در ایران امروز توقع عقلانیت از گردانندگان رژیم انتظار چندان درستی نیست. آنها مدام و در بسیاری امور چنان رفتار می کنند که کدخداهای قدیم هم اگر خبر شوند شاخ در می آورند تا چه رسد به آدمهائی که حرفه شان سیاست است. در همین ماجرای اخیر چنان بلبشوئی بر پا کردند که جهان انگشت به دهان مانده است، و بسیاری بر این باورند که تنها مشاوران و مسئولان نفوذی دشمن می توانند چنان سقفی از واکنش نادانانه را رقم زنند و بس! دولت و رهبر و رئیس جمهوری و وزیر خارجه هرکدام ساز خود را زدند و دنیا انگشت به دهان ماند که حرف کدام را باور کند. این ها را از هول هلیم حکومت ایران در ماجرای اخیر عرض کردم، موضوعی که حالا سر پرداختن به آن را ندارم.

اما حرص رهبر برای رسیدن به رأس دیکتاتوری و تبدیل شدن به دیکتاتور اعظم از آن حرف هاست که هضمش آسان نیست. ذات مبارکشان چنان شیفته ی شیوه ی رهبری خویش شده اند که در دست یابی به قدرت بلامنازع دیکتاتوری حتی ناهمخوان با همین ملغمه ی نوبر خودشان هم تردید به خویش راه نمی دهند، و از آنجا که شک ندارند در ایران محمود احمدی نژاد ثانی وجود  ندارد و ممکن است به دربار دیکتاتور کردارِ ذات مبارکشان با آمدن آدمهای “ناباب لیبرال مسلک” صدمه برسد، چاره کار را در این دیدند که صورت مسئله را پاک کنند، به آن معنی که حالا که دست یابی به آدمی مثل محمود احمدی نژاد ممکن نیست ـ و از این بدتر حتی خود همین آدم هم وقتی رئیس جمهوری می شود دچار این بدفهمی می شود که به رهبر جسارت بکند ـ در نتیجه در آن سرزمین آدم مناسب دیگری که بتواند زیر سایه رهبر حکومت کند و متوجه باشد که بی خودی در اموری که به او مربوط نیست دخالت نکند، پیدا نمی شود، لذا درست تر همان است که این شغل از بن و بیخ برداشته شود تا خیال ذات مبارکشان تخت شود که احدالناسی مزاحم منویات دیکتاتور منشانه شان نخواهد شد. برای همین تمهیداتی دیدند که ماجرا ابتدا توسط یکی از ذوب شدگان در ولایت مجلس طرح شود و سپس که جو جامعه جهت دار به سوی ماجرا شد، خود ذات مبارک وارد گود شوند و موضوع را جوری پیش بکشند که انگار روح مبارکشان از ماجرا مطلقن بی خبر بوده و از غیب به یک باره وهم مند شده اند که در این باره حرف و حدیث کنند.

هنگام که حمیدرضا کاتوزیان رئیس کمیسیون انرژی مجلس این ماجرای انرژی بخش به بیت رهبری را در صحن نمایش چنین طرح کردکه :

“کشور ما با توجه به اینکه از نعمت ولایت فقیه و رهبر معظم انقلاب بر خوردار است، نیازی به وجود رئیس جمهور در کشور نیست ….”هیچکس خیال نمی کرد ذات مبارک رهبری چنان از هول هلیم توی دیگ شیرجه بزنند که خود کاتوزیان هم از شگفتی دهانش چنان باز بماند که برای بستنش به دوا و درمان محتاج شود. همان سرسپرده مجلس رهبر برای این که سرنخی به دیگران داده باشد، در ادامه فرمایشات دیکته شده اش از سوی منابع غیبی گفته است که: “اکنون نیز در بسیاری محافل این موضوع طرح شده و در حال بررسی است …” و این یعنی هیچکس حق ندارد نطق بزند وگرنه آن “محافل بسیار” چنان بلائی سرش می آورند که بیا و ببین. مامور خبر می ترسیده باز برخی حالیشان نشود برای همین افزوده است که:

“نظریه جایگزینی نخست وزیر به جای رئیس جمهور، اکنون بین بعضی از نمایندگان مجلس که وجهه سیاسی بیشتری دارند، مطرح و مورد بررسی است…”

یعنی آقا دستور داده اند و ذوب شدگان ولایت مجلس هم لبیک گفته اند. برای همین است که در کرمانشاه یک باره دیکتاتور اعظم به سر مبارکشان می زند که بفرمایند:

“اگر روزی در آینده ی احتمالا دور احساس شود که نظام پارلمانی برای انتخاب مسئولان قوه مجریه بهتر است هیچ اشکالی در تغییر ساز و کار فعلی وجود ندارد …”

می بینید رهبر معصوم چگونه از همه جا بی خبر و تنها با کمک الهامات غیبی یا بیتی یک باره به نتیجه می رسد که ریاست جمهوری آش دهان سوزی نبوده که ملت و رهبر بخواهند وقتشان را تلف رای دادن به کسی و رئیس جمهور شدن کس دیگری کنند، لذا از بن و بیخ برش می دارند تا خیال مبارک خودشان راحت شود و ذوب شدگان مجلس از میان سر به فرمانان رهبری یکی را که از همه حرف شنوتر است برگزینند به مقام “سرسپرده اول” حضرتشان و نامش بنهند نخست وزیر!

به این ترتیب است که رژیم جمهوری اسلامی به حکومت اسلامی تغییر می یابد و از آنجا که در ۱۲ فروردین ۵۸ مردم به جمهوری اسلامی رای آری داده بودند، مشروعیت این رژیم رسماً هم تمام خواهد شد.

به این می گویند اقدام داهیانه به سود بیت مبارک که مبارک است.