلامتی اش را می پرسد.

“راستگویی! من هرگز در زندگی ام حتی یک دروغ هم نگفتم”. اینها را به فارسی می گوید تا دخترش پروین در نقش مترجم به خبرنگار منتقل کند.

ادامه می دهد: من وجدانم راحت است برای همین هم راحت می خوابم.

توصیه ی او در این گفتار زرتشت “پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک” خلاصه شده است.

آقای محی الدین شنبه ی گذشته تولد ۱۰۵ سالگی اش را جشن گرفت

محی الدین در یادداشتی، تمام راز و رمز سلامتی اش را نوشته است:

همیشه آب تمیز بنوشید. غذاهای تازه بخورید ـ نه غذاهای بازاری و بسته بندی شده ـ غذا را خوب بجوید. خیارشور و سایر غذاهای شورشده نخورید. سبزی و میوه بخورید.

او همیشه قبل از صبحانه یک سیب می خورد. مشروب نمی خورد و سیگار نمی کشد، و مشکلی هم نمی بیند که دیگران را به ترک سیگار تشویق کند.

ورزش را فراموش نمی کند. همسری اختیار کرده که واقعا همراهش است. و همواره خانواده را در اولویت قرار داده است.

او به سروصدای نوه ها که از گوشه و کنار خانه به گوش می رسد، اشاره می کند و می گوید: عشق به آنهاست که به من نیروی زندگی می دهد.

محمد محی الدین در سال ۱۹۰۶ در تفرش به دنیا آمد. در ارتش شاه خدمت کرد تا اینکه خود یک ژنرال عالیرتبه ارتش شد. در سال ۱۹۷۹ برای دیدار دخترش به مونترال آمده بود که انقلاب در ایران به وقوع پیوست و ۸۰ ژنرال اعدام شدند. خانواده محی الدین سریعا به کانادا نقل مکان کردند.

از آن سال به بعد، او دوران بازنشستگی اش را به آرامش سپری کرده، ضمن اینکه اخبار را هم پیگیری می کرده و هیچگاه از نوشتن نظراتش به روزنامه ها و حتی به رهبران کشورها خودداری نکرده است. 

امسال هفتاد و پنجمین سال ازدواج او با همسرش اشرف است. اشرف نیز راز و رمز هفتاد و پنج سال زندگی موفقیت آمیز را چنین می خواند: “سازش” و می گوید، به عنوان یک مادر، صادق بودن با فرزندان ” دوست بودن با آنها حتی زمانی که داری تربیتشان می کنی.” اینها را نوه اش ترجمه می کند.

“من هرچه داشتم به فرزندان و خانواده ام دادم و سر آخر ارزشش را داشت.”