از خوانندگان

در نشریه شهروند شماره ۱۳۶۲، صفحه ۳۹ مطلبی با تیتر درشت به همراه عکس ده زن ایرانی چنین آمده بود (اعدام ده زن بهائی به جرم تدریس به کودکان). برای اولین بار است که این خبر ناگوار را در طی حکومت اسلامی روحانیون ایران شنیده ام. این خبر را با ناباوری بسیار چند بار می خوانم! مگر چنین چیزی امکان دارد! نمی توانم مطلب را باور کنم. اعدام ده زن به چه گناهی؟ به چه جرمی؟ به جرم تدریس به کودکان! به جرم تدریس! خدای من نمی توانم باور کنم، آیا این نیز یکی دیگر از آمارهای روزمره حکومت اسلامی روحانیون ایران است که چند روز دیگر به فراموشی سپرده خواهد شد؟ یا یک جنایت فجیع است که هرگز نباید فراموش شود؟ ده زن جوان، انسان هایی با هزاران امید و آرزو به امید فردایی بهتر برای زندگی همه. زنهایی که یا مادر بودند و یا در صورت ادامه زندگی می توانستند مادر باشند. یکی از آنها فقط ۱۷ سال داشته است. انسانهایی که عضوی از یک خانواده بودند. خواهر، برادر، پدر و مادر و فرزند داشتند و از همه مهمتر مثل همه انسان ها و ایرانیان حق ادامه زندگی داشتند. به چهره شاد و خندان و پر از عشق به زندگی آنها نگاه می کنم. پنداری با نگاه هایشان دارند می گویند: آقایان خامنه ای، رفسنجانی، میرحسین موسوی، کروبی، احمدی نژاد، برادران لاریجانی، روحانیون، روحانیون ایرانی کانادایی و ای ایرانیان اگر این انقلاب اسلامی نشده بود ما هم می توانستیم مثل شما اکنون زنده باشیم و از نعمت خدادادی زندگی بهره ببریم، ولی این حق زندگی از آنها به توسط حاکمان حکومت اسلامی روحانیون ایران به جرم تدریس گرفته شده است. این جنایت در دوران حکومت کدام رهبر و کدام رئیس جمهور و رئیس قوه قضائیه انجام گرفته؟ برای چه انجام شده؟ حقیقتی که نمی توان کتمان کرد اینست که این جنایت سر منشأ دینی و اعتقادی داشته است و همگی می دانیم که رهبران اسلام شیعه جعفری اثنی عشری در زمان اعدام این ده خانم بر سر قدرت بوده اند و برخی از آنها هنوز نیز بر سر قدرت هستند. این رهبران چه ترس و واهمه ای از این خانم ها و اعتقادات ها و آموزش های آنها داشته اند؟

ده زن بهایی که به جرم تدریس به کودکان بهایی اعدام شدند

به نظر من اکثر ایرانیان مسلمان شیعه و یا غیر مسلمان با اعدام این چند زن ایرانی بهائی مخالف بوده و هستند و این را جنایتی می دانند که توسط یک گروه اقلیت مسلمان انجام شده است. اینجانب به عنوان یک ایرانی (نه معتقد به آئین بهائی)، چنین جنایت عقیدتی و مذهبی و مشابه آن را محکوم می کنم و مرگ این ده زن ایرانی را به بازماندگان آنها تسلیت می گویم و امیدوارم که هرگز چنین جنایتی در ایران انجام نگیرد. امیدوار هستم که سایر ایرانیان تورنتو و آنهایی که می خواهند خود را از چنین جنایاتی مبرا کنند با اعتراض و محکوم کردن این جنایت ها به هر وسیله انزجار خود را از چنین جنایاتی که منشأ مذهبی و اعتقادی و تبعیض دینی دارد بیان کنند.

جهت ریشه کن شدن این چنین جنایاتی در بین ایرانیان و ایران چند پیشنهاد برای مسئولان سازمان های ایرانی کانادایی دارم. پیشنهاد اول اینکه، سازمان زنان ایرانیان انتاریو روز اعدام این ده زن ایرانی را در تقویم سالیانه خود به عنوان روز آزادی عقیده و یا محکومیت علیه تبعیض دینی و یا هر اسم دیگری که خودشان صلاح می دانند بگذارند و با برگزاری مراسم سالگردی در این روز، یاد این ده زن ایرانی را گرامی و زنده نگه دارند و به امید روزی که چنین ظلمی دیگر هرگز بر زنان ایرانی روا داشته نشود.

پیشنهاد دوم: در طی چند هفته آینده تورنتو شاهد چند کنسرت و برنامه های تفریحی و فرهنگی خواهد بود. به طور مثال در چند هفته آینده قرار است آقای ماز جبرانی و ژیان قمشی در مرکز پریا و آقای معین و منصور اول ژانویه در سونی سنتر برنامه داشته باشند. اگر برخی از این هنرمندان در طی برنامه های خود فقط یک دقیقه سکوت اعلام کنند، سکوت به یاد همه ایرانی هایی که جان خود را در طی سی سال حکومت اسلامی روحانیون بدون محکمه های عادلانه از دست داده اند، بدینوسیله به نسل جوان یادآوری می کنند که چه ظلمی بر این ایرانی ها روا شده است. با یادآوری این ظلم ها به نسل جوان بیاموزیم که از گذشته ها عبرت بگیرند و جلو ایجاد یک چنین زمینه های فکری و فضای دشمنی و نفرت که منشأ تبعیض عقیدتی و دینی دارد را بگیرند، شاید با همت نسل آینده اعدام، ترور، جنگ و تبعیض های عقیدتی و دینی در ایران کاملاً متوقف شود.

پیشنهاد سوم: آن گروه از ایرانیان مسلمانی که با اعدام این ده زن بهائی مخالف بوده و هستند و چنین جنایتی را مغایر با اسلام خود و اعتقادات خود می دانند از طریق رسانه ها این جنایات را محکوم کنند. البته برخی از مسلمانان خواهند گفت، این جنایت توسط مسلمانان انجام نشده بلکه به اسم اسلام انجام شده است. من با چنین ادعایی موافق نیستم. بلکه می گویم این جنایت توسط گروه اقلیتی که خود را مسلمان می دانند انجام شده است. منظورم این نیست که همه مسلمانان ایران و ایرانی کانادایی در این جنایت و سایر جنایاتی که در ایران توسط یک گروه مسلمان انجام می شود شریک هستند، خیر! بلکه منظور اینست که آن گروه از مسلمانان که امکان این را دارند که چنین جنایاتی را رسماً محکوم کنند و از محکوم کردن چنین جنایاتی خودداری می کنند و خود و اسلام خودشان را از این گروه از مسلمانان رسماً جدا نمی کنند، در صورت ادامه سکوت، خواهی نخواهی در اینگونه جنایات شریک هستند و با سکوت خود مهر تائید به این جنایات می زنند. سکوت سایر مسلمانان از دید عاملان اینگونه جنایات به منزله حمایت و پشتیبانی است. در صورت عدم محکومیت این نوع جنایت ها توسط سایر مسلمانان، در آینده ای نزدیک شاهد درگیری ها و بی عدالتی های بیشتر و جنایت های مشابه در مورد سایر اقلیت های مذهبی ایرانی خواهیم بود.

آن گروه از مسلمانان که اعتراضی نمی کنند انسان را به یاد موردی می اندازند که شاید برخی از خوانندگان نیز شاهد آن بوده اند و آن اینست: هنگامی که شاهد بحث و گفتگوی مسائل مذهبی با برخی از افراد مسلمان هستیم و این مسلمانان در بحث به بن بست می رسند برای ادامه دفاع از خود می گویند، به اعتقادات دیگران و یا اعتقادات ما چه کار دارند؟ و یا قدم را فراتر می گذارند و فریاد بر می آورند که به اعتقادات ما توهین شده است؟ و یک عده نیز که قصد دارند خود را بسیار مطلع و روشنفکر وانمود کنند و مظلوم نمایی کنند، بحث حقوق بشر و تفتیش عقاید و نقض قوانین بین المللی را به میان می کشند، ولی جالب است که همین افراد در مقابل جنایاتی مثل اعدام این ده زن بهائی و مشابه آن، نه تنها این جنایت ها را ظلم و تعرض به اعتقادات دیگران و نقض حقوق بشر و قوانین بین المللی نمی دانند بلکه در باطن این اعدام ها و سرکوب ها را با رضایت خاطر تائید می کنند و اجرای آنها را نوعی پیروزی و موجب تداوم اسلام خود می دانند و یا در کمال بی تفاوتی و با خیالی آسوده از کنار آن می گذرند. گمان می کنم برخی از خوانندگان با این ادعا موافق هستند و برخی مخالف و شاید برخی در شک و تردید. خوب کمی صبر کنید و با واکنش مسلمانان ایرانی کانادایی به این خبر (اعدام ده زن بهائی) خود قضاوت کنید! ولی همانطور که تا به امروز شاهد هستیم هیچگونه محکومیت و اعتراضی به این جنایت تاکنون از جانب حتی یک ایرانی مسلمان کانادایی به طور رسمی و از طریق رسانه های جمعی شنیده نشده است و بعید می دانم که در آینده نیز شنیده شود. دریغ از یک سطر مقاله و یا جمله اظهار تاسف!

جهت اطلاع خوانندگان گرامی که چند نوشته اینجانب تحت عنوان (آنچه روحانیون می دانند و نمی خواهند شما بدانید) را خوانده بودند اعلام می کنم که مدتی است که در حال بررسی بیشتر در مورد برخی آیه های قرآن از ترجمه های موجود هستم و نتیجه این بررسی را بعد از سال نو میلادی به نشریه شهروند ارسال خواهم کرد.