اشک های ترنم ترمه

 سینمای ایران درسال های اخیربا فیلم سازانی متفاوتی با نام  نسل سوم سینمای ایران به روی صحنه آمده است. این فیلم سازان چالش های زیرپوستی  طبقات اجتماعی جامعه را با تمام محدود یت ها وسانسور، مضمون فیلم های خودشان کرده اند. ساختار فکری وروانی  زندگی شهرنشینی کلان ، طبقا ت گوناگونی مثل قشرطبقه متوسط وحاشیه نشینان فرودست به شدت بهم خورده است. آسیب های آزار دهنده و جدی شبیه ـ ناهنجاری های شخصیتی، دروغ و افترا، پنهان کاری و انحطاط اخلاقی وتجاوز به حریم فردی، شیرازه جامعه ایرانی را گسسته است. فیلم سازان نسل سوم با رویکردی اجتماعی به سینمای واقع گرا بیش تر نزدیک شدند و با نگاه  جسورانه دوربین، این مُعضلات پیدا وپنهان را به تصویردر می آورند. فیلم های خوبی مثل، یک حبه قند (رضا میر کریمی) و سعادت آباد (مازیارمیری) ساخته های در این ژانر سینمایی می باشند.

جدایی نادر از سیمین بهترین نوع گزینه و شاخص نسل سوم سینمای ایران است. اصغر فرهادی با هوشیاری و خلاقیت بی نظیری آسیب شناسی طبقات اجتماعی  ما را ریشه یابی می کند وفارغ از محتوا و مضمون او گام به گام ویژگی های در ساختارتکنیکی فیلم هایش افزوده است. میزانسن های دقیق، نوع آوری در شیوۀ کاربازیگری وایده های تازه دربه کارگیری فیلم برداری وتدوین و دکوپاژ همگی حاکی ازمهارت یک فیلم سازجستجوگر را حکایت می کند. چیدمان و معماری در فیلم های فرهادی از یک دستی و هماهنگی متناسبی برخوردار است. او به علت سابقۀ کاری در تأتر استاد گرفتن تصاویر از نماها و فضاهای درونی و بسته است.

 

تریلوژی سه گانه 

 گاهی فیلم سازانی با یک مضمونی که مرتب با آن درگیری ذهنی دارند با فرم و شیوه های گوناگون بر موضوع خود پا فشاری می کنند و آثارمختلفی را به وجود می آورند تا مفهوم همیشگی و فکری شان را بهتر بیان کنند. در سینمای جهان شاهکارهایی در زمینه تریلوژی و بخصوص سه گانه وجود دارد، از سینمای جهانی، کریستوف کیشلوفسکی بسیار مطرح است و ازفیلم سازان ایرانی داریوش مهرجویی در مورد مسایل زنان سه گانه  پری، بانو، سارا را ساخته است و عباس کیارستمی هم به این شیوۀ کار کرده است.

نمایی از شهر زیبا با بازی ترانه علیدوستی

اصغر فرهادی فعالیت های هنری اش را با کار در تلویزیون با سریا ل سازی آغاز کرد. مجموعه موفق داستان یک شهر به شرایط و مشکلات اجتماعی به  نوعی می پرازد. از همان زمان برای فرهادی انگیزهای روانشناختی زندگی شهری مطرح است. اولین ساخته سینمایی او رقص در غبار یک فیلم تجربی و فرم گرا و ناتورالیستی درباره زندگی مابین شهر و روستا است.

فیلم شهرزیبا ساخته بعدی فرهادی تحول متفاوتی درساختارسینمایی او است و منتقدان از فیلم استقبال می کنند. داستان فیلم دربارۀ حکم قصاص درمورد یک قاتل جوانی است و سعی وتلاش برای جلب رضایت پدر مقتول، اما درپشت این قصه حکایتی دیگر از شرایط دردناک فردی آدم ها و فروپاشی مفهوم عشق و دوستی وجود دارد و رفتارهای متظاهرانه ای از مذهب را نشان می دهد.

این دو فیلم سینمایی فرهادی ازفیلم نامه های قوی برخوداربودند، اما ساختار تکنیکی فیلم ها هنوز زبان مستقل سینمایی را نداشتند و حال و هوای کارهای تلویزیونی را تداعی می کردند. در فیلم های بعدی فرهادی با پشتکاری و خلاقیت این مشکل را حل می کند و مانند یک هنرمند واقعی خود را در یک تکامل رشد یافته تدریجی قرار می دهد.

چهارشنبه سوری اولین سه گانه این فیلم ساز از فضای زندگی شهری و آپارتمانی  طبقه متوسط  می باشد. داستان از یک ملودرام اجتماعی تکراری خیانت همسر درکانون خانواده است. فیلم از یک مضمون شناخته شده  روایتی  دیگری بیان می کند. گزارشی دقیق از حلقۀ خانوادگی که با سؤتفاهمی آغاز می شود و پنهان کاری های شوهر و همسایه ها، زن (هدیه تهرانی) را در یک شرایط  روحی  مالیخولیایی می اندازد و شک و تردید های او به همسرش در  باب خیانت به واقعیت تبدیل می شود. فیلم نامه و بازی بازیگران به قدری منسجم و یک دست است که تماشاگرتا انتهای فیلم هیچگونه پیش داوری و یا  قضاوتی را در ردیابی حقیقت ماجرا نمی کند. سؤظن وپنهان کاری و دروغ به شکل زیرکانه در فیلم به تصویر در می آید. اصغرفرهادی این آفت اجتماعی را مُعضل مهم و خطرناکی درجامعه فعلی ایران می داند و این مضمون را دستمایه کار فیلم سازی خود می کند تا هشدارهایی برای مخاطبان باشد.

اصغر فرهادی در حال هدایت حمید فرخ نژاد و هدیه تهرانی در چهارشنبه سوری

درباره الی… دومین سه گانه فرهادی جهشی درکار فیلم سازی او است. نگاهی عمیق به دو گانگی های فرهنگی جامعه ایرانی وتقابل بین سنت ومدرنیته، مقوله بسیار تودرتو وپیچیده ای که امروزه طبقات اجتماعی را به یک سردرگمی مبهم برانگیز انداخته است. یک سفر دستۀ جعمی برای خوش گذرانی و بهانه ای بابت آشنایی دو فرد، پس ازناپدید شدن الی این دوستان هم دانشکده ای در رشته حقوق چنان گرفتار شرایط  هولناکی می شوند که مابین دروغ های مصلحتی وحقیقت دست  و پا می زنند. افرادی که در لباس وکالت و یا قاضی به حقانیت و در قاموس قضاوت و داوری و بی طرفی سوگند یاد کرده اند. درسکانسی از فیلم با رقص و شادی، پیمان معادی می گوید: دم بچه های دانشکدۀ حقوق گرم.ـ و در  نبود الی، با قضاوت های عجولانه پیمان روبررویم که با بی احترامی ازاو یاد می کند. اشخاصی که حقوق تحصیل کرده اند اما درپیش داوری ها تنها به منافع شخصی خود فکر می کنند. وقتی نامزد الی سر می رسد، دلهره وهراس دردناکی این جمع را به گیجی و پریشانی می اندازد و پیش داوری ها کنار  گذاشته می شود و دروغ پردازی هایی به روایت خودشان مصلحتی شروع می گردد و حقیقت ماجرا به فراموشی سپرده می شود.

 

سپیده (گلشیفته فراهانی) امکانات این سفر را فراهم کرده است  و قصد و نیت بدی هم ندارد و الی را او وارد این معرکه می کند، اما سپیده هم شناخت عمیقی از الی ندارد. بعد از آمدن نامزد الی دیگران ازماجرا خبردارمی شوند. همین موضوع باعث می گردد تمام کاسه وکوزه ها بر سر او شکسته شود. با رأی گیری عجیب وعجولانه جمع برای گفتن دروغ ناگزیرونجات بخش نهایی

متوسل سپیده می شوند. دروغی که او به نامزد الی می گوید، تمام وجودش را غم و اندوهی می گیرد و او تا انتهای فیلم درآشپزخانه درتنهایی می ماند. اگرچه نام فیلم درباره الی… است، اما قربانی این ماجرا سپیده هم می باشد. بار سنگین تمامی آن قضاوت ها و پیش داوری های مغرضانه بر دوش دروغ او می افتد. با این دروغ شخصیت الی برای نامزدش مخدوش می شود.

اصغر فرهادی در پشت صحنه درباره الی

نکته اساسی فیلم ناپدید و یا غرق شدن الی و یا پیدا شدن جنازه او نیست، بلکه درغیبت او رفتارها وکردارها وگفته های این اشخاص اهمیت دارد و قضاوتی که آن ها به شکل بد و زشت انجام می دهند. داوری که  از یک عقل جمعی و به ظاهر مشورتی حاصل می شود، ولی پایه و اساس عقلانی و انسانی ندارد.

اصغر فرهادی با ظرافت و مهارتی بی نظیر در هدایت بازیگران و لوکیشن های مثل دریا و ویلایی با پنجره وشیشه های شکسته، ماشین های که در ساحل به گل نشسته اند، نشانه ای از درماندگی این افراد می دهد. فیلم ساختاری جذاب و مدرنی دارد و راه گشای شناخت مُعضلات خفته وپنهان جامعه ما می باشد و نقش مهمی درسینمای ایران دارد.

جدایی نادرازسیمین آخرین سه گانه اصغرفرهادی تریلوژی خودش را با طبقه متوسط در حال رشد و بحران زا تکمیل می کند. فیلم با تیتراژ جذابی شروع می شود، تصاویر اوراق هویت و اسناد با دستگاه فتوکپی تما شاگر را با فیلم جدی مواجهه می کند و سروصداهای دستگاه ها زمینه موسیقی فیلم  است. سکانس اول فیلم در برابر قاضی، سیمین می گوید: ترجیح میدم بچه ام  در این شرایط  بزرگ  نشه  حاج آقا ـ  این نارضایتی زنی از طبقه متوسط شهری و امروزی را بیان می کند که تحمل شرایط زندگی کنونی جامعه را  برای فرزندش مفید نمی داند و راه مهاجرت را علاج ماجرا می داند.

چالش اصلی جدایی در این قضیه است. قاضی که چهره اش دیدۀ نمی شود، با تحکم به سیمین به نوعی ُحکم می دهد ، در این دادرسی  قاضی من هستم و تشخیص می دهم این ُمشکل بزرگی نیست و کوچیک است. یا در دادگاه دیگری همین قاضی باز هم با تحکم می گوید: من تشخیص می دهم کی راست میگه و کی دروغ میگه.ـ این دادرسی ها و احکام حاکی از آشفتگی دستگاه قضایی جامعه  است  و جوابگوی عادلانه ای برای دادرسی یک اجتماع نیست.  سیمین خانه را ترک می کند و با آمدن راضیه خدمتکارموضوع فیلم وارد ماجرای دیگری می شود. پدربزرگ نماینده نسل گذشته اگرچه دچار بیماری فراموشی است و حضور سنگینی دارد اما  وجدان بیدار و زنده طبقه ای از جامعه است و علاقمند به آگاهی و اخبار و روزنامه و شنیدن آواز صدای تاج، نگاه های نافذ و هشداردهنده او به همراه سکوت، پنهان کاری های پسرش   نادر را گوشزد و شماتت می کند و نادر در برابر این نگاه ها احساس شرم می کند.

جلد شماره ۱۳۷۵ شهروند

سیمین نشان از یک زن متجدد امروزی جامعه ایران است. او یک معلم است و به حقوق فردی خودش آشنایی دارد و در این امر تلاش می کند و علا قه ای به پیشرفت و ترقی دارد، برای بهتر زیستن و برای رشد و پرورش دخترش مهاجرت را انتخاب می کند و دیدیم در داد گاه حق انتخاب ندارد.

نادر به علت  موقعیت شغلی، ظاهرش با آن ریش به گونۀ دیگری است و ما  از او رفتار و حرکات مذهبی نمی بینیم و از جملات عربی در درس های دخترش عصبانی می شود. این پاردوکس ها او را به دورویی  و از خود دورشدن می اندازد و رفتارهای لجوجانه و یک دندگی هایش در  برابر دیگران

از او موجودی آشتی ناپذیر می سازد و زیر بار حرف زور نمی رود.

راضیه و شوهرش حجّت متعلق به قشرهای فرودست و حاشینه نشین شهری هستند و این قشر با فقر و باورهای مذهبی کلنجار می رود. نفرت عمیق حجّت از طبقۀ نادر و سیمین را در دشنام گویی های مرتب او شاهد هستیم، با این حال او و خانواده اش هم گرفتار مشکلات جدی اجتماعی هستند.

کیفیت فیگوراتیو بصری فیلم های فرهادی درفرم های تصویری در بیان آدم ها و اشیا  در سکوت و یا زل زدن به کسی یا چیزی مهم است. نگاه های منگ وکنجکاوانه و مضطرب (ترمه و سمیه) به نزاع ها و پرخاشجوی های ناخوشایند این آدم بزرگ ها  گویاتر از کلمات است. برای راه یافتن در درون کارا کترها از منظر نگاه های نگران و پرسش آمیز تنها یک مکث کوتاه دوربین کافی است. فیلم  ُپر از نماد های کوتاه و اشاره گونۀ است. نگاه های کودکانه بغض گرفته سمیه در راهروی شلوغ دادسرا که با کنجکاوی به رفت وآمد آدم های مختلف و آن زنجیر بسته شده به پای متهم گویای یک پیام است، کودکانی که از دنیای معصومانۀ کودکی خود فاصله گرفته اند و چه آینده ای درانتظار آن ها است؟

 در فیلم نشان های زیادی از استفاده های شخصی والدین از عواطف و علایق فرزندان وجود دارد و با حس مالکیت حقوق فردی آن ها را نادیده می گیرند. سه گانه اصغر فرهادی  در حالی به پایان می رسد که تمام دروغ گویی ها و پنهان کاری ها در انتها بر دوش اشک های معصومانه ِترمه سنگینی می کند و ترمه و سمیه با آن چشمان ناظر و نگرانشان قربانی این فاجعه انسانی هستند.