فریده و فرزانه و فرشته ساجد، پس از مرگ پدرشان با مسایل و مشکلات زندگی دست به گریبانند. فریده خواهر بزرگ تر که قبلا دبیر ریاضی بوده …


شهروند ۱۲۲۷  پنجشنبه  ۳۰ اپریل  ۲۰۰۹


 


 

خواب زمستانی


 

کارگردان: سیامک شایقی

فیلمنامه: اصغر عبداللهی، سیامک شایقی

مدیر فیلمبرداری: داریوش عیاری

تدوین: ژیلا اپیکچی

موسیقی: سعید شهرام

بازیگران: فاطمه معتمد آریا، لادن مستوفی، پگاه آهنگرانی، شاهرخ فروتنیان، کورش تهامی، عمار تفتی، فرشید منافی، مهدی میامی و آزیتا حاجیان


 

خلاصه داستان:

فریده و فرزانه و فرشته ساجد، پس از مرگ پدرشان با مسایل و مشکلات زندگی دست به گریبانند. فریده خواهر بزرگ تر که قبلا دبیر ریاضی بوده، بر اثر تصادف فلج و خانه نشین شده است. او به دنبال مراجعه خواستگار قدیمی اش مسعود سالاری  در صدد بر می آید با امید بیش تری به زندگی ادامه دهد و دوباره به تدریس ریاضی بپردازد. فرزانه که حسابدار و مسئول امور مالی یک کارخانه کاشی سازی است، با پیشنهاد ازدواج مدیر عامل کارخانه روبه رو می شود. از طرفی بهرام نیز که طراح نقش های کاشی و سرامیک کارخانه است به فرزانه علاقه دارد ولی از شرایط مالی مساعدی برخوردار نیست. فرشته خواهر کوچکتر هم که سرخوشی های خودش را دارد، به دنبال کار می گردد. فرزانه با پذیرش بهرام به جمع کوچک خانواده خود، انتخابش را می کند.


 

***


 

محیا

نویسنده و کارگردان: اکبر خواجویی

مدیر فیلمبرداری: محسن ذولانوار

تدوین: مهران خواجویی

موسیقی: بهرام دهقانیار

بازیگران: شهاب حسینی، الهام حمیدی، برزو ارجمند، آزیتا حاجیان، مجید سعیدی، مریم بوبانی، مهسا کرامتی، نقی سیف جمالی، مرضیه خوش تراش و انوشیروان ارجمند


 

خلاصه داستان:

جاوید دانشجوی پزشکی که از دیدن مردگان هراس دارد، به طور اتفاقی در یک مراسم ختم در گورستان با محیا، دختری که بعدا درمی یابد همکار او در بیمارستان  است، آشنا می شود و پس از مدتی از او خواستگاری می کند، اما جواب رد می شنود. این در حالی است که شهره، دختر خاله جاوید که به او علاقمند است، از شیراز به منزل جاوید آمده، اما جاوید به شهره می گوید که مایل به ازدواج با او نیست. جاوید پس از اصرار فراوان برای خواستگاری از محیا متوجه می شود پدر و مادر او غسال هستند و گاهی خودش هم در شستن مرده ها به والدینش کمک می کند. کرم، پسر دایی و عاشق محیا که متوجه علاقه جاوید می شود، او را تهدید می کند. محیا به دلیل شغل خانواده اش  و نیز تهدیدهای کرم، نمی خواهد جاوید دچار مشکل شود، پس شرایط سختی را برای ازدواج می گذارد: این که جاوید باید هفت مرده را غسل دهد. جاوید به این منظور شهر را ترک می کند و در یک روستا با نظارت پیرمردی عارف به این کار مشغول می شود و شرط را با موفقیت انجام می دهد و هفتمین مرده را که در واقع خود میر طاهر است غسل می دهد. پس از بازگشت در حالی که در یک پارک با محیا قرار ملاقات دارد با حادثه ای روبرو می شود….


 

نقش فاصله طبقاتی در انتخاب همسر


 

دو فیلم خواب زمستانی و محیا را پشت سر هم دیدم و جالب اینکه هر دو دارای یک وجه اشتراک موضوعی بودند و آنهم اینکه هر دو شخصیت اصلی زن داستان اگرچه  از لحاظ اقتصادی جزو طبقه نسبتا پایین جامعه هستند، اما  از لحاظ موقعیت اجتماعی و شغلی از جایگاه خوبی برخوردارند و هر دو نیز با خواستگارانی از طبقه مرفه روبرو شده اند. همین نکته باعث شد که این وجه اشتراک را بهانه ای برای معرفی دو فیلم در یک مطلب قرار داده و نگاهی به این دو فیلم داشته باشیم. فرزانه در فیلم خواب زمستانی با بازی لادن مستوفی حسابدار یک کارخانه کاشی سازی است و  مدیر کارخانه سخت دل به او بسته. محیا در فیلم محیا، دوره انترنی را در یک بیمارستان می گذراند و از سوی یک دانشجوی پزشکی همکارش در همان بیمارستان با پیشنهاد ازدواج مواجه می شود. شاید در این وانفسای دنیای به شدت مادی و در حالیکه سرمایه داری می رود تا تمام دنیا را تحت سلطه خود در بیاورد، ایده آل خیلی از دخترها و پسرها به خصوص از طبقات ضعیف اقتصادی یافتن یک زوج مرفه باشد که با تکیه بر امکانات مالی او از خیلی از دغدغه های حاصل از فشار مالی رها شده و از جنبه های مختلف دیگر زندگی بهره کافی ببرند! با این توصیف شاید خیلی ها تصور کنند که فرزانه و محیا باید از این موقعیت سود برده و به خواستگارانشان که از هر جهت مناسب هستند جواب مثبت دهند. اما نکته درست در همینجاست که هر دو با بحران سختی برای دادن یک پاسخ صریح و ساده روبرو هستند. برای هر دو دختر پشت کردن به پس زمینه های سنتی و اجتماعی خانواده شان و پذیرفتن شرایطی تازه و ورود به طبقه ای بالاتر از لحاظ اقتصادی و اجتماعی بسیار دشوار است. البته در این بین وضعیت فرزانه کمی متفاوت است. چرا که حداقل از خانواده ای  با بستر فرهنگی برخاسته و دارای خانواده ای خوش نام در میان اهال محل میباشد، اما مشکل محیا عجیب و کمی هم غریب است. دانشجوی سال آخر پزشکی از پدر و مادری مرده شور! البته این موضوع خود فیلم را از لحاظ  منطق روایتی دچار مشکل می کند. پزشکی در ایران از رشته های بسیار گران است و تحصیل در این رشته نیاز به امکانات مالی تقریبا متوسط به بالا دارد. حال محیا با داشتن پدر و مادری با شغل غسالی که مختص افرادی از طبقه بسیار پایین می باشد چگونه سر از دانشکده پزشکی درآورده خود جای بحث دارد. علاوه بر اینکه جنس رفتار، نوع بیان و ادبیاتی که  در محیا وجود دارد کمی شیک تر و فراتر از واقعیت بستر اجتماعی و خانوادگی اوست که پسر دایی لمپن و عاشق پیشه ای چون کرم را در سایه خود دارد.

اگر چه به طور کلی هر دو فیلم از لحاظ موضوعی و اصول و منطق روایی در قصه گویی واقع گرایانه با مشکلات شاخصی روبرو هستند، اما هر دو فیلم به مدد داشتن فیلمسازانی که از شناخت خوبی نسبت به سینما بهره مند هستند توانسته اند به آثاری قابل تماشا تبدیل شوند. اما مسلما در این وضعیت بحرانی سینما که گیشه فروش سینما در تسخیر فیلمهایی غالبا کمدی با ساختارها و موضوعاتی سخیف و عموما کلیشه ای و به شدت سطحی پسند است، آقایان شایقی و خواجویی نباید انتظار داشته باشند که آثارشان از سوی تماشاگرانی که رفته رفته به دیدن فیلمهای توصیف شده عادت کرده اند، با استقبال روبرو شود. چرا که این دو اثر حداقل هیچیک دارای این شاخصه های نامبرده نمی باشند و از لحاظ محتوا و به طور نسبی ساختار متفاوت و آبرومند هستند. به هر جهت اگر تنها  فاصله طبقاتی را به عنوان یک وجه اشتراک مهم در هر دو فیلم قرار دهیم با آثاری روبرو خواهیم شد که بار دیگر با دستاویز قرار دادن این موضوع نه چندان جدید در ادبیات و سینما موقعیت زن را در جامعه کنونی ایران در شرایطی متفاوت به تصویر می کشد. زنانی با اراده و عزت نفس که اجازه نمی دهند تا از موضع ضعف با آنها برخورد شود و حتی این تصمیم گیری خود آنهاست که واقعیتهای موجود در زندگی را با توجه به پس زمینه های فرهنگی و اجتماعی خانواده شان تجزیه و تحلیل کرده و با نگاه به این واقعیتها تصمیم گیری می کنند.