آرش عزیزی ـ مایکل مور و تازه ترین فیلمش، “سرمایه‌داری: داستان عاشقانه” این هفته به جشنواره‌ی تورنتو می‌آیند. این لحظه مهمی در تاریخ فیلم‌سازی مایکل مور است  …

شهروند ۱۲۴۵ پنجشنبه ۳ سپتامبر ۲۰۰۹


گفت وگوی هالیوود ریپورتر با مایکل مور درباره ی آخرین فیلمش

به انگیزه ی حضور مور و فیلمش در جشنواره تورنتو


برنامه نمایش “سرمایه‌داری: داستان عاشقانه”، آخرین ساخته‌ی مایکل مور در جشنواره‌ی تورنتو:


یکشنبه ۱۳ سپتامبر ـ ساعت ۹ شب

سالن نمایش ویزا (سینمای الگین) ـ پلاک ۱۸۹ خیابان یانگ

Visa Screening Room (Elgin Theatre), 189 Yonge Street


سه‌شنبه ۱۵ سپتامبر- ساعت ۳:۴۵ بعدازظهر

سالن ۱ سینمای اسکوشیابانک ـ پلاک ۲۵۹ خیابان ریچموند غربی (۲۵۹ Richmond Street West)




مایکل مور و تازه ترین فیلمش، “سرمایه‌داری: داستان عاشقانه” این هفته به جشنواره‌ی تورنتو می‌آیند. این لحظه مهمی در تاریخ فیلم‌سازی مایکل مور است که ۲۰ سال پیش با “راجر و من” نام خود را در عرصه‌ی سینمای مستند مطرح کرد و هفت سال پیش با دریافت اسکار برای “بولینگ برای کلمباین” و نطق دیدنی‌اش مشهورترین مستندساز جهان شد. خود او می‌گوید این فیلم را طوری ساخته که انگار آخرین فیلم زندگی‌اش بوده است. و در ضمن اضافه می‌کند در حالی که ۲۰ سال پیش دنبال یک نفر، رئیس جنرال موتورز، بوده است، با این فیلم “کل نظام” را زیر علامت سئوال برده است. در این‌جا ترجمه‌ی مصاحبه‌ی مایکل مور با نشریه‌ی هالیوود ریپورتر را می‌خوانید:


هالیوود ریپورتر: در می ۲۰۰۸ اعلام شد که فیلم جدید شما قرار است ادامه‌ی فارنهایت ۱۱/۹ باشد و به نقش آمریکا در جهان نگاه کند. بعد شاهد سقوط اقتصاد بودیم. آیا احساس می‌کنید تحت فشار هستید تا فیلم‌هایتان به حس و حال روز مربوط باشند؟


مایکل مور:‌ آن حرف‌ها ظاهر قضیه بود. از بهار سال ۲۰۰۸ ما همیشه مشغول ساختن فیلمی راجع به سرمایه‌داری و آمریکای شرکت‌ها بودیم. اما همانجور که از کشفیات اخیر راجع به کارزار مخفی صنعت بیمه‌ی بهداشت برای حمله به آخرین فیلم من (“سیکو” محصول ۲۰۰۷) دیده‌اید، باید حسابی فرز و تیز باشم تا از این رئیس و روسای شرکت‌ها جلو بزنم. در می ۲۰۰۸ روح من هم خبر نداشت که اقتصاد چهار ماه بعد سقوط می‌کند. ما وسط ساختن فیلمی راجع به وال استریت بودیم که این اتفاق افتاد.


خرد مرسوم در هالیوود این است که در زمان‌های سخت اقتصادی مردم دنبال فرار هستند. آیا فیلمی که به بحران مالی نگاه می‌کند مخاطب خواهد داشت؟


ـ من شک ندارم که مردم دوست دارند فیلمی را نگاه کنند که با طنز و با نهایت سرخوشی سراغ آن حرام‌زاده‌هایی می‌رود که آن‌ها را بدبخت کرده‌اند. آن‌ها حق دارند یک شب بروند سینما و این‌بار فیلم طرف آن‌ها را بگیرد.


با توجه به سابقه‌تان با فیلم “راجر و من” واکنش شما به نجات اولیه‌ی شرکت جنرال موتورز و سپس ورشکستگی و اخراج مدیر کل آن، ریک واگونر، چه بود؟


ـ تمام فیلم‌های من به نحوی از انحا از تجربه‌ی بزرگ شدن در زادگاهِ جنرال موتورز می‌گویند. و اما در مورد زوال جنرال موتورز، من حدود ۲۰ سال پیش سعی کردم در موردش به مردم هشدار بدهم. از هیچ چیز به این اندازه خوشحال نشدم که دیدم رئیس‌جمهور اوباما مدیر جنرال موتورز را اخراج کرد. این رویای همه بچه‌های فلینت بود که به تحقق پیوست. آن‌ها با خودخواهی مدام ماشین‌های آشغالی درست می‌کردند که هیچ کس نمی‌خواست سوارشان شود. آن‌ها با هر قانون امنیتی می‌جنگیدند از سیگنال‌‌های اجباری دور زدن تا محدودیت‌هایی که باعث جلوگیری از آب شدن یخ‌های قطبی ما می‌شد. آن‌ها طی سال‌ها ده‌ها هزار نفر را به خاطر این مزیت کوتاه‌مدت اخراج کردند ‌که ترازنامه‌شان به نظر سودآور برسد. این جعلی در اندازه‌های بزرگ بود و تا الان که کسی به خاطرش زندان نرفته است.


شما از رئیس جمهور اوباما در انتخابات حمایت کردید. واکنشش به بحران انتخاباتی و مسئله خدمات درمانی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ در مورد دموکرات‌های کنگره چطور؟


ـ تن من هنوز از خلسه و سکرِ پیروزی اوباما، کرخت است. و بیشتر کارهایی که کرده را تائید می‌کنم از معذرت‌خواهی از ایرانی‌ها به این خاطر که آمریکا در سال ۱۹۵۳ رئیس‌جمهور منتخب دموکراتیک‌شان را سرنگون کرد، تا انتصاب کومار به سمتی در کاخ سفید (منظور از کومار،‌ کال پن، بازیگری است که در فیلم‌های “هارولد و کومار” بازی می‌کند). او دارد بیشترین تلاشش را برای بهبود اوضاع در هم برهمی که تحویل گرفته می‌کند و من و میلیون‌ها نفر دیگر روی او حساب می‌کنیم که هیچوقت فراموش نکند که از طبقه‌ی کارگر آمده و مردمش اکنون بیش از هر زمانی به او احتیاج دارند.

و در مورد دموکرات‌های کنگره… یک مشت آدم به دردنخورند ـ ضعیف، ترسو،‌ احمق. بهتر است سریع اوضاع دستشان بیاید وگرنه نیروهای سیاه باز می‌گردند.


بیل ماهر اخیرا گفت “آمریکا احمق‌ است” و “احمق‌تر از آن که بشود اداره اش کرد”. با او موافقید؟


ـ هشت سال پیش کتابی نوشتم به نام “مردان سفید احمق”. در آن کتاب فصلی نوشتم که “ملت ابله” نام داشت. به نظرم همه حرفم را همان‌جا زده‌ام. وای که چقدر تاسف بار است.


تا به حال به فکر رفتن از آمریکا بوده‌اید؟


ـ ممنون که پرسیدید! تا قبل از این‌که شما بپرسید به فکرش نیافتاده بودم و حالا که پرسیدید آن‌قدرها هم فکر بدی به نظر نمی‌رسد! فکر کنم اگر می‌خواستم بیرون آمریکا زندگی کنم، مى‌رفتم تگزاس.


اولین چیزی که می‌خواهید به کودکانتان آموزش دهید، چیست؟


ـ به هیچ آدم تگزاسی اعتماد نکن.


به نظر شما بدترین میراث جورج دبلیو بوش چیست؟


ـ این‌که هنوز او را برای مرتکب شدن بدترین جرمی که رهبر کشور می‌تواند مرتکب شود دستگیر نکرده‌اند: دروغ گفتن به مردم و متقاعد ساختنشان برای اشغال کشوری دیگر و کشتن مردمش بدون هیچگونه تحریک. ۸۶۶۲ نفر از والدین هستند که شاید پاسخ بهتری برای این سئوال داشته باشند.


فیلم‌های شما در گیشه حسابی موفقند و در سال ۲۰۰۲ به خاطر فیلم “بولینگ برای کلمباین” برنده اسکار شدید اما جامعه‌ی صنعت سرگرمی همیشه شما را بیرون از خودش حساب می‌کند. شما هالیوود را دوست دارید؟


ـ بله. تمام کسانی که این‌جا دیده‌ام آدم‌های خیلی خوبی بوده‌اند. اگر دلم برای زمستان‌های زیر ۲۰ درجه تنگ نمی‌شد، حتما همین‌جا زندگی می‌کردم.


آخرین فیلمی که دیدید کدامست؟ آخرین کتابی که خواندید؟


ـ فیلمی نروژی به نام “Troubled Water“. بهترین درامی که امسال دیده‌ام. آخرین کتاب “شورش پیش‌رو” بود (بیانیه‌ی فرانسوی و چپ‌گرایانه‌ی فراخوان به شورش که دولت فرانسه آن‌را “راهنمای تروریسم” خوانده). در ضمن با حرص و ولع روزنامه‌های روز را می‌خوانم چون یک سال دیگر روزنامه‌ای برای خواندن باقی نمی‌ماند.


می‌گفتند با هاروی و باب وینشتاین که مدیر طرح “فارنهایت”، “سیکو” و “سرمایه‌داری” بودند دعوایتان شده. حاضرید دوباره با آن‌ها کار کنید؟


ـ۲۰ سال است که این دو برادر را می‌شناسم و فقط یک بار دعوا کردیم و آن هم سر این بود که آخرین پیراشکی را کی بخورد.