مورد یکم:

حتماً یادتان هست که حدوداً یک ماه پیش عده ای از مریدان سید علی خامنه ای رهبر روحانی جمهوری اسلامی طی ارسال نامه ای از ایشان سئوال کردند که آیا بوسیدن دست  و”تعظیم” در مقابل مقام معظم از نظر مذهبی اشکالی دارد یا خیر؟

می دانید که ایشان مجتهد هستند و این نوع سئوالات را که استفتا می گویند و وقتی جواب داده شود آن وقت “فتوا” می شود و در باور شیعیان قابل اجرا و اعتقاد به آن واجب است.

فتوایی که ایشان در جواب سئوال مذکور دادند نقل به معنا این بود که چون این حرکات از روی عشق و علاقه و اعتقاد راستین هست، پس بنابراین نه تنها هیچ اشکال دینی و اعتقادی ندارد که یحتمل ثواب هم دارد.

خودشیفتگی را می بینید؟ مطمئن باشید نارسیس که نامش در اسطوره های یونان آمده است از نظر دلباختگی به خود پیش سید علی آقای خودمان لنگ می اندازد.

نارسیس جوان بعد از بی اعتنائی های زیاد به عشاق خود برای اولین بار در چشمه، صورت زیبای خود را می بیند و بی اختیار فریفته خود می شود و برای این که صورت خود را در آب در آغوش بگیرد سرنگون می شود و جان از کف می دهد.

تفاوت مقام معظم رهبری با نارسیس یکی آن است که دوران جوانی گذشته است و کهولت فرا رسیده  و از سوی دیگر آن قدر متوجه سلامت خویش است که امکان غرق شدن پیش نمی آید.

 فتوای ایشان در مورد صدور اجازه برای بوسیدن دستشان یک بدعت است من فکر نمی کنم در هیچ توضیح المسائلی در رابطه با این موضوع فتوایی صادر شده باشد.

و اما، این فتوا مرا به یاد ماجرایی انداخت که نشان دهنده تفاوت بین انسان های فهیم و فرهیخته  و شکسته نفس است با آدم هایی مثل سید علی آقای خامنه ای، رهبر معظم جمهوری اسلامی.

می گویند میرزا حبیب قاآنی شاعر زمان قاجاریه از جمله شاعرانی است که رکورد تملق و چاپلوسی را در بین تمام شاعران ایران، حتی در مقایسه با عسجدی شاعر دربار محمود غزنوی شکسته است.

قاآنی در اشعارش مجیز و تملق اغلب شاهان و شاهزادگان و حکام کوچک و بزرگ را  آن چنان سروده که دیوانش پر است از قصیده های چاپلوسانه.

گفته شده است که در زمان ناصرالدین شاه در دوره ای که میرزا تقی امیرکبیر تقریباً همه کاره ی دربار و دیوان بوده است، روزی میرزا حبیب قاآنی در به صدارت رسیدن امیر شعری می سراید با این مضمون:

به جای ظالمی شقی          نشسته مومنی تقی

که البته مقصود او از ظالمی شقی حاج میرزا آقاسی بوده که از کار برکنار شده بود، و مومن تقی هم میرزا تقی امیر کبیر.

شعر را که تقدیم می کند، امیر کبیر به جای آن که از این مدیحه سرائی خوشش بیاید، آن را پاره می کند و می گوید از این مزخرفات و چاپلوسی ها خوشش نمی آید و مطمئن است زمانی که او از مقامات دولتی برکنار شود، آن وقت تقی جای شقی را می گیرد. حالا این رفتار را مقایسه کنید  با جواب سید علی خامنه ای که در سایت اینترنتی اش هم فتوای صادر شده را منتشر می کند که مبادا عده کمتری از آن اطلاع پیدا کنند. همین خصوصیت هاست که در تاریخ یکی می شود سید علی خامنه ای و یکی می شود میرزا تقی خان امیر کبیر.

 مورد دوم:

یک مسئول امور جهانگردی می گوید در جلسه ای که با معاون امور ویزایی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی داشته است، از او تقاضا کرده که ترتیبی داده شود از اتباع ۶۰ کشور جهان تقاضای ویزا نشود یعنی هر شهروندی در این ۶۰ کشور که البته نامشان ذکر نشده می تواند هر زمانی چمدان را ببندد و بلیت هواپیما را خریداری کند و به ایران برود. فکر خوبی است ولی مگر چند درصد از مردم این ۶۰ کشور به دلیل آن که مجبور هستند در حال حاضر برای سفر به ایران ویزا دریافت کنند از سفر به این کشور خودداری می کنند. نگاهی سریع به نام کشورهایی که در زمینه ی جذب توریست مقام بالایی دارند نشان می دهد که مسئله ابعاد دیگری دارد.

در سال ۲۰۱۰ تعداد مسافرانی که به عنوان توریست وارد این چند کشور شده اند به قرار زیر است:

فرانسه مقام اول را دارد: هفتاد و شش میلیون و هشتاد هزار تن.

ایالات متحده آمریکا: پنجاه و نه میلیون و هفتاد و پنج هزار تن.

 و چین در مقام سوم: پنجاه و پنج میلیون و شصت و هفت هزار تن.

در جدول مربوط به آمار تعداد توریست وارد شده به کشورها به طور کل نامی از ایران نیست، این در حالی ست که در پایین ترین رده نام مالزی هست با بیست و چهار میلیون و پنجاه و هشت هزار تن.

کشور ما از نظر جاذبه های توریستی چه تاریخی و طبیعی کم مانند است ولی در کمال تأسف می بینیم که به دلیل عدم مدیریت صحیح و فساد حکومتی و ناامنی در سطح جامعه دیگر کسی جز معدود سالخوردگانی از ژاپن یا زیارت کنندگانی از اندونزی کسی دیگر به ایران سفر نمی کند.

بله، مشکل صنعت توریسم در کشور ما مربوط به دریافت ویزا نیست، کل وجود حکومت عاملی است در کمبود تعداد مسافران جهانگرد که نمی خواهند به کشوری بروند که خانم هایشان باید چارقد سر کنند و مردانشان از پوشیدن پیراهن های آستین کوتاه برحذر باشند.

 

مورد سوم:

بسیاری می دانند که جان- اف کندی رئیس جمهوری مشهور آمریکا، به قول ملایان، زناکار بوده است و معروف ترین زنی که با او رابطه داشته هنرپیشه سینما مرلین مونرو بوده است.

اما اخیراً کتابی منتشر شده که خاطرات یکی از منشی های جوان کندی را در کاخ سفید به عنوان کارآموز دربردارد.

خانم می می آلفورد در آن زمان ۱۹ سال داشته است و حالا پس از تقریباً چهل سال خاطره های خود را از “با کندی بودن” در کتابی به چاپ رسانده است.

می دانید که در رابطه با کندی ها مطالب زیادی انتشار یافته و در اکثر آن ها هم صحبت اصلی در رابطه با شهوترانی و زنبارگی این رئیس جمهور محبوب بوده است. اما در این کتاب جدید خانم می می آلفورد از کندی به عنوان یک آدم بی اصول  و بد دهان و خودخواه نام می برد.

خواستم خلاصه ای از کتاب را ترجمه کنم ولی مطالب چاپ شده آن چنان دور از اخلاق است که در شهروند جائی برای آن موجود نیست.

 

مورد آخر:

در یک همه پرسی از شهروندان آمریکایی، ۵۴ درصد از آن ها گفته اند علت رکود اقتصادی و مشکلات مالی سیاست های پرزیدنت جوج دبلیو بوش بوده است.

۲۹ درصد گناه را به گردن اوباما انداخته اند و ۹ درصد هر دو رئیس جمهور را مقصر دانسته اند.

حالا باید دید تأثیر این گونه آمار در انتخابات ریاست جمهوری چگونه خواهد بود آیا آقای اوباما در کاخ سفید خواهد ماند یا یک جمهوریخواه دیگر به این کاخ اسباب کشی خواهد کرد. اخذ نتیجه زیاد دور نخواهد بود.