از ابتدای استقلال تونس در اواسط سال های ۱۹۵۰، انتخابات همیشه فرمایشی بوده و رؤسای جمهور که در طول این دوره طولانی دو نفر بیشتر نبودند، هر دو با تصویباتی در پارلمان خود را رؤسای جمهور مادام العمر اعلام کردند. با این وجود معلوم بود که همه نمایندگان مجلس و وزرا و سایر مسئولان کشوری انتصابی هستند. در حالی که بورقیبه که محصول مبارزه ای اجتماعی برای استقلال بود و در سیاست های خود نیز با ارادۀ خود عمل می کرد، اما بن علی از اساس وابسته به CIA، و با کمک آمریکا به کودتائی سفید دست زده بورقیبه را کنار زد و خود رئیس مادام العمر شد.

در طول سال های ۱۹۵۰ تا ۲۰۱۱، ملت تونس نقشی در تعیین سرنوشت خویش نداشتند، به همین جهت در انتخابات اخیر که فکر می کردند آزاد است، بسیار گسترده شرکت کردند.

انقلاب تونس که منجر به فرار بن علی شد، به علت خودسوزی و مرگ بو عزیزی فارغ التحصیل دانشگاهی و بیکار بود. او که نتوانسته بود کاری پیدا کند به شهرداری مراجعه می کند تا مگر بتواند پروانه داشتن یک گاری سبزی فروشی کسب کند که موفق نشد، بعد از این بود که خود را به آتش کشید.

انتخابات تونس

لازم به توضیح است که طبق مقرراتی شهرداری ها به چهل درصد فارغ التحصیلان بیکار پروانه کسب برای کارهائی از نوع میوه یا سبزی فروشی روی گاری، بنائی، ماشین شوئی، نظافتچی در هتل ها و … صادر می کردند، اما صدور پروانه تکمیل و متوقف شده بود. در دوره بن علی، تونس به بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی پیوست و به زودی نه فقط میلیاردها دلار بدهکار شد، بلکه اکثر مؤسسات مهم دولتی هم چون کارخانه های بزرگ سیمان کشور، بانک ها، همه هتل های درجه یک سراسر کشور، شرکت های بیمه، شرکت های تولیدی سودآور، همه خصوصی شدند. در این دوره بقایای تولیدات داخلی و ملی متوقف شد. در سال های پایانی حکومت بن علی سه رشته صنعت در کشور فعال بود و بخش عمده نیروی کار کشور در آنها مشغول بودند، صنعت توریسم، تولید قطعات یدکی برای شرکت های بزرگ تولید ماشین در اروپا و صنایع نساجی که از سابقه طولانی در تونس برخوردار بودند. در این سال ها با ورود پارچه های چینی و لباس های ارزان، صنایع نساجی به حالت نیمه تعطیل درآمد.

گفتنی است که تولیدات نساجی تونس به اروپا نیز فرستاده می شد، اما بازارهای اروپا نیز از تولیدات نساجی چینی اشباع شدند و تونس نتوانست از عهده رقابت با چین برآید.

با شروع بحران اقتصادی در اروپا، تولید قطعات یدکی نیز افت بسیار کرد و بسیاری به صف بیکاران پیوستند. صنعت توریسم نیز که عمدتاً به وسیله گردشگران اروپائی رونق می گرفتند، در نتیجه بحران اقتصادی اروپا بسیار تضعیف شد و توریست ها کمتر به هتل های گرانقیمت و یا دیگر هتل ها و متل ها می رفتند، بلکه با اجاره کردن اماکن ارزان قیمت در شهرهای کوچک تونس، این صنعت نیز به سرنوشت بقیه دچار شد.

در این دوره فقر و فاقه در کشور گسترده شد و مردم بیشتر به مراکز مذهبی و برای گرفتن انواع کمک های عمومی روی می آوردند. در این دوره یک منبع درآمد نیز برای کشاورزان باقی مانده بود. بنا به مصاحبه راشد غنوشی رهبر جبهه نهضت اسلامی با تلویزیون العالم، نزدیک به هشتصد هزار کشاورز تونسی محصولات کشاورزی خود را برای فروش به لیبی می بردند و این خود کمک بزرگی به بخش عمده ای از روستائیان و فقرای کشور بود که اکنون با تهاجم امپریالیستی و اشغال کشور لیبی این ممر زندگی نیز بسته شده است. اطلاعات فوق عمدتاً از مقاله ای به قلم دکتر حسن خشان اقتصاددان مغربی از الجزیره گرفته شده است.

 

چرا “جنبش نهضت اسلامی” به پیروزی رسید؟

 

این جنبش در سال ۱۹۸۰، به دست راشد غنوشی و دیگرانی که در گذشته در جنبش های اسلامی فعال بودند، به وجود آمد و از همان ابتدا به نقد جدی سیاست های بن علی پرداخت. آنان بن علی را عامل اجنبی و کسی که ثروت های کشور را به تاراج می دهد، معرفی می کردند و به همین دلیل اعضای این جنبش شدیداً مورد تعقیب، دستگیری، شکنجه و اعدام قرار می گرفتند. عکس العمل دولت نسبت به اینان و سایر گروه های مذهبی در تونس بسیار شدید بود از جمله ممنوعیت حجاب، اخراج زنان محجبه از کار، قدغن بودن حضور مردان با ریش در محل کار که در این صورت مورد تعقیب قرار می گرفتند. همچنین لباس ویژه ای که نمازگزاران تونس به هنگام ورود به مسجد استفاده می کردند، ممنوع بود و نمازگزاران اجباراً جین می پوشیدند. خطبای مسجد موظف بودند خطبه خود را سه روز قبل از جمعه به اداره پلیس تحویل داده و صبح جمعه جرح و تعدیل شده آن را تحویل گرفته و همان را ایراد کنند. بسیاری زنان محجبه سال های درازی در زندان ها ماندند. چند روز پیش خانم کوثر عشراوی، روزنامه نگار و نویسنده معروف تونسی در ضمن مصاحبه با مطبوعات فریاد برآورد که چرا سکولارهای تونس صدای خود را علیه این همه اجحافات بر زنان محجبه زندانی، برنیاوردند؟

رهبر نهضت آقای راشد غنوشی سالیان درازی در فرانسه زندگی کرده و با بنیادگرائی و تعصب شدیداً مخالف است. او در گذشته بارها با نوشتن مقالاتی در سایت الجزیره از نوع حکومت در ایران انتقاد کرده و به همین دلیل با شیعیان تونسی درگیری پیدا کرد و دولت ایران نیز مسافرت وی را به ایران ممنوع کرد. البته وی علی العموم از انقلاب اسلامی در ایران حمایت می کند و از توطئه هائی که از طرف غرب علیه ایران و با مقاصد استعماری صورت می گیرد، انتقاد می کند و مخالف آن است. این را نیز باید گفت که جامعه تونس و فرهنگ عمومی در این کشور از نظر مذهبی فرق زیادی با ایران دارد. بنا به دلایل مختلف اکثریت نزدیک به ۵۰% مردم تونس و ۵۰% نیروهای خارج کشور به نهضت رأی دادند و این بسیار شگفت آور است. روزنامه صباح، که نشریه ای سیاسی و اجتماعی است و هر روز صبح در تونس منتشر می شود، در برابر سئوالات زیادی که خوانندگانش در مورد علت پیروزی “نهضت” از مدیریت آن می پرسند، با یک جامعه شناس تونسی مکالمه ای انجام داده که خلاصه آن را در این جا می آوریم.

دکتر طارق حاج در برابر این سئوال روزنامه که “چرا اکثریت مردم به نهضت رأی دادند؟” چنین پاسخ می دهد: “پیروزی “نهضت” تعجب برانگیز نیست و این طبیعی بود، اما تعجب آور در حجم و گستردگی این حمایت است و این به چند دلیل است، این که با شروع انقلاب آنان به طور گسترده ای به میان مردم رفته و به بسیج آنان پرداختند. از سوئی آنان از سخنرانی های انقلابی وحشت آور پرهیز کرده و به تشویق و جلب مردم پرداختند. آنان آن چنان عمل کردند که کسی را از خود نرمانند. این روش باعث شد که بخش عمده ای از نیروهای لیبرال جامعه نسبت به آنان اطمینان حاصل کنند. آنان بسیار ماهرانه از ابزارهای مختلفی برای جلب افکار عمومی بهره بردند.”

این جامعه شناس تونسی در بخش دیگری از سخنان خود چنین ادامه داد:”اعضای نهضت با بخش عمده ای از مردم بویژه در روستاها و شهرستان های کوچک رابطه داشتند و به آنان در مورد منافع آینده شان اطمینان می دادند و نباید از نظر دور داشت که آنان از نظر تاریخی جایگاه والا و محترمی در میان عامه مردم داشتند که هیچ کس در تونس این امتیاز را نداشت.”

از این جامعه شناس در مورد شکست نیروهای چپ و سکولار سئوال شد، پاسخ وی چنین بود: “نیروهای سوسیالیست و سکولار تونس، از ابتدا به طور پراکنده و یا در شکل کاندیداهای مستقل در انتخابات شرکت کردند و از این نظر اثری منفی در برابر عامه داشتند. از سوئی بسیاری از شخصیت های سوسیالیست در سخنرانی های خودشان بسیار انقلابی و تحریک آمیز صحبت می کردند که البته بسیار مبالغه آمیز به نظر می رسید. دیگرانی نیز در میانشان بودند که به باورهای مذهبی مردم آشکارا توهین می کردند و… ” او در پایان اظهار داشت که انتخابات درس های ارزنده ای برای ما داشت و آن این که تنها داشتن آرمان های انقلابی کافی نیست، بلکه مهم آن است که ما تا چه حد با مردم عادی رابطه برقرار کرده ایم. سوسیالیست ها و سکولارها در انقلاب فعلی تبلیغات بسیار گسترده ای داشتند، اما حجم واقعی آنان در جامعه نسبت به تبلیغاتشان بسیار اندک بود، به همین دلیل آنها در میان تبلیغات خود محصور ماندند، با این حساب آنان باید از این وضعیت تجربه گرفته و در انتخابات بعدی از آن استفاده کنند.”

 

سازمان ها و احزاب شرکت کننده در انتخابات

 

بنا به نوشته مطبوعات تونس بیش از ۱۱۶ حزب و سازمان و ۶۵۰ تن کاندید مستقل در انتخابات شرکت داشتند. در میان اینان تنها پنج حزب قدیمی و سابقه دار توانستند با استفاده از تجربیات گذشته خود در صحنه بمانند، بویژه دو “حزب کنگره برای جمهوری” و “حزب تجمع برای آزادی و کار” که دارای نظرات بسیار مترقی و سوسیال دموکراتیک هستند احتمال فراوان می رود تا با “جنبش نهضت اسلامی” ائتلاف کنند، زیرا نهضت به تنهائی نمی تواند دولت تشکیل دهد. از طرفی غنوشی اعلام کرده که در نظر دارد “دولت وحدت ملی” تشکیل دهد که این بسیار ارزشمند و قابل تقدیر است. البته کشور تونس در شرایط فعلی و با گرفتاری های فراوان به چنین دولتی نیاز دارد. احزاب سه گانه دیگری که از نهضت شکست خورده اند، به نهضت تبریک گفته و در نظر دارند به عنوان احزاب اپوزیسیون در پارلمان حضور پیدا کنند.

 

غیبت مبارزان دوره بن علی

 

آنطور که به نظر می رسد، بسیاری از مبارزانی که در دوره بن علی علیه بی عدالتی، زندان، شکنجه و خفقان مبارزه کرده، بعضاً به زندان درافتادند و با تحمل انواع مشکلات بر سر عهد خود با مردم پایبند ماندند، اما آنان در فردای انقلاب نه به صورت حزبی و متشکل، بلکه به صورت کاندیداهای شخصی در انتخابات شرکت کرده که متاسفانه انتخاب نشدند. به نظر می رسد همان تشتت و پراکندگی عامدانه ای که در میان “روشنفکران” ایرانی وجود دارد در تونس نیز حضور دارد و این به زیان آزادی و عدالت اجتماعی است.

اما اکنون روند تشکل دولت ملی با جدیت در تونس دنبال می شود و جلسات مقدماتی آن آغاز به کار کرده است.

 

آیا تجربه کشتارهای ایران در تونس اتفاق خواهد افتاد؟

 

در پاسخ به این پرسش باید گفت، بنا به دلایلی نه. استبداد در ایران ریشه ای بسیار عمیق و طولانی دارد. پیش از اسلام روحانیت همپای شاه بود:

چنان دین و دولت بیکدیگرند         تو گویی که در زیر یک چادرند

نه بی تخت شاهی بود دین بجای    نه بی دین بود شهریاری بجای (فردوسی)

 

این استبداد تاریخی به وسیله برمکیان و دیوانسالاری ایرانی وارد اسلام شد، اما بدتر از این، این که در دوره صفویه ایرانیان مجبور بودند مذهبی مغایر عثمانی ها داشته باشند و شاه اسماعیل شیعه گری را با کشتار سیصد هزار نفری از سنّیان آذربایجان شروع کرد و به سراسر ایران کشاند. تا این تاریخ شیعیان کمتر از ۲% جمعیت ایران را تشکیل می دادند. بدتر این که شیعه گری رابطه ایرانی ها را با مفاخر ملی گذشته خود که همه سنی بودند قطع کرد و دولت و مذهب ادغام شده ای به وجود آمد که به دنبال آن یک دوره جنگ های بسیار خونین سنی و شیعه کشی میان ایران و عثمانی براه افتاد. سنی ها را در ایران می سوزاندند، پدر سوخته، پدرت را می سوزانم سوغات این دوره است. هنوز یک سوم شهروندان ایرانی که سنی هستند جرأت اظهار وجود ندارند و “لعن و نفرین”به عمر را می توان در تلویزیون هم شنید. با وجود این وضعیت و فرهنگ خونبار عجیب نبود که روحانیت در فردای انقلاب خود را به “عبا و ردای گذشتگان بیاراید” و با شمشیر آخته به جان هزاران هزار از گل های برآمده از بهار انقلاب، بیفتد که احتمال می داد ممکن است نه شیعه باشند و نه شیعه بمانند و بدتر از همه کمونیست و مجاهد باشند که وامصیبتا.

اما در تاریخ گذشته و حال تونس چنین آثاری وجود نداشته و در مجموع جامعه تونس مناسباتی آرام، صوفی منشانه و متعادل دارد.

امید که گذار آرامشان به دموکراسی، بدون خونریزی، شدنی باشد.

۲۹ اکتبر ۲۰۱۱

 

* احمد مزارعی، نویسنده و مترجم و همکار شهروند، بیشتر در زمینه ی ترجمه ی مقالات درباره ی خاورمیانه و ایران بویژه از روزنامه ها و سایت های عرب زبان فعالیت دارد. 

amazarei@hotmail.com