شماره ۱۲۰۴ ـ پنجشنبه ۲۰ نوامبر ۲۰۰۸
گفته شده است که لذتِ هنر، لذتِ “استعجاب” و “استحسان” است. کاربرد واژه های عربی را در یک نوشته ی فارسی، چندان دوست ندارم و بنابر این ناگزیر به توضیح آنها هستم. به زبان ساده منظور این است که لذت بردن، از هنر، ناشی از دو عامل است. نخست عاملِ شگفت زدگی! حیرت و شگفت زدگی از این که مثلا چگونه می توان شعری به این استحکام و زیبایی سرود؟ رقصی چنین جانانه ارائه کرد؟ نقشی را چنین هنرمندانه ایفا نمود؟ تابلویی این سان زیبا آفرید؟ صدایی این چنین خوش و گرم و روح پرور داشت؟ با نواختنِ سازی، دنیایی شور و شوق و هیجان و عواطف و خاطره آفرید؟ و موارد زیاد دیگری از این نوع، و عامل دوم هم این که شگفت زدگی ما از آن آفرینش ها، برحسب ارزش هنری کار، نوعی و درجه ای از تحسین و ستایش را به دنبال می آورد. تاثیر عوامل یاد شده، سبب آن گونه لذت روحیِ بی مانندی می شود که مثلا از خواندن شعر حافظ، نثر سعدی، کلام مولانا، رباعی های خیام و نظائر آن شاهکارها می بریم.

چرا راه دور برویم؟ در همین جمعه شب چهاردهم نوامبر ۲۰۰۸، در تورنتوی کانادا و در تالار باشکوه Roy Thomson Hall همگی از هنرنمایی “همای و گروه مستان”، آواز دل انگیز “پروردگار مست”، “محتسب مستی به ره دید .. .” و سایر بخشهای برنامه، آن چنان غرق شادی و شور و هیجان شدیم که قلم از توصیف آن ناتوان است و فقط می توانیم از زبان شعر بگوییم که : “این هم از عمر شبی بود که حالی کردیم.”

 

به باور ما، لذتی که از آن برنامه حاصل شد، نه تنها مبتنی بر دو عامل یاد شده، بلکه ناشی از بسیاری “عوامل دیگر” هم بود! می گویند حرف، حرف می آورد. حالا که به سعدی اشاره ای گذرا شد پس بگذارید برایتان بگویم که آن سخن پرداز فرزانه چه می گفته و گروه همای چه کرده است؟ میدانیم که سعدی خود اهل سیر و سفر بوده و در این باب می گوید: “فوائد سفر، بسیار است، . . . نزهت خاطر و جر منافع (به دست آوردن سود) و دیدن عجایب و شنیدن غرائب، و تفرج بلدان (گردش در شهرها) و مجاورت خُلاّن (یعنی دیدار دوستان) و تحصیل جاه و ادب و مزید مال و مکتسب و معرفت یاران و تجربت روزگاران ” و یا در جای دیگر می گوید:

“چو ماکیان به در خانه چند بینی جور/ چرا سفر نکنی چون کبوتر طیّار؟”

آقای سعید جعفرزاده (همای) در گفت وگویی با نشریه ی شهروند، درباره ی اجرای کنسرت های پیاپی در شهرستان رشت، که در واقع نوعی رکوردشکنی بوده است، میگوید:

” . . . حتی پس از آن ۸ شب هم، باز مردم اصرار به ادامه ی کنسرت داشتند که ارشاد مانع شد و ما نتوانستیم برنامه را ادامه دهیم . . .” (۱)

شاید یکی از عوامل دیگر هم که به آن اشاره کردیم، گرفتاریهایی از این دست بوده باشد که ما، سختی کشیدگان و به ناگزیر دل کندگان از یار و دیار نیز، موهبت دیدار و لذت بردن از هنرنمایی “گروه همای” را در این سوی جهان به دست آوردیم وگرنه ما کجا و گروه مستان کجا؟ تورنتو کجا و رشت کجا؟ شراب ناب کجا؟ شیخ ابوتراب کجا؟

بهتر است رشته ی سخن را دیگر بار به دست استاد سخن، سعدی بدهیم. او سفر را برای ۵ گروه از مردم بسیار خوب و مفید میداند و آنها عبارتند از بازرگانان، دانشمندان، خوب رویان، پیشه وران، و خوش آوازان و در وصف گروه اخیر می گوید:

“خوش آوازی که به حنجره داودی آب از جریان و مرغ از طیران باز دارد، به وسیلت این فضیلت دل مشتاقان صید کند و ارباب معنی به منادمت او رغبت نمایند و به انواع خدمت کنند.”

“چه خوش باشد آهنگ نرم حزین

به گوش حریفان مست صبوح

به از روی زیباست آواز خوش

که آن حظ نفس است و این قوت روح”

به راستی گروه همای با هنرنمایی خود ثابت کردند که مصداق کلام سعدی هستند و شایستگی آن را دارند که به هر کجا بروند “قدر بینند و بر صدر نشینند”.

در اینجا تنها به بیان یکی دیگر از رمز و رازهای موفقیت درخشان گروه همای اشاره ای می کنم و می گذرم و پرداختن به هزار نکته ی دیگر باریک تر از مو را به عهده ی هنرشناسان و موسیقی دانان که برای اظهارنظر در این باب صلاحیت تخصصی دارند، وا می گذارم. استاد جلال الدین همائی در کتاب “فنون بلاغت و صناعات ادبی” می نویسد: “گاه باشد که آوردن یک مثل در نظم یا نثر و خطابه و سخن رانی، اثرش در پروراندن مقصود و جلب توجه شنونده، بیش از چندین صفحه مقاله و خطابه باشد. ابوالقاسم شیدا (۲) در بیان این معنا می گوید دلیل حرف استاد از آن جهت است که “مثل های موجود و متداول در هر سرزمینی عصاره و چکیده ی ذوق ها و سلیقه ها، خوی ها و خصلت ها، عادت ها، باورها و اندیشه های عامه مردم آن دیار را ـ سینه به سینه ـ از نسلی به نسل دیگر منتقل می سازند. .. ” بدون آن که اهمیت کاربرد چنین ابزار سودمندی را نفی کنیم، بر این باوریم که گروه همای، با فرهیختگی تحسین برانگیزشان، پا را از این حدود بسیار فراتر گذاشته اند! آنها از دریای بی کران ادبیات فارسی، شعرهایی را که هر کدام مروارید و گوهری ناب و گرانبها است، یافته اند و آنها را زینت بخش و روح فزای هنر کم نظیر خود نموده اند. این نکته یکی دیگر از رازهای محبوبیت و موفقیت آنان است، چرا که حسن انتخاب شعرهای هر آواز کمتر از چگونگی خواندن آن آواز نیست. شعرهای گلچین شده ی آنان، علاوه بر زیبایی و دل انگیزی خاص خود، حاوی پیامهای مهم، اساسی و هدف مندی بودند که همگی برخاسته از دل مردم و متن جامعه بودند و نیازی به شرح و بیان آنها نیست.

هنرنمایی گروه مستان و آواز جان پرور همای، برای همه و بویژه برای رسانه های جمعی، شاعران، نویسندگان، هنرمندان و سخن وران، الگوی بسیار زیبایی است و درس های بزرگ و حکمت آموزی را در بردارد. مثلا به هیچ روی کافی نیست که کسی توان قلم زدن داشته باشد و خوب بنویسد. این که “چه می نویسد”، نیز مهم است. فن بیان و توان سخنوری نیز به خودی خود هنر ارزنده ای نیست، بلکه سخنور خوب کسی است که برای مخاطبانش سخنان بیدارکننده، الهام بخش و تفکرانگیز داشته باشد. خلاصه، هر چند زیبایی سبک، انواع مهارتهای کلامی و هنری، تکنیک های مختلف صحنه پردازی، نور، صدا و غیره، همه دارای اهمیت هستند، در تحلیل نهایی اصل محتوا و ژرفای پیام است که به آثار هنری روح و جان می بخشد. کم نیستند گل رخان و زیبارویانی که از دور دل می برند ولی وقتی از نزدیک آنها را می بینیم و لب به سخن می گشایند، نابخردی و بی کمالی آنها، تمام آن حسن جمال و لطف و طراوتشان را تقریبا بی ارزش می کند. بنابر این در کار آفرینش هنری، هم شکل و قالب اهمیت دارد و هم محتوا و ما این دومی را بسیار مهمتر از اولی می دانیم و پایان سخن اینکه به گفته ی شاعر:

“تا توانی سعی کن در کار آش

کاسه گر چینی نباشد گو مباش”


پانویس ها:

۱ـ شهروند شماره ۱۲۰۱ مورخ ۱۶ آبان ۸۷

۲ـ هزار مثل در گویش تویسرکانی، تالیف ابراهیم طاهرزاده و دکتر مهدی صابونی


ایمیل نویسنده:

golpayegani@sympatico.ca