ترجمه: فرنگیس زاهد

ضرب المثل معروفی ست که می گوید:” دشمن دشمن من دوست منست.”

این ماه دشمن تظاهرکنندگان جنبش اشغال وال استریت، که در بیش از ۱۵۰۰ شهر در کشورهای مختلف گرد هم آمده بودند، بانکها و شرکتهای چند ملیتی بودند که در سقوط اقتصادی نقشی فعال داشتند.

جنبش رسانه محور با الهام از قیام های مردمی در مصر و تونس، در تلاش است تا نشان دهد چگونه اقلیت یک درصدی ثروتمندان که به طور غیرمنصفانه ای کنترل سیستم اقتصادی جهانی را در دست دارند اکثریت نود ونه درصدی جامعه را تحت فشار گذاشته اند.

تظاهرات تورنتو

پیام مخالفت با حمایت مالی از بنگاه های اقتصادی عظیم و اختلاف طبقاتی، از حمایت عظیم بین المللی برخوردار شد، و شهری پس از شهری دیگر میزبان اعتراضاتی در اتحاد با جنبش اشغال وال استریت گردید.

در حالیکه مردم امریکای شمالی علیه فساد در قلب وال استریت و خیابان بی قیام کرده اند، رهبران جمهوری اسلامی  شکاف های  ایجاد شده در بنیاد سیستم مالی امریکا را جشن گرفته و آنرا پیروزی برای خود قلمداد می کنند.

رهبران ایران که به خاطر سیاستهای سرکوبگرانه و نقض حقوق بشر در ایران شهرتی جهانی دارند، خشنودی خود را از تصاویر تظاهرکنندگانی که به حرص و طمع شرکتهای بزرگ در وال استریت نیویورک معترضند پنهان نمی کنند.

رهبر جمهوری اسلامی که نمی خواست فرصت تضعیف سیستم  اقتصادی ـ اجتماعی غرب را از دست دهد در قامت متحد جنبش اشغال وال استریت ظاهر شد.

او اعتراضات را ناشی از بحرا ن عمیقی دانست که سرانجام سیستم سرمایه داری در امریکا را سرنگون خواهد کرد. و چنین نتیجه گیری کرد که ایالات متحده با بحرانی فزاینده دست به گریبان است، زیرا مردم امریکا فساد بنیادی سیستم را مشاهده کرده اند.

آیت الله خامنه ای در رابطه با دولت ایالات متحده گفت،” آنها  ممکن است جنبش را قلع و قمع کنند ولی نمی توانند ریشه آنرا بخشکانند.” و در ادامه افزود،”این جنبش به پیش رفته روزی نظام سرمایه داری و غرب را نابود خواهد کرد.”

اما آیا چنین موضع گیری پیرامون  تبعیض های اقتصادی از سوی رهبران جمهوری اسلامی ایران قابل قبول است؟ ایا فساد در بازار تهران کمتر از وال استریت و خیابان بی است؟

با کاهش شدید ارزش ریال، در حالیکه یک دلار معادل ۱۰۶۰۰ ریال است، نرخ دو رقمی بیکاری، تورم، فساد گسترده، و بار سنگین میلیاردها دلار سوبسید برای کنترل و تثبیت  قیمت کالاها و خدمات ضروری چون برق، سوخت و مواد غذایی پایین تر از قیمت واقعی آنها، وضعیت اقتصادی ایران چندان بهتر از ایالات متحده به نظر نمی رسد.

در حالیکه وال استریت پیشنهاد حمایت مالی برای شرکتهای عظیم دارد و خیابان بی وعده ی کاهش مالیاتی به موسسات بزرگ می دهد، ایران منابع مالی عظیمی را به سوی بنیادهای خیریه مذهبی سرازیر می کند، مراکزی  که از نظارت دولتی و مالیات معافند.

بنیادها که نماد اقتصاد ایرانند، حدود ۲۰-۳۰% بودجه کشور را در کنترل خود دارند. بنیادها در ایران همچون وال استریت واحدهای اقتصادی متورمی هستند که بیشترین سوبسید را از دولت دریافت می کنند.

تظاهرات تورنتو

وال استریت با آنکه حمایت های مالی دولتی را در اختیار دارد ولی همچنان از تعداد مشاغل می کاهد و بر قیمت کالاها و خدمات می افزاید. در ایران نیز بنیادها محصولات خود را در بازار سیاه عرضه می کنند و ته مانده های آنرا در اختیار اقشار کم درآمد قرار می دهند. در نهایت سیستم فاسد اقتصادی از نوع ایرانی آن چندان با همتای امریکاییش فرقی ندارد.

ارتباط بین جوانان در سراسر جهان که برای ایجاد تغییر در تلاشند از بین نرفته است. در واقع  نقطه قوت جنبش اشغال وال استریت در توانایی آن برای برقراری ارتباط بین رهبران جوان قیامهای  مصر و تونس با جوانان معترض علیه شرکتهای امریکایی ست.

شباهت بین خشم جوانان در خاورمیانه و شمال افریقا با جوانان غربی از بیکاری، فساد و بی ثباتی آینده آنها در سیستم های اقتصادی نا موفق درخور توجه است.

رهبران ایران باید این شباهتها را مد نظر قرار دهند، در حقیقت آن دسته از جوانان ایرانی که پس از انتخابات سراسر تقلب و فریب  ریاست جمهوری در سال ۲۰۰۹ به خیابانها ریختند نه تنها خواهان حق رای به شیوه ای دموکراتیک بودند، بلکه در مقابل سیستم فاسدی ایستادند که در ارائه آینده ای روشن برای جمعیت عظیم جوان خود شکست خورده بود.