اسفندروز از ماه اسفند، اسفندگان نامیده شده و جشن زن و زایش است. زرتشتیان تورنتو این روز را هر سال جشن می گیرند، ولی جشن امسال

شهروند ۱۲۷۲ ـ پنجشنبه ۱۱ مارچ ۲۰۱۰


 شکوه میرزادگی مورد تقدیر قرار گرفت

اسفندروز از ماه اسفند، اسفندگان نامیده شده و جشن زن و زایش است. زرتشتیان تورنتو این روز را هر سال جشن می گیرند، ولی جشن امسال مفصل تر از هر سال برگزار شد.

شنبه ۲۰ فوریه در سالن کلوب گلف، زرتشتیان ایرانی به همراه دوستان و یاران غیرزرتشتی و غیرایرانی اسفندگان را جشن گرفتند.

در آغاز مراسم پس از پخش سرودهای کانادا و ایران، بخشی از گات های زرتشت به دو زبان انگلیسی و فارسی خوانده شد.

کاوه، مجری برنامه، بسیار پرشور مراسم را اداره کرد و هر جا که فارسی کم می آورد از انگلیسی کمک می گرفت. او ضمن تشکر از حامیان برنامه از خانم پروین بهبودی دعوت کرد تا درباره اسفندگان بگوید.

او با نیایش های اوستا آغاز کرد و گفت: ای مزدا، زمینی که ما را در برگرفته است می ستائیم؛ زمینی که زنان را آبستن است؛ زنانی که از آن تو هستند و از بهترین راستی برخوردارند می ستائیم…

خانم بهبودی افزود، چنین ستایش هایی بارها در یشت های اوستا تکرار می شوند. سخنران در ادامه به نقش زنان تا دوران ساسانی اشاره کرد که نقشی سازنده و برابر با مردان بوده است.

در ادامه طلوع روشناس، هنرمند نوازنده قطعاتی با پیانو نواخت.

پس از موسیقی، بهرام بهرامی از فعالان انجمن دوستداران زرتشت، به معرفی سه تن از زنان برگزیده پرداخت تا در این برنامه از آنها تقدیر شود.

شکوه میرزادگی از اواخر دهه ۴۰ فعالیت داستان نویسی خود را آغاز کرد، در مجله فردوسی شاعر و روزنامه نگار بوده. در دوران پیش از انقلاب  دستگیر و محکوم به اعدام شد و پس از آزادی از کارهای سیاسی کناره گرفت. او پس از انقلاب از ایران خارج شد و در خارج از ایران به فعالیت برای نجات آثار باستانی ایران پرداخت. یکی از اقدامات سایت “نجات پاسارگاد” که خانم میرزادگی در آنجا بسیار فعال بودند، نجات یادمان کوروش بزرگ از نابودی و خرابی بوده است.

شکوه میرزادگی پس از دریافت تندیس بلورین، ضمن تشکر از برگزارکنندگان خود را سرباز کوچکی در این راه دانست.

لی لی پورزند دومین زنی بود که مورد تقدیر قرار گرفت. بهرام بهرامی در معرفی پورزند گفت، پدر لی لی روزنامه نگار مشهور سیامک پورزند تا چندی پیش در زندان بوده و مادرش حقوقدان و فعال حقوق بشر برجسته است و لی لی از دو سو از پدر و مادر متأثر شده و راه آنها را ادامه داده است.

لی لی پورزند در سخنانی گفت، ممنونم که جای خالی خانواده ی مرا در ده سال گذشته پر کردید و حال با حضور شما می توانم این شهر ـ تورنتو ـ را شهرم بنامم که اگر نبودید این شهر خانه ی من نبود.

از لی لی پورزند برای فعالیت هایش تقدیر شد

لی لی از شریک زندگی اش مهرداد حریری نیز که به دلیل سفر نتوانسته بود در مراسم حضور داشته باشد، یاد کرد و گفت: داشتن او و خانواده اش بویژه مادر عزیزش خانم اکرم کاشانی پس از مهاجرت جای نداشته های مرا پر کرد و حضور آنها و همه ی شما به من دلگرمی داد تا در راه حقوق بشر کار کنم.

لی لی پورزند در پایان اظهار امیدواری کرد، تا روزی همه به ایران آزاد برگردیم و در راه سازندگی آن قدم برداریم.

بهرامی بخشی از اعتراف نامه ی طنز لی لی پورزند را خواند که پس از برگزاری دادگاه های فله ای در تابستان ۸۸ و گرفتن اعترافات غیرواقعی تحت فشار و شکنجه در ایران، نوشته و در شهروند چاپ شده بود.

سومین زنی که مورد تقدیر قرار گرفت، ندا آقاسلطان بود؛ زن ۲۷ ساله ای که در جریان وقایع بعد از انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ با شلیک گلوله ای به سینه اش جان باخت و صحنه ی آخرین لحظات زندگی و آخرین نگاهش بلافاصله بر روی مانیتورها و صفحه ی تلویزیون های جهان نقش بست و نمادی شد از آزادی خواهی مردم ایران و نشانی از پاسخ رژیم به این ندای آزادیخواهی.

دخترم/ سنت شان بود/ زنده به گورت کنند/  تو کشته شدی/ ملتی زنده به گور می شود./ ببین که چه آرام سر بر بالش می گذارد/ او که پول مرگ تو را گرفته/ شام حلال می خورد./ تو فقط ایستاده بودی/ و خوشدلانه نگاه می کردی/ که به خانه ات برگردی…

بهرام بهرامی با بخشی از شعر شمس لنگرودی که برای ندا سروده بود، از زندگی کوتاه ندا گفت.

ندا بهمن ۱۳۶۱ در تهران به دنیا آمد. او فرزند دوم خانواده بود. پدرش کارمند شهری با در آمد متوسط و مادرش خانه دار است. پس از تحصیل فلسفه اسلامی در دانشگاه آزاد تهران، تصمیم گرفت در صنعت توریسم فعالیت کند. در همین زمان با کاسپین ماکان آشنا می شود. ندا ۳۰ خرداد ۸۸ در خیابان امیرآباد  به ضرب گلوله کشته می شود.

کاسپین ماکان جایزه ندا آقاسلطان را دریافت کرد

بهرامی گفت، از سوی انجمن دوستداران زرتشت این جایزه را به نام ندا به کاسپین ماکان تقدیم می کنیم. کاسپین ماکان نیز در سخنانی کوتاه گفت: جای ندا در کنار ما خالی ست گرچه ندا و نداها در قلب و روح ما هستند. افتخار می کنم از کشوری هستم که زنانش مثل ندا و نداها برای آزادی از خود می گذرند و شجاعانه در مقابل رژیم مذهبی می ایستند. این جایزه را تقدیم می کنم به همه زنان، دختران، مادران، شیرزنان و بخصوص خانم آقاسلطان که فرزندی اینگونه دلیر پرورش داد که امروز افتخاری ست برای همه ی ما ایرانیان در دنیا.


 

سام وسونا رئیس انجمن زرتشتیان در اهدای جوایز آقای بهرامی را همراهی می کرد و در پایان به کوتاهی با جمع سخن گفت. او ضمن اظهار خوشحالی از بودن در جمع ایرانیان، از اینکه نمی تواند فارسی صحبت کند، اظهار تأسف کرد و گفت، من زمانی ایران را ترک کردم که در شکم مادرم بودم و خانواده ام مجبور به مهاجرت شد و من در هند بزرگ شدم، ولی نسبت به جامعه ی ایرانی احساسی بسیار قوی دارم.

در ادامه آقای فرهادی شعری خواند با همراهی پیانوی طلوع روشناس و آن را به مادران داغدار ایران تقدیم کرد. سپس گروه موسیقی سنتی رامان میتران چند ترانه اجرا کرد.

پس از صرف شام و قرعه کشی برای جوایز اهدایی از سوی حامیان برنامه، نوبت به پخش موسیقی و رقص رسید.

گفتنی ست حادثه ی بسیار جالب برای من، خبرنگار شهروند، این بود که من هم جزو برنده شدگان بودم و یک جلد شاهنامه ی بسیار نفیس که از سوی سرای بامداد اهدا شده بود، نصیب من شد، که هدیه ای ارزنده برای روز زن برای من بود.

عکس های این مراسم را در گالری عکس شهروند ببینید.