شنبه ۱۷ می ۲۰۰۸، به همت شهروند، فیلم احمد محمود با حضور دکتر بهمن مقصودلو کارگردان فیلم، در محل بنیاد پریا به نمایش درآمد.
استقبال ایرانیان از این برنامه بسیار خوب بود به طوری که با حضور به موقع در سالن، برنامه با تاخیر کوتاهی آغاز شد.
در آغاز حسن زرهی، سردبیر شهروند، با اشاره به درگذشت زنده یاد بهروز مقصودلو، برادر کارگردان و یار و همراه او در ساخت فیلم هایش، یاد او را گرامی داشت و سپس به زندگینامه ی دکتر مقصودلو پرداخت.

دکتر بهمن مقصودلو منتقد، نویسنده، پژوهشگر سینمائی، تهیه کننده و فیلم ساز بیش از ۴۰ سال است که در عرصه سینمای جهانی فعالیت می کند. ایشان به عنوان ژوری، سخنران و تهیه کننده و یا فیلمساز در بسیاری از جشنواره های معتبر جهانی شرکت کرده است.
به عنوان نویسنده، منتقد و سردبیر برای نشرکتب “ویژه سینما وتئاتر” جایزه ی فروغ فرخزاد را درسال۱۹۷۴ دریافت کرده است. از جمله کتاب های او “سینمای ایران” است که در سال ۱۹۸۷ توسط دانشگاه نیویورک منتشر شد. این اولین کتاب مقصودلو به زبان انگلیسی در مورد تاریخ سینمای ایران است که توجه جهانیان را به سینمای ایران جلب کرد. کتاب های دیگر او “این سوی ذهن، آن سوی مردمک” ۱۹۹۹ و ” آزادی و عشق در سینما ” است که در سال ۲۰۰۳ منتشر شد.
دکتر بهمن مقصودلو تهیه کننده بسیاری از برنامه های هنری تلویزیون ملی ایران بوده و بیش از ده فیلم سینمائی و مستند را در آمریکا تهیه کرده است که در بیش از صد جشنواره معتبر و بزرگ جهانی به نمایش درآمده اند. فیلم “هفت مستخدم” با شرکت آنتونی کوئین هنرپیشه بزرگ جهانی برنامه اختتامیه جشنواره معتبر لوکارنو بوده که برای بیش از هشت هزار نفر با موفقیت در سال ۱۹۹۶ به نمایش گذاشته شد.
فیلم “خواستگاران” (بازیگر) در جشنواره کان ۱۹۸۸و فیلم “منهاتان به روایت ارقام” در سال ۱۹۹۳ در جشنواره های نیویورک، ونیز و تورنتو به نمایش درآمد.
دکتر بهمن مقصودلو با همکاری بهروز مقصودلو با تهیه فیلم کوتاه “زندگی در مه” ۱۹۹۹ اثر بهمن قبادی، با دریافت بیش از ۱۵ جایزه بین المللی رکورد دریافت جایزه و انتخاب در جشنواره های معتبر بین المللی فیلم های ایرانی را شکسته است. فیلم “خاموشی دریا” ( ۲۰۰۳) به تهیه کنندگی مقصودلو بیش از شش جایزه ی بین المللی را در بیش از بیست جشنواره جهانی کسب کرده است و منتقد مجله معتبر”ورایتی” به مناسبت نمایش آن در جشنواره ساندنس آمریکا، فیلم را یک شاهکار خوانده است. او همچنین تهیه کننده فیلم «احمد شاملو، شاعر بزرگ آزادى» نیز هست.
اولین فیلم دکتر بهمن مقصودلو به عنوان کارگردان، فیلم “اردشیر محصص و صورتکهایش” است که در سال ۱۹۷۲ ساخته شد و درسال ۱۹۹۶ در جشنواره لایپزیک آلمان به عنوان یکی از بهترین فیلم های کوتاه مستند ایران قبل از انقلاب به نمایش درآمد و دومین فیلم او “احمد محمود نویسنده انسانگرا” تاکنون در بسیاری از فستیوالها و مراکز هنری و فرهنگی جهان به نمایش درآمده است. دکتر بهمن مقصودلو بیش از چهار سال است که در حال ساختن فیلم بلند مستند تاریخ سینمای ایران از ابتدا تا انقلاب ( ۱۹۷۹-۱۹۰۰) است که سال آینده به دنیا عرضه خواهد شد.
کتاب جدید او “علفزار: ماجراهای شگفت و ناگفته” به زبان انگلیسی و فارسی درسال ۲۰۰۷ منتشر خواهد شد که درباره سه آمریکایی (سازندگان فیلم کینگ کنگ) است که در سال ۱۹۲۴ به ایران رفتند و فیلم مستند فوق العاده ای به نام علفزار ساختند که توسط پارامونت در سال ۱۹۲۵ به نمایش درآمد.
بهمن مقصودلو برگزارکننده‌ “فستیوال بین‌المللی و مستقل فیلم کوتاه درباره ایران” در نیویورک است و هم اکنون در حال ساختن فیلم مستند بلند زندگی دکتر محمد مصدق است.

بهمن مقصودلو پشت میکروفن قرار گرفت و در چند جمله به ساخت فیلم اشاره کرد و دوستی چهل ساله اش با احمد محمود را عامل امکان پذیر شدن ساخت فیلم خواند و گفت، ساختن فیلم درباره نویسنده کار سختی ست.
فیلم ۵۶ دقیقه ای “احمد محمود” به نمایش درآمد.
در این فیلم احمد محمود، سه ماه قبل از درگذشتش، در مقابل دوربین دوستش نشسته و صادقانه و صمیمی از زندگی و کارهایش می گوید. در این فیلم جواد مجابی، محمدعلی سپانلو، فرهنگ فرهی و ابراهیم یونسی نیز درباره احمد محمود می گویند.
فیلم صحنه هایی از خاکسپاری احمد محمود و خانه ی ویرانه ای که میتواند خانه ی خالد و همسایگانش در رمان “همسایه ها”ی احمد محمود باشد، همراه با نماهایی از خانه ی مسکونی محمود که توسط زنده یاد بهروز مقصودلو ساخته شده، را نیز نمایش میدهد.

احمد اعطا با نام ادبی احمد محمود، ۴ دی ۱۳۱۰ از پدر و مادری دزفولی الاصل در اهواز به دنیا آمد.
نخستین داستان خود را در ۱۳۳۳ نوشت و با نام “صب میشه” در مجله امید ایران چاپ کرد. نام احمد محمود را هم پس از اولین داستانش که با نام احمد احمد چاپ شده بود، به اصرار تحریریه امید ایران انتخاب کرد.
خودش می نویسد « اگرچه در مشاغلی که لازمه تامین هزینه زندگی بود ناپایدار بودم، ولی در اندیشیدن به نوشتن پایدار و حتی سمج ».
همین سماجت بود که او را واداشت تا نخستین مجموعه داستان خود را که مول نام داشت، در ۱۳۳۶ چاپ کند.
از این زمان احمد محمود به نویسنده داستان های کوتاه شهرت یافت و تا سال ۱۳۵۳ که نخستین رمان خود همسایه ها را چاپ کرد صرفاً داستان کوتاه نوشت. احمد محمود را پیرو مکتب رئالیسم اجتماعی می‌دانند و معروفترین رمان او همسایه ها، در زمره‌ی آثار برجسته‌ی ادبیات معاصر ایران شمرده می ‌شود.
“دریا هنوز آرام است” (۱۳۳۹)، “بیهودگی” (۱۳۴۱) ، “زائری زیر باران” (۱۳۴۶)، “پسرک بومی و غریبه ها” (۱۳۵۰) مجموعه داستان هایی است که او پیش از نخستین رمانش منتشر کرده بود.
داستان یک شهر(۱۳۵۸) و زمین سوخته (۱۳۶۱)، دیدار (۱۳۶۹)، قصه آشنا (۱۳۷۰)، از مسافرت تا تب خال (۱۳۷۱)، مدار صفر درجه (۱۳۷۲) و درخت انجیر معابد (۱۳۷۹) نیز آخرین رمانی است که احمد محمود در زمان حیات خود پس از انقلاب ۱۳۵۷منتشر کرد.
در جوانی به گفته خودش گرفتار سیاست شد و به زندان افتاد و سپس به تبعید رفت. محل تبعید او بندر لنگه بود. ارمغان زندان و تبعید، بیماری بود که تا پایان عمر او را گرفتار کرد تا اینکه روز جمعه، ۱۲ مهر سال ۱۳۸۱، به‌دنبال یک دوره بیماری سخت ریوی، در بیمارستان مهراد، در تهران درگذشت.
او در فیلم با دستهایی لرزان، مدام سیگار میکشید تا جایی که با لحنی مستأصل گفت، “این سیگار داره منو میکشه.”

پس از نمایش فیلم و استراحتی کوتاه، بخش پرسش و پاسخ برگزار شد.
ابتدا بهمن مقصودلو که سوگوار برادر کوچکتر تازه از دست رفته اش بود، یاد بهروز مقصودلو را گرامی داشت و از حاضران خواست تا به احترام او یک دقیقه سکوت کنند. او سپس اشاره کرد که کتابی از او درباره شاملو تا چندی دیگر توسط نشر کتاب منتشر می شود که او چند صفحه درباره برادرش در آن نوشته است.
او به کوتاهی به این نوشته اشاره کرد و گفت: بهروز آرشیتکت خوبی بود، موسیقی را می شناخت، گیتار می نواخت، عاشق سینما بود، شعر می گفت، و همیشه در تنگنای ساخت فیلم به کمک مالی می شتافت. خانه ی احمد محمود که در فیلم دیدید را بهروز ساخت و خودش تمام کارهای آن را کرد و از سد شهرداری گذراند.بهروز نیمه ی دیگر من بود.
در ادامه مقصودلو در مقایسه با هنرمندان و نویسندگان خارجی که وقتی میخواهند فیلمی از آنها بسازند ساعت ها از آن ها فیلم و بیشمار عکس وجود دارد، گفت: آنچه که ما در ایران نداریم، فرهنگ تصویری است. چرا از نیمایوشیج و فروغ فرخزاد فیلمی نداریم؟
او با اشاره به اینکه پرداختن به هنرهایی چون موسیقی و نقاشی از مشروطیت به بعد میسر شد، گفت: از ۱۹۰۰ تا ۱۹۵۰ میلادی طول کشید تا ما با ارزش تصویر و دوربین و فیلم آشنا شویم. در این مدت اگر چیزی هم بود در خدمت دربار بود و دوربین دست عوام نبود.
در ۱۹۳۰ ما اولین فیلم صامت خود را ساختیم در حالی که عکاسی در دنیا به اوجش رسیده بود و در هند سالانه ۱۳۰۰ فیلم ساخته می شد تا اینکه از سالهای ۱۹۵۰ به بعد کم کم تلویزیون وارد میشود.
تا بعد از جنگ جهانی مردم فرهنگ تصویری نداشتند؛ آن ذهنیتی که کمپوزیسیون را بشناسد، عکس و نقاشی را بشناسد و به دنبالش برود و به آن ارج بگذارد. و چون فرهنگ تصویری نداشتیم بنابراین تاریخ تصویری هم نداشتیم. سالها مردم نفهمیدند عکس چه ارزشی دارد. هیچکس سراغ هنرمندان نمیرفت. هنرمند ایرانی جلوی دوربین دولتی صحبت نمی کرد چه در دوران پهلوی و چه در جمهوری اسلامی.
مقصودلو با اشاره به اینکه فیلم ساختن از نویسنده کار سختی ست، گفت، فیلمسازی پول می خواهد، سرمایه می خواهد. من و برادرم بیژن و بهروز دو سال وقت و پول گذاشتیم برای همین کار در حالی که سرمایه ی کار فرهنگی برنمیگردد.
در ایران سرمایه و دوربین در اختیار دستگاه دولتی بوده، چه در این دوران و چه در رژیم پیشین.
او افزود: تنها فیلم شاملو آن است که من تهیه کردم. تنها فیلم محمود این است. محمود به هیچکس اجازه نداد از او فیلم بگیرد. من ۴۰ سال با او دوست بودم. سال دوم پزشکی بودم که با او آشنا شدم. آن زمان برایم دستنویس رمان همسایه هایش را میخواند. برای سازمان زنان کار می کرد در روابط عمومی و این کاری بود که فرهنگ فرهی که در فیلم دیدید برایش درست کرده بود… وقتی همسایه ها را می خواست چاپ کند، ساواک برایش دو شرط گذاشت؛ یکی اینکه در مقدمه ای بنویسد این داستان حقیقی نیست و دیگر اینکه تکه هایی را حذف کند و با تمام این ها ساواک اجازه چاپ دوم را به انتشارات امیرکبیر نداد.
در این رژیم هم اجازه ندادند و گفتند داستان مبتذل است، پرسیدیم چرا؟ گفتند “بلور خانم” را از داستان دربیار بعد چاپ کن!
مقصودلو در ادامه به ویژگی های شخصیتی محمود اشاره کرد و گفت: احمد محمود خیلی انسان بود، خیلی شریف بود، خیلی پاک بود. او نویسنده ی انسان گرای رئالیست اجتماعی بود. با طبقات مختلف اجتماع زندگی کرده بود و آنها را شناخته بود. حافظه ی عجیبی داشت. در ادبیات معاصر میتوان او را با داستایوسکی مقایسه کرد از لحاظ تعدد کاراکتر در داستان هایش. کاراکترهایش سطحی نیستند و همه چند بعدی اند.
من سعی کردم نویسنده ای را نشان دهم که قربانی دو رژیم بود که نگذاشتند رشد کند. بعد از انقلاب از سازمان زنان پاکسازی شد. چگونه باید این نویسنده زندگی اش را میگذراند؟ وقتی دست بچه اش شکست پول نداشت تا او را درمان کند. او یک بار نشد چیزی از کسی بخواهد.
او افزود: وقتی فیلم شاملو را ساختم به او گفتم محمودجان بعدی تو هستی. قرار هم نبود که من فیلم را کارگردانی کنم. به تقوایی گفتم ولی کار داشت و نشد. تا اینکه در سال ۲۰۰۲ خودم رفتم ایران و این کار را کردم.
مقصودلو به کاستی های فیلم اشاره کرد و گفت: اگر توجه کرده باشید فیلم تماما در فضای داخل خانه است به این دلیل که محمود بیمار بود و نمی توانست از خانه بیرون برود و زمان هم برای ساخت فیلم کم بود.

در بخش پرسش و پاسخ به کاستی های فیلم اشاره شد و اینکه معلوم نشد که محمود عشقی هم داشته و آیا همسر دارد و در مورد زندگی شخصی اش چیزی گفته نشد. مقصودلو پاسخ داد: در یک فیلم یک ساعته نمیشود در مورد شخصیتی که ۵۰ سال حرفه نویسندگی داشته و چندین کتاب قطور به همه چیز پرداخت.
محمود همسر داشت و همسر او فامیلش بود؛ یک زن سنتی، چادری، بیسواد و مهربان. این زن عزیز مهربان هنوز که هنوز است پس از چهل سال دوستی من با محمود، چایی را برای من پشت در میگذاشت و میرفت. از محمود پرسیدم آیا میخواهی همسرت در فیلم باشد گفت، نه.
در پاسخ به پرسشی دیگر درباره ویژگی های کاراکترهای محمود گفت: کاراکتر خالد در همسایه ها خود احمد محمود است. در رمان های محمود هر کاراکتر با زبان همان کاراکتر و طبقه حرف میزند نه مثل “خشت و آینه”ی گلستان که همه ی کاراکترها از شوفر و خانه دار و … با زبان روشنفکر حرف میزنند.
مقصودلو درباره فیلم های بعدی اش گفت: فیلم بعدی من درباره ایران درودی نقاش بزرگ ایران است که در این رابطه فیلم هایی گرفته شده است.
او اشاره کرد که میخواهد از محمود دولت آبادی نیز فیلم بسازد.
جمله ای در فیلم از زبان احمد محمود گفته شد که موجب پرسش های زیادی شد. در پایان فیلم احمد محمود میگوید”اگر دوباره به دنیا می آمدم دوست داشتم یک شغل آبرومندی داشتم و درآمدی و نویسنده نمیشدم” از مقصودلو پرسیده شد که چرا او به چنین جایی رسیده بود در حالی که نویسنده ی موفقی بوده؟ مقصودلو گفت: محمود هیچگونه رفاهی نداشت. خودش و همسرش بیمار بودند و بیمه نداشتند. او را به جایی رساندند که در پایان بگوید کاش نویسنده نمیشدم.
مقصودلو در پاسخ به سئوالی به ویژگی های ایرانیها اشاره کرد و گفت: ما ملت حسودی هستیم. هنرمندان ما نسبت به هم حسادت دارند. چرا از شاعران ما اینقدر کم ترجمه شده است. ترجمه نمی کنیم چون فکر میکنیم چرا ما ترجمه کنیم و طرف مشهور شود و نانش را بخورد. تا یکی موفق شود هزار جور انگ بهش می زنیم. کیارستمی در فستیوال کن جایزه میگیرد میگوییم جمهوری اسلامی هیئت ژوری را خریده. این چه حرفی ست! کیارستمی یک هنرمند چندجانبه است.
در پاسخ به این پرسش که شاملو و محمود را چگونه مقایسه میکنید؟ گفت: شاملو و محمود متضاد بودند ولی در یکی دو صفت مشترک بودند. هر دو سازشکار نبودند و من خودم الگوی عدم سازش را از اینها یاد گرفتم. هر دو آزادیخواه بودند و این دو صفت بارز و بسیار مهم این دو آدم بود.

گفتنی ست فیلم مستند دیگری با عنوان «قلمرنج» در سال ۱۳۸۵ درباره احمد محمود ساخته شده است. در این فیلم حبیب باوی ساجد سازنده فیلم با شخصیت های مشهوری درباره محمود به گفت‌وگو نشسته است.
بهزاد فراهانی، محمود دولت آبادی، زنده یاد منوچهر آتشی، مسعود کیمیایی، جواد طوسی، محمد محمدعلی، احمد آقایی، دکتر ابراهیم یونسی، نجف دریابندری، عدنان غریفی و داریوش مهرجویی در فیلم «قلمرنج» حضور دارند.