یک بار استاد تئاتر ایران عباس جوانمرد در بازگشت از سفری به ایران گفت، در سینمای ایران نابغه ای در راه است، استاد را آنان که می شناسند می دانند که در نگاه به هنر و هنرمندان نه تنها ولخرج نیست، که بسیار جانب احتیاط را هم مراعات می کند، اما در سخنش اطمینان خاطری بود که نمی شد در آن تردید کرد.

آن هنگام کمتر کسی اصغر فرهادی را می شناخت، استاد جوانمرد اما این خبر خوش را با تاکید بشارت می داد و  می خواست مطمئن شود که من نیز متوجه اهمیت این خبر خوش هستم و این که  او چه می گوید.  

پس از آن، من به آن چه فرهادی در عالم سینما آفرید با وسواس بیشتر توجه کردم، از “رقص در غبار” تا “شهر زیبا ” و “چهارشنبه سوری”، او را دنبال کردم و در چهارشنبه سوری بود که دیدم به راستی در سینمای ایران دارد یک اتفاق خوب روی می دهد و سینما به جای وسیله ی بیان حرف و حدیث کارگردان و نویسنده ی سناریو در مسیری افتاده بود که می شد نامش را بی واهمه سینما نهاد.

فرهادی با “درباره الی” گام دیگر و مهمتری را در همین راستا برداشت و با هر اثر، آدم به آنچه استاد جوانمرد گفته بود، بیشتر ایمان پیدا می کرد، تا “جدائی نادر از سیمین” رسید و من هنگام که در جشنواره تورنتو فیلم را دیدم نوشتم، با دیدن “جدائی نادر از سیمین” اصغر فرهادی می شود بلند بالاترین فیلمساز میهنم در آن لحظه.

 

 

روی جلد شهروند ۱۳۶۹

 

فرهادی دارد تجربه تازه ای را وارد سینمای ایران می کند و آن هم سینمای روشنفکری با ابزار سینمای به روز جهان است. کاری که در میهن ما چندان مسبوق به سابقه نیست. همیشه یکی از آن دو، قربانی دیگری شده است و یا لااقل همپای هم نبوده اند، در نتیجه کار فرهادی از این منظر هم سپاس دارد. اما مهمترین ویژگی کار فرهادی دیدن لایه های عدیده اجتماعی است، دیدن طبقات و اقشار گوناگون است، بی آنکه اسیر کلیشه شود و به دام شعارهای هیجانی بیفتد.

راهیابی”جدایی نادر از سیمین”  به جشنواره های بین المللی و گرفتن جوایز متعدد به راستی جان تازه ای به کالبد خسته و مجروح سینمای ایران که اهرم های فشار حکومت مذهبی سعی در از هم پاشیدن و به اسارت در آوردنش دارد، می دمد.

هنرمندان سرزمین مادری ما به درستی این حقیقت را عینیت بخشیده اند که هرگز هیچ دیکتاتوری قدرت ندارد که تخیل هنری انسان را به اسارت بکشد و دلیل این ادعا هم درخشش سینمای ایران است.

و البته دکتر شهرام تابع محمدی نیز چنین درخششی را برای سینمای ایران می بیند که به درستی در همان روزهای جشنواره فیلم تورنتو  نوشته بود: بعضی معتقدند که دوران طلایی سینمای ایران به سر رسیده و تب آن خوابیده. بعضی استدلال می کنند که جایزه هایی که فیلمسازان ایرانی به دست می آوردند ظاهری بوده و به همین دلیل دیگر کمتر جایزه ای به فیلمسازان ایرانی می رسد. من با هیچ یک از این دو نظر موافق نیستم. به نظر من سینمای ایران جایگاه واقعی خودش را در جهان پیدا کرده است…. نسل جوان تری وارد عرصه ی هنر شدند و سبک و سیاق جدیدی بنا گذاشتند. جعفر پناهی، اصغر فرهادی، و محمد رسول اف مثال های خوبی برای این نسل هستند.

خبر خوب در مورد جدایی نادر از سیمین کم نیست و همچنان ادامه دارد. از جشنواره برلین بگیر و بیا تا جشنواره تورنتو و… تا جایزه بهترین فیلم خارجی در گلدن گلوب و راه یابی به اسکار  ۲۰۱۱ و آرزوی میلیون ها میلیون ایرانی در سراسر جهان برای پیروزی اش در اسکار.

خوشحالم که شهروند همیشه از این بخت بزرگ برخوردار بوده که به همت و همدلی استادان، نگاهش به هنر و هنرمند ایرانی آغشته به حب و بغض های مسلکی نبوده  و از منظر رسانه ای که حساب هنرمندان را از رژیم سوا می کند، آنچه را که با مرارت بسیار در ایران آفریده می شود  گرامی می دارد، زیرا  تولید به همت هنرمند است نه دست آورد رژیم .

جایزه بهترین فیلم خارجی گلدن گلوب مبارک ایران و ایرانیان باد.