عارف محمدی ـ شانزدهمین دوره جشنواره جهانی مستند های داغ یا هات داکس از روز پنج شنبه ۳۰ آپریل آغاز و روز یکشنبه ۱۰ می به کار خود پایان خواهد داد.

شهروند ۱۲۲۵ پنجشنبه ۱۶ اپریل ۲۰۰۹


۳۰ آپریل تا ۱۰ می ۲۰۰۹


 



شانزدهمین دوره جشنواره جهانی مستند های داغ یا هات داکس از روز پنج شنبه ۳۰ آپریل آغاز و روز یکشنبه ۱۰ می به کار خود پایان خواهد داد. در جشنواره امسال ۱۷۱ فیلم از ۳۹ کشور جهان به نمایش در خواهد آمد.

این فستیوال دارای بخشهای گوناگون با موضوعاتی همچون: ماجراجویی و کشف، اعتیاد و سلامت روانی، فرهنگ و مشکلات ملل مختلف، فرهنگهای زیرزمینی، حیوانات و حیات وحش، کودکان و حقوق آنها، فقر و نژادپرستی، جنگ و نبرد، مشکلات زنان، شاعران و نویسنده ها و زندگینامه ی مشاهیر است. دو فیلم مستند نیز از کشور ایران در این فستیوال حضور دارند که من هنوز موفق به دیدن این فیلمها نشده ام، اما در این بین تینار طبق نوشته ها و نقدهای گوناگونی که در مورد آن به چاپ رسیده یکی از بهترین مستندهای ایرانی در سال گذشته بوده است. از این روی در این مطلب به معرفی دو مستند ایرانی حاضر در فستیوال و بویژه تینار پرداخته ام و بخشهایی از یادداشتهای پرویز دوایی منتقد قدیمی و با سابقه سینمای ایران را که بیش از سی سال است خارج از ایران اقامت دارد، ضمیمه معرفی فیلم تینار کرده ام. جالب اینکه دوایی آخرین بار سی و سه سال پیش طی یادداشتی برای همیشه از نقدنویسی کناره گرفت و این اولین بار است که پس از اینهمه سال برای یک فیلم آنهم در اولین مجله تخصصی سینمای پس از انقلاب (ماهنامه فیلم) یادداشتی نوشته است.


پرو آخر

تدوین گر و کارگردان: رضا حائری

فیلمبردار: احسان کفاش

محصول ایران، ۴۰ دقیقه


یک دکان خیاطی شلوغ در ایران توسط خیاط هشتاد ساله ای اداره می شود.آقای عرب پور نامی شناخته شده در دوختن عبا و قبا می باشد. او چندین دهه است که به خیاطی برای شخصیتهای بلند پایه مذهبی مشغول است. آیت الله خمینی، امام موسی صدر، سید محمد خاتمی و آیت الله خامنه ای از مشتریان این خیاط پیر بوده اند. او همچنین فیلسوفی پشت میز نشین است و خاطراتی از لباسهایی که برای مشتریان دیروز و امروزش دوخته نقل میکند.


تینار

نویسنده، پژوهش گر، عکاس و کارگردان: مهدی منیری

تصویربردار: سیدحسن سیدی پریشان

تدوین گر: محمد معین کریم الدینی

آهنگساز: اسماعیل جعفری

با حضور: قاسم محمدی، حسن محمدی، محسن محمدی، شهین حیدری…

محصول ایران، ۷۲ دقیقه


در میان کوه ها و جنگل های جنوب بابل مردمی زندگی می کنند که حرفه اصلی اشان گالشی یعنی پرورش و به چرا بردن گاو است. آنها در طول چهار فصل سال برای تهیه علوفه مورد نیاز گله در حال کوچ در کوه و جنگل هستند. این فیلم شرح زندگی و کار پسرکی گالش به نام قاسم طی چهار فصل است که پدرش او را به تنهایی برای نگه داری از گله ای گاو در جنگل رها کرده است.



نقد ستایش آمیز پرویز دوایی پس از سی و سه سال بر تینار…


…تینار را دوستی برای ما هدیه آورد که دستش درد نکند، هدیه اش ما را واقعا آباد کرد. آباد و اسیر!

ده روزی ست که کار دیگری جز نوشتن عاشقانه ای برای تینار ندارم. از همان اولین دیدارش (عشق با اولین نگاه؟) تا این لحظه، مدام در فکرش بوده ام. باور میکنید که گاهی خوابش را می بینم؟ از آن عشقهایی است که تبدیل به وسوسه می شود. سال های سال بود که فیلمی با ما چنین نکرده بود. این که با آدم به راهها و خواب ها بیاید و او را یک لحظه راحت نگذارد. که آدم رغبت نکند به هیچ تصویر دیگری نگاه کند که مبادا به یاد تصویرهای این فیلم لحظه ای خدشه بزند که آدم در جمع نشسته ولی تنها و دلش جای دیگری است… آدم می نویسد و روی هم تلنبار می کند، ولی مثل هر نامه عاشقانه دیگری حرف هایش نارسا در می آید. حرف های حق معجزه عشق و کاری را که عشق در آدم و با آدم انجام داده، که به آدم جان تازه ای بخشیده، که آدم را نجات و پرواز داده است را ادا نمی کند… چقدر دل آدم برای دوست داشتنی خالصانه تنگ شده بود!…کی بود که گفت” من دوست دارم، پس هستم؟”


چه خوب شد که تینار را دیدید و گفتید که شما را هم به شدت گرفته و رها نمی کند (عشق اگر راست باشد همیشه تملک جوست)… در لحظه های جدا بودن از فیلم آن چند تا نت ساده موسیقی لطیفش مدام در سر ما می چرخد و تصویرهای فیلم را به همراه می آورد، جریان زلال روایت تصویری این حماسه کوچک را، آن قدر به ظاهر ساده، آن قدر راست و صادق که عظمتش، لااقل در نظاره های اولیه، به چشم نمی آید. آن چنان یکپارچه گیرا و درست که بدیهی می نماید. انگار که سلسله مراتب بسیار دشوار ساخته و پرداخته شدن را از سر نگذرانده و به همین صورت کامل و بی برو برگرد “هست” شده است.


…تنها بودم. در تنهایی ام خیلی دلم می خواست از جا بجهم و هلهله کنم و کف بزنم و ـ اشک در چشم ـ رو کنم به اطرافیان که دیدید؟ چه پرداخت نرم و متینی، چه زیبایی ظریف و نهفته ای، چه روایت خویشتن دار و بی تظاهری، آن چنان نهان پرداز که یک لحظه چشم از تصویر برگرفتن، لطف گریزانش را از نظر پنهان میدارد…


….ولی این سئوال از اولین دیدار این اثر نادر زیبای پر شکوه مدام در سرم می چرخد که برای تینار چه می شود کرد، که بیش تر دیده شود، که به دل های بیشتری گرمی بدهد، و ما هم زیر سایه افتخار این سرو بلند به خود ببالیم، که تا این سرزمین چنین هنرمندان نخبه و ایثارگری را در خود می پروراند، زنده خواهد ماند… برومند باشند.


* متن کامل یادداشت پرویز دوایی در شماره ۳۸۶ ماهنامه فیلم در ایران منتشر شده است.