شماره ۱۲۰۸ ـ پنجشنبه ۱۸ دسامبر ۲۰۰۸
درام، Drama گونه ای از هنر است که با سخنوری و حرکاتِ یک شخصیت از داستان تجربه شده ی زندگانی انسان، با نقش آفرینی ی بازیگر، بر صحنه ی تئاتر به نمایش درمی آید رویدادها، با هنرمندی بالایی از توانِ بازتاب دادن حسی ی آزموده ها خلق می شود. آن بازآفرینی ها کاریست حرفه ای، آکادمیک بر بن مایه ی شایانی و استعداد ـ که آن هم از سرچشمه ی نیاز روانی بازیگران به ستایش و بزرگ بینی ی آنان، آب، می خورد. شاید نخستین بار، ارسطو، فیلسوف یونانی، درباره ی درام و تراژدی و کمدی که در یونان وجود داشته سخن رانده باشد و درام نویسانی همچون “ویرژیل” و “سوفکل”و . . . تراژدیهایی از سرنوشتِ رنجبار بشر در قالب نمایشنامه هایی که در تئاترهای روباز یونانی به نمایش درمی آمدند، نوشته اند. پس درام به Tragedy Serious Drama Melodrama Comedy بخش می شوند. که غرض اکنون درباره کمدی است و درگذشتِ ارحام صدر گرانمایه.

در ایران، زمینه ی فنی اجرای نمایشنامه چندان سابقه ندارد. زنده یاد دکتر فروغ بنیانگذار تئاتر نوین ایران است. او تئاتر را، آکادمیک ساخت و بازیگرانِ امروز ایران، ثمره ی کوشش های آن بزرگمرد تئاترشناس می باشند.

شهر اصفهان نیز، از دوران ظل سلطان قاجار، جدای از تهران و دربار ناصرالدین شاهی خود، هنر نمایشی، در شکل کارناوالهای مذهبی و تعزیه گردانی داشت و می توان گفت، مکتب هنری اصفهان در زمینه ی هنرهای تجسمی و نمایشی، راهی مستقل را پیمود و در انتقال و پیوند گذشته ی هنری با روزگار نو، نقشی سازنده داشته است. زیر پرده ی مسامحه ی آیینی، گروههای نوازندگان و بازیگران تئاتر “روحوضی” که پیوندی با تعزیه گردانی داشتند، در جشن های گوناگون به اجرای حرکات نمایشی و نوازندگی می پرداختند. بازیگران، در پی پاسخ دادن به “من” پر آرزوی “خودنما” و جلبِ تشویق و احساسِ غرور باطنی، نه به صورت حرفه ای محض که در کنار پیشه ی روزمره ی خود، آن هم به صورت گاهگاهی، به اجرای نمایشنامه های بدون از پیش نوشته (نمایشنامه ـ پیس ـ) تنها برپایه ی آزمونهای پیشین و هماهنگ کردن موضوع ها با سر گروه و دیگر بازیگران می پرداختند.


شادروان، رضا ارحام صدر، زاده ی ۱۳۰۲ شمسی که سالها بعد از دیپلم، در رشته فلسفه، از دانشگاه نوبنیاد اصفهان لیسانس فلسفه، دریافت کرد؛ حلقه ی پیوند، بین گروههای تأترال “روحوضی” و به اصطلاح “سیاه بازی” مکتب هنر تئاتر قدیم اصفهان با تئاتر نوین، که هم سالن بازی داشتند و هم سواد هنری و هم کتابهایی درباره هنرپیشگی خوانده بودند، قرار گرفت. با توجه به آنکه هیچیک از آن نسل، آموزش تخصصی و آکادمیک تئاتری نداشتند، نگارنده از زبان آقای ارحام صدر در جلسه ی بزرگداشتِ روز معلم در دبیرستان ادب اصفهان شنیدم؛ گرایش آن هنرمند گرامی به تئاتر ریشه در کارهای فوق برنامه ی دبیرستانی و راهنمایی دبیری دانا، به نام آقای جهانشاه ـ که بعدتر پدر زن هنرمند شدـ داشته است. ارحام صدر سالها با آقای ناصر فرهمند، صاحب تئاتر اصفهان و نمایشنامه نویس و کارگردان تئاتر اصفهان همکاری داشت، تا اینکه “تئاتر سپاهان” به پایمردی آقای صدری، خویش ارحام صدر و تئاترآگاهی دیگر، پا گرفت. “ارحام صدر” که دیگر هنرمندی سرشناس و مورد دلبستگی همشهریان و دیگر شهروندان ایرانی بود در تئاتر سپاهان، به هنرمندی پرداخت تا سرانجام در “تالار اندیشتشییع جنازه ارحام صدره” سینما تئاتر ارحام، آغاز به کار کرد.

“رضا ارحام صدر” مدت سی و پنج سال به پشتوانه ی استعداد شخصی، لهجه ی شیرین اصفهانی و پشتیبانی دوستداران تئاتر روحوضی که با چشم اغماض به تکنیک هنرآفرینی نمایش می نگریستند در تئاتر و سینما هنرآفرینی کرد. ارحام صدر، بیشتر به گروه بازیگران گذشته وابسته بود تا، هنرآموختگان آکادمی های نوین تئاتر، هر چند در صحنه ی تئاتر با بازیگران تحصیل کرده ـ بسی از آنان بعدها، از پزشکان سرشناس اصفهان شدند ـ و نمایشنامه های نوشته ـ اغلب به قلم ممیزان ـ و میزانسن و کار کارگردانی، سر و کار و همکاری داشت، اما به دنبال همان، سنت دیرین و پسند و سلیقه ی شخصی، کارهای کمیک می کرد و بذله های عامه پسند می گفت و خارج از نمایشنامه و میزانسن، کار را پیش می برد و هر اجرایش برابر با اقتضای پایگاه اجتماعی بینندگان بود.

ارحام صدر، یکی از برجسته ترین پایه های کمدی درام که انتقاد سازنده است را با شجاعت و توان بالا، بی خودسانسوری و یا ترس از “گزمه” به اجرا می گذاشت. او آنقدر نام آور شده بود و هواخواه داشت که با سر نترس، هم در برابر نمایشنامه، هم قواعد بازیگری و صحنه ی “تاریک خانه” ی دولتی، سر تسلیم فرود نیاورد. او کارمند بیمه ی ایران بود و ترس نان شب را از بستن تئاتر در دل نداشت. نحله ی فکری و مرامی وی در چهارچوب پوسیده حزبی، به چهار میخ کشیده نبود. او خودجوش متعهد به نقد معایب اجتماعی و دادخواهی بود. بعد از بازنشستگی از بیمه دفتر نمایندگی فروش بلیت های هواپیمایی “پرستیژ” را داشت که بعد از انقلاب به “پرستو” تغییر نام یافت. ارحام صدر با بازی در فیلم “شب نشینی در جهنم” وارد سینما شد. اما می اندیشم نبود پرکاری وی در سینما همان دست و پاگیری مسئله نمایشنامه و کارگردانی و میزانسن بود. او مرغ آزادِ صحنه ی تئاتر و بازیگر “بداهه” بود. نفسش در قید و بند قانونمندی صحنه می گرفت.

مانند ارحام صدر آزاد در کار هنری یکبار پیش می آید. باورمندی عمومی و پشتیبانی تام، شاهین بختی است که بیرون از روند “رابطه” ها بر شانه های شایسته ای چون ارحام صدر می نشیند. وقارش بیرون از صحنه ی تئاتر و در زندگانی دیدنی بود، هیچگاه در مجالس دوستانه گرایشی به هزل و سبکسری نیافت. شکوهمند زیست و در سن ۸۵ سالگی درگذشت.


houshang@saranj.com