در تاریخ یکشنبه ۲۲ ژانویه۲۰۱۲ میزگردی در سالن اجتماعات شهرداری سابق نورت یورک پیرامون اثرات تحریم‌های اقتصادی علیه جمهوری اسلامی ایران به دعوت کنگره ایرانیان برگزار شد و از جمله شرکت کنندگان این نشست که به زبان انگلیسی برگزار شد، آقای علی احساسی بود. متن زیر ترجمه سخنرانی آقای علی احساسی ست که برای چاپ به شهروند ارسال کرده اند. با سپاس از ایشان.

****

بسیار متشکرم علیداد. بیش از هرچیز مایلم به همه‌ی شما خوش‌آمد بگویم و تشکر کنم از همه‌ی کسانی که وقت زیادی صرف کردند که برنامه امروز امکان پذیر شود. کسانی که باید برای برگزاری برنامه امروز از آنها سپاسگزاری کرد، به جز علیداد مافی نظام، آقای بهنام اصفهانی زاده است که به شکل خستگی ناپذیر کار کرده است. علاوه بر آن آقای احسان میردامادی که زحمت بسیاری کشیده و کسی که نقش اساسی داشته، خانم شعله خلیلی است.

برگزاری این برنامه در زمان حساسی است چرا که ما با مسائل پیچیده‌ای روبرو هستیم. وقتی با دوستان اینجا صحبت می‌کنید متوجه می‌شوید که بسیاری از ما شبهای زیادی را با بی خوابی به سر کرده‌ایم، چون مسائل زیادی روی میز هست و به دشواری بتوان همه‌ی آن مسائل پیچیده را درک کرد.

با این مقدمه از من خواسته شده تا درباره تحریم‌ها به عنوان یک وکیل صحبت کنم، اما متاسفانه امروز تلفنی از پروفسور فرخ زندی از دانشگاه یورک داشتیم که گفتند نمی‌توانند در این پنل شرکت کنند. به همین دلیل از من خواسته شده تا درباره مسائل گسترده‌تری صحبت کنم تا فقط جنبه حقوقی تحریم‌ها. بنابراین از آنجا که نمی‌دانستم عناوین بحث تغییر می‌کند، ممکن است نظرات من به اندازه نظرات پروفسور جهانبگلو یا پروفسور حسن یاری دقیق نباشد. اما وقتی با چالش‌های روبرو به عنوان یک ایرانی و یک کانادایی نگاه می‌کنم، می‌توانم بگویم که از روند تحولات بسیار نگرانم. هر دو جنبه ایرانی و یا کانادایی من کاملا در خط انتقاد از رفتاری است که دولت ما در پیش گرفته است.

فکر می‌کنم قبل از اینکه به غیر مسئولانه بودن موضع‌گیری دولت فدرال اشاره کنم باید به دو واقعیت اشاره کنم. نخستین واقعیت این است که باید بپذیریم بسیاری از کانادایی‌ها نسبت به تحولات ایران در زمینه‌ی دسترسی به سلاح اتمی بسیار نگرانند. خوب است به یاد بیاوریم که کانادا از جمله نخستین کشورهای جهان بوده است که امکان تولید سلاح‌های هسته‌ای را در اختیار داشته، اما انتخاب کرده که این کار را انجام ندهد. پس از جنگ جهانی دوم، کانادا از لحاظ فرصت تولید یا ذخیره زرادخانه اتمی پیشرفته بود. طبعا بسیاری از کانادایی‌ها نگرانند و این نخستین نکته‌ای است که می‌خواستم به آن اشاره کنم.

نکته دوم اینکه در مقدمه صحبت‌هایم باید تاکید کنم که ما با دولتی در ایران روبرو هستیم که به نظر نمی‌رسد بازیگر معتبری در صحنه بین‌المللی باشد و البته این واقعیتی است که همه‌ی کانادایی‌ها از سالها پیش، زمانی که با سرنوشت تراژیک خانم زهرا کاظمی روبرو بودیم و وحشی‌گری که از سوی دولت ایران در سال ۲۰۰۹ نشان داده شد، از آن آگاهی دارند. علاوه بر این بسیاری رویدادهای دیگر هستند که کاملا نشان می‌دهد ما با یک دولت با اعتبار در ایران روبرو نیستیم. البته هربار که ایران زیر فشار بوده آنها نمایندگان سیاسی کانادا را در تهران احضار کرده‌ و به کانادا انتقاد کرده‌اند. ازجمله بعد از کنفرانسG20  و یا مشکلات بومیان کانادا. حالا، این مسائل جدی را مایل نیستم کوچک کنم، اما معتقدم خیلی خنده دار است که دولت ایران بتواند بایستد و به دولت کانادا درس بدهد. پس با در نظر گرفتن این دو واقعیت – یکی اینکه کانادایی‌ها حق مشروع دارند که نگران باشند و نیز اینکه ایران از آن دسته کشورهایی نیست که بتوانید چنین مسائل حساسی را با آن مطرح کنید-، می‌خواهم به نکات زیر اشاره کنم.

آنچه مرا در پایان نگران می‌کند این است که دولت کانادا دائما یک موضوع را تکرار می‌کند. چند بار مردم در این سالن و جاهای دیگر شنیده‌اند که نخست وزیر گفته است که از ایران می‌ترسد. من، به عنوان یک شخص، فکر نمی‌کنم چنین نظری سیاستمدارانه باشد و یا اینکه مسئولانه باشد که یک رهبر سیاسی مدام چنین نگرانی را در برابر عموم مردم تاکید کند. همچنین من فکر نمی‌کنم ضروری باشد که این دولت مدام به بلندگوی دیپلماسی متوسل بشود. به نظر من دولت با آگاهی این کار را می‌کند که طبعا از لحاظ دیپلماسی خیلی موثر نیست و فقط شامل سیاست داخلی کاناداست و تلاش می‌کند مسئله جدی‌تری را بپوشاند.

علاوه براین، چندین نگرانی دیگر هم هست. نخستین آنها به نظر من این است که دولت کانادا باید مطمئنا میان دولت ایران و مردم ایران تفاوت بگذارد. دولت این کار را نمی‌کند و باید نشان دهد که موضع‌گیری‌اش در جهت منافع ایرانیان در کانادا و در داخل ایران است.

سومین نکته این است که دولت کانادا نشان داده که توجهی به ایجاد ارتباط با ایرانی- کانادایی‌ها ندارد. اگر به کشورهای دیگر از جمله به دولت آقای اوباما نگاه کنید، بخصوص هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا با رسانه‌های ایرانی ارتباط برقرار می‌کند و آشکارا با متخصصان مختلف ایرانی روبرو می‌شود. مطمئنا این روشی نیست که در کانادا انجام می‌شود.

سرانجام، فکر می‌کنم خنده دار است که نخست وزیر فردی، آقای جان وستون، نماینده از ونکوور، را چند سال پیش به عنوان رابط میان دولت و جامعه ایرانی- کانادایی انتخاب کرده است، اما می‌توانم به شما بگویم که تنها چند ایرانی در چند ماه گذشته از آقای جان وستون خبری شنیده اند. فکر می‌کنم ضروری است که وی با کسانی مانند شما تماس برقرار کند و به حرف هایی که ما درباره این مسائل بسیار مهم داریم، گوش کند.

اما همانطور که گفتم، به نظرم این دولت ثابت کرده که ناشنواست. برای مثال، چند ماه پیش حدود ۱۵۰۰ ایرانی، از جمله افرادی مثل دو تن از شرکت کنندگان در پنل امروز، طوماری را امضاء کردند (درباره آقای خاوری) و برای وزیر مهاجرت فرستادند. وزیر مهاجرت و امور شهروندی حتی مناسب ندید دریافت این طومار را اعلام کند، که ۱۵۰۰ ایرانی درباره یک موضوع خاص برای او نوشته‌اند. به نظر من این کار غیر مسئولانه است.

با گفتن اینها می‌خواهم به مسائل جزئی‌تری اشاره کنم. به نظرم وقتی به مسئله عموم‌تر جنگ می‌رسیم، بسیار غیرمسئولانه است که نخست وزیر مدام اعلام کند که از ایران می‌ترسد. ما همین تاکید را از وزیر دفاع و وزیر امور خارجه هم شنیده‌ایم. حالا باید بگویم در تاریخ ۱۲ نوامبر ۲۰۱۱، وقتی روزنامه “گلوب اند میل” گزارش داد چند تن از وزیران کابینه کشور گفته‌اند کانادا باید همراه متحدانش در برابر ایران بایستد، بی نهایت از دیدن نظرات مردم در وب سایت گلوب اند میل خوشحال شدم. هرگز ندیده بودم که کانادایی‌ها این همه ابراز نگرانی کنند. بیش از ۱۵۰۰ کانادایی وقت گذاشته و انتقادهای خود را از موضع‌گیری پرخاشگرانه دولت نسبت به مسئله ایران در وب سایت گلوب اند میل ابراز کرده بودند. من حتی یک لحظه باور ندارم که کانادایی‌ها فکر کنند جنگ چیز ساده‌ای است و فکر می‌کنم انتظار دارند دولت کانادا پیش از هر تصمیم و همکاری با متحدانش (در حمله به ایران) همه جوانب را در نظر بگیرد.

تصور می‌کنم باید کنگره ایرانیان کانادا را تشویق کنیم که در همان زمان نظرات جنگ‌طلبانه هیئت دولت را مشاهده کرد، با فرستادن نامه‌ای به دولت تاکید کرد که اکثریت گسترده‌ای از ایرانیان مخالف جنگ هستند. به همین دلیل از کنگره سپاسگزارم که چنین اقدامی را انجام داد.

سابقه کانادا در امور خارجه همیشه بر پایه کمک و استفاده از توانایی‌هایش برای بهم نزدیک‌تر کردن کشورها بوده است. این سنت “پیرسونی” ست که همانطور که پروفسور جهانبگلو اشاره کرد بسیاری از کانادایی‌ها به آن افتخار می‌کنند. این نقش سنتی ما در کانادا بوده است. حتی اگر متحدان ما بسیار نگران مناطق دیگر هستند، به جای اعمال غیرمسئولانه، باید به دوستان خود بگوییم تلاش کنند تا اختلافاتشان را حل کنند. کاری که ما همیشه در تاریخ دیپلماسی کانادا انجام داده‌ایم. و می‌توانم چندین مثال برای شما ذکر کنم که کانادا همگام با متحدانش عمل نکرده است. وقتی در ۱۹۶۰ آمریکا به ویتنام رفت، دولت پیرسون گفت “نه” – حتی اگر آمریکا به ویتنام برود ما از آن حمایت نمی‌کنیم. همین اخیرا، همانطور که همه می‌دانید بسیاری از کشورها به جنگ عراق رفتند. اما در همان مقطع خاص، ژان کرتین، نخست وزیر وقت رفتن به عراق و شرکت در جنگ را وظیفه کانادا ندانست. و فکر می‌کنم تصمیم بسیار خوبی بود که دولت در آن زمان اتخاذ کرد. امیدوارم این دولت هم همان موضع‌گیری ظریف را در مورد موضوع مهمی چون جنگ در پیش بگیرد. این نخستین احساس من در مورد جنگ است و امیدوارم که دولت همچنان مدام در بلندگوی جنگ ندمد.

اما در مورد تحریم‌ها، فکر می‌کنم کاملا ضروری است که تا حد امکان دولت تلاش کند که تحریم‌های هوشمندی را اعمال کند که اثرات آن متوجه همه‌ی ایرانیان، چه آنها که در ایران هستند و چه آنها که در خارج از ایران هستند نباشد و برعکس متوجه اعضای دولت ایران که  ایرانیان را سرکوب می‌کنند، باشد.

دو شرکت کننده دیگر در پنل دقیق‌تر به چگونگی تحریم‌هایی که اعمال می‌شود خواهند پرداخت، اما من فکر می‌کنم تحریم‌های گسترده‌تر باید تحریم‌های هوشمندی باشد. و در پایان مایلم تاکید کنم که دولت کانادا باید متوجه اشتباهات این تحریم‌ها باشد و تا حد امکان اطمینان داشته باشد که همه‌ی ما قربانی اعمال عمومی تحریم‌ها نباشیم. باید سعی شود که ضمن توجه به مقررات معافیتی کانادا تحریم‌ها را گسترش دهند. در حال حاضر این تحریم‌ها بسیار مبهم هستند و فکر می‌کنم لازم است بوروکرات‌های دولت تلاش کنند تا نوک حمله تحریم‌ها متوجه ما نشود.

 

خیلی متشکرم