ناهید سروستانی (برسون) در کارنامه اش چند فیلم دارد، از جمله فیلم های "فحشا زیر چادر" و "چهار زن و یک مرد". در واقع نمایش این دو فیلم…


شهروند ۱۲۲۹  پنجشنبه ۱۴ می  ۲۰۰۹


 

فرح پهلوی از من چپ تر است


 ناهید سروستانی

ناهید سروستانی (برسون) در کارنامه اش چند فیلم دارد، از جمله فیلم های "فحشا زیر چادر" و "چهار زن و یک مرد". در واقع نمایش این دو فیلم، اول در سوئد و بعد در جشنواره ها و تلویزیونهای سراسر جهان، برای او شهرتی جهانی در پی داشت، او اما اخیرا فیلمی ساخته است که به دلیل موضوع آن و بحث هایی که حول موضوع و کارگردان شده است، برای فیلم شهرتی زودرس رقم زده است. فیلم "ملکه و من" در چندین جشنواره حضور پیدا کرده است و از آنجا که این اولین فیلم ساخته شده توسط یک فیلمساز مستقل در ارتباط با زندگی فرح پهلوی ملکه سابق ایران است هم توجه مخالفان حکومت سابق و هم موافقان آن دوران را به خود جلب کرده است. نمایش فیلم "ملکه و من" در تورنتو، صرف نظر از همه ی این داوریها و پیش داوریها و پس داوریهای کسانی که احتمالا پس از دیدن فیلم درباره آن انجام خواهند داد ـ که چندان در سرنوشت فیلمی که ساخته شده و خود از حضورش به دفاع برخواهد خاست تاثیر ندارد ـ بهانه ای شد برای دیدار و گفت وگوی کوتاهی با ناهید سروستانی که برای گشایش نمایش فیلمش به تورنتو آمده بود، و متاسفانه به دلیل تغییر تاریخ نمایش، پیش از ۱۵ ماه می روز آغازین نمایش فیلم، به سوئد بازگشت.


 

ناهید سروستانی (برسون) نگاهش به فرح پهلوی ملکه ی سابق ایران و حکومتی که او شخص دوم آن بود پس از پایان فیلم با پیش از دیدار و آشنایی با او دچار چه تفاوتی شده است؟


 

ـ در طول فیلم متوجه شدم که فرح پهلوی از جهاتی از من با سابقه ی فعالیت چپی چپ تر است.


 

اما این جنبه ی زندگی او در فیلم نیست؟


 

ـ برای اینکه اطرافیان او اجازه نمی دادند آنطور که دلش می خواهد و هست حرفش را بزند.


 

چه شد که علاقمند به ساخت فیلمی از فرح پهلوی شدید، کسی که در جوانی تان کوشیده بودید رژیمی را که او ملکه اش بود سرنگون کنید؟


 

ـ پس از ساختن فیلم های "فحشا زیر چادر" و "چهار زن و یک مرد" در ایران مورد بازجویی و اهانت های بسیار قرار گرفتم، و وقتی آنها از من می خواستند که اعتراف کنم چپ و یا آمریکایی هستم  و پاسخ می دادم هیچکدام نیستم، آنها با لحن توهین  آمیز می گفتند پس از سلطنت طلبهای کثیف هستی، این شیوه ی اهانت بار برخورد ماموران رژیم مرا که زمانی خود از مخالفان شاه سابق و حکومت او بودم به این اندیشه فرو برد که بروم درباره حکومتی که مخالفش بودم و در سرنگونی اش به دوران نوجوانی فعالیت کردم تحقیق
کنم و برای همین هم بود که به ملکه ی سابق ایران فرح پهلوی رسیدم. و ماهها تماس گرفتم تا سرانجام او رضایت داد با من قراری برای شروع این فیلم بگذارد.


 

به نظر می آید به دلیل خودداریهای بسیار فرح پهلوی از پاسخ به پرسشهای شما و ملاحظه کاریهایی که زندگی پیش از ملکه بودن او و حتی کوششهای فرهنگی پس از ملکه شدنش را در سایه نگاه داشته است، شما مجبور شده اید مدام توضیح بدهید، تا توجیه  کنید رفتار ملاحظه کارانه ی او را و یا بکوشید به بیننده فیلم بگویید که  مجبور هستید در پیوند با باورهای خود و یا سوابق سیاسی تان راست نگویید تا مانع در برابر ادامه ی فیلم ایجاد نشود، اینها باعث شده است که فیلم بیشتر محور حرف و حضور و حدیث نفس شما دور بزند تا زندگی و روزگار ملکه بودن و یا تبعید فرح پهلوی، نظر خودتان چیست؟


 

ـ اینطور نیست، درست است که فیلم من است، اما فرح پهلوی هم پس از فراز و نشیب های بسیاری که ساخت این فیلم طی کرد، حرفهای مهم و ناگفته های بسیاری زد  و با من رابطه ی صمیمانه ای ایجاد کرد. حال اگر بخش هایی از این حدیث نفس ها در فیلم نیست به دلیل مزاحمتی ست که نزدیکان ملکه برای او ایجاد می کنند و مانع می شوند که او حرف دلش را چنان که هست بزند. ولی با همه ی این اوصاف او در فیلم به خوبی ظاهر شده است و البته بستگی به بیننده فیلم دارد، اگر شما از سلطنت طلب ها باشید بیشتر فرح پهلوی را در  فیلم می بینید و اگر از دوستان و همفکران من لابد مرا پررنگ تر خواهید دید، اما انصافا زوایای زیادی از زندگی ملکه پیشین ایران در فیلم آمده است.


 

دو ایرانی، دو زن، دو تبعیدی، و دو جوان و عزیز از دست داده، که هر دو هم مخالف حکومت کنونی هستند در طول فیلم "ملکه و من" ره به کجا می برند، آیا به نزدیکی و همدلی و همدردی که انتظار می رود دست می یابند؟


 

ـ ما در پایان فیلم خیلی به هم نزدیک شده بودیم، البته خوب این نزدیک به دو سال طول کشید تا به اینجا رسیدیم، اما دیگر وقتی فیلم داشت تمام می شد به هم اعتماد داشتیم، یعنی ایشان به من اعتماد کرده بود، وگرنه من از اول با اعتماد به ملکه برای ساختن فیلم رفته بودم، منظورم از اعتماد این است که با قصد مثلا افشاگری و یا تظاهر به طرفداری از او نرفته بودم تا به مقصد خویش برسم، ایشان هم کمابیش می دانست من کیستم، اما خوب هیچکدام اینها مانع از این نشد که در طول فیلم بارها فضای بی اعتمادی دیوار بلندش را میان ما نکشد، در نتیجه ساخت این فیلم و داستان ساخت آن هم خودش ماجرایی است. هر چند هرگاه دوربین خاموش بود من و ملکه رابطه ی بسیار صمیمانه ای را تجربه می کردیم، اما تا دوربین روشن می شد فضا عوض می شد و ایشان به گونه ی دیگری رفتار می کردند که برای من حالا دیگر قابل فهم بود. می دانستم مجبور است با ملاحظه مسائل و کسان بسیاری در برابر دوربین ظاهر شود، در نتیجه دیگر حرص و جوش های اولیه را نداشتم، بلکه می کوشیدم هر جور هست فیلم را با همه ی این ملاحظات پیش ببرم و انصافا ایشان هم همکاری می کردند.


 

در فیلم از زندگی دوران دانشجویی فرح پهلوی که در هاله ای از روایات ضد و نقیض گرفتار است خبری نیست، اینکه گفته می شود او چپ و رادیکال بوده، و حتی از مخالفان شاه و حکومت او به هنگام جوانی، شما چیزی به بیننده نمی دهید، حتی از کوشش های فرهنگی او که پس از ملکه شدن هم ادامه یافت و به تاسیس مرکزی مانند کانون پرورش فکری کودکان و تلاشهای فرهنگی و اجتماعی دیگر هم انجامید، اشاره نمی شود. تنها در پایان فیلم است که ملکه ی سابق ایران به نقل از آمریکایی ها می گوید، اگر آدم به هنگام جوانی کمونیست نباشد و در میان سالی لیبرال انگار زندگی اش از مسیر طبیعی نمی گذرد (نقل به معنی)، چرا به این جنبه های مهم از زندگی ملکه نپرداختید؟


 

ـ اولا به نقل از یک گزارش خبری اشاراتی به تلاشهای ایشان در ایران در فیلم هست، از سوی دیگر او به هیچوجه حاضر نبود از خودش حرف بزند، می گفت  اگر هم کاری کرده وظیفه بوده و بازگو کردن ندارد. چپ و رادیکال بودن در دوران دانشجویی را هم اگر واقعیت داشته به همین دلیل حاضر نبود شرح دهد، اما حس من این است که او انسان بسیار مهربان، رادیکال و عاشق ایرانی ست که مجبور است به دلایل مختلف در این باره سکوت اختیار کند. در فیلم این جنبه های زندگی او دیده می شود که شاید در حرفها نباشد اما در حس ها و سکوت ها و اندوه و یا خنده ها، حتما هست.


 

خانم سروستانی با سپاس از این که در این گفت وگو شرکت کردید و با آرزوی موفقیت های بیشتر برای شما.