متن سخنرانی “الن جانسون سیرلیف” برنده‌ی جایزه‌ی صلح نوبل در مراسم اهدای جایزه در اسلو، دهم دسامبر ۲۰۱۱

 اعلیحضرت، خانواده‌ی پادشاهی، عالیجنابان، اعضای کمیته‌ی صلح نوبل، برندگان جایزه‌ی صلح نوبل، خواهران و براداران‌ام:

از طرف همه‌ی زنان لیبریایی، آفریقایی و همه‌ی جهان که در راه صلح، عدالت و برابری در تلاش هستند، این جایزه را امروز با افتخار و فروتنی دریافت می‌کنم. احساس غرور و افتخار در من غلیان دارد که امروز در کنار پسران و تنها دخترم از دیار آفریقا قرار می‌گیرم و بر سکوی خطابه‌ای می‌ایستم که آنها؛ «آلبرت جان توتولی»، «دزموند توتو»، «نلسون ماندلا و کلرک»، «انورالسادات»، «وانگاری موتا ماتای»، «محمد البرادعی» و هم چنین آمریکایی های آفریقایی تبار «باراک اوباما»، «مارتین لوترکینگ» و «رالف بانچ» ایستاده اند.

الن جانسون سیرلیف یکی از سه زنی که در سال ۲۰۱۱ جایزه صلح نوبل را دریافت کرد

اعلیحضرت، سخنان‌ام را با پیامی به شما شروع می‌کنم که از طریق شما نیز به نروژی‌ها برسد: کشور شما تراژدی بزرگی را که همراه بود با مرگ هفتاد و هفت جوان و نوجوان در همین سال تجربه کرده است. این کشتار غم‌انگیز، انگار که حمله‌ای بود به قلب شما، آن هم برنامه‌ریزی شده. اما با این وجود، در برخورد با چنین رویداد دشواری، واکنش مردم نروژ؛ مقامات دولتی و رسمی و حتا مردم معمولی، چنان خردورزانه بود و دوشادوش ارزش‌هایی که در طی تاریخ به آن باور داشتید که جهان را به حیرت واداشت. ارزش‌هایی مثل «شفافیت»، «هم‌آمیزی فرهنگ‌ها»، «دموکراسی» و «عدالت» جایگزین انتقام شد و همین موجب شگفتی جهانیان گردید. اجازه می‌خواهم تا پیام‌آور عمیق‌ترین احساس همدردی مردم لیبریا باشم که در این تراژدی هم‌دوش مردم صبور شما، ایستاده‌اند تا با هر نوع ترور مبارزه کنند، اما مفاهیم «دموکراسی» و «عدالت» را فدای انتقام نکنند. نه تنها تسلیت که احترام مردم لیبریا را پذیرا باشید.

جایزه‌ی امسال صلح نوبل، سه زن که در تلاشی پیگیر برای تغییر و برقراری برابری دخالت داشته‌اند را به اینجا آورده است. سه زنی که در تلاش خود حکومت قانون و دموکراسی در جامعه را ترویج کرده‌اند. جامعه‌هایی که جنگ و ستیز، مردم‌شان را از هم جدا کرده و رو در روی هم قرار داده است. این واقعیت که امروز ما – دو زن از سرزمین لیبریا – اینجا هستیم تا افتخاری بزرگ را با خواهرمان که اهل یمن هست، تقسیم کنیم، گویای این حقیقت روشن است که مبارزه‌ی ما زبانی جهانی دارد. روح بزرگ و جاودان زنان پرارزشی که در تلاش خود جدایی جنسیتی را کنار گذاشته و زنان و مردان را به هم پیوند داده‌اند و مرزهای ملی را پشت سر گذاشته‌اند، اکنون، در همین سالن شاهد کنش ما هستند. از بانوی بارون «برتا فلیسیا سوفی» در اتریش که این افتخار را نصیب خود کرد تا جهان را در کنفرانس لاهه در سال ۱۸۹۹ برانگیزاند تا «جین آدامس» که شهره است به «بدنه‌ی خانه‌ی مبارزات زنان»؛ از کنش‌گر آمریکایی، «امیلی گرین» تا «بتی ویلیامز» و «مرید کورگان» در ایرلند شمالی؛ از «مادر ترزا» تا قهرمان بزرگ همه‌ی زمان‌ها «آنگ سان سوچی» و هم چنین «ریگوبرتا مونچو»، «جودی ویلیامز»، «شیرین عبادی» و «وانگاری ماتای»: این هم‌زادان ما، این زنانی که جایزه‌ی صلح نوبل را دریافت کرده‌اند، ما را به میدانی گسترده‌تر دعوت می‌کنند تا تلاش و کوشش خود برای دست یافتن به صلح که اجتناب ناپذیر هم است را بیشتر کنیم و لحظه‌ای را هم حتا از دست ندهیم.

از همه می‌خواهم که یک دقیقه سکوت کنند تا یاد «وانگاری ماتایس» را زنده نگه داریم. او اولین زن آفریقایی بود که این افتخار نصیب‌اش شد و جایزه‌ی صلح نوبل را دریافت کرد. تلاش و کنش او هم چنان ما را بر می‌انگیزاند تا لحظه‌ای هم برای دست یافتن به صلح دست از کار و کوشش برنداریم.

در سال ۲۰۰۴ که او این جایزه را دریافت کرد، گفت: “کسانی از ما که شانس و امتیاز تحصیل و آموزش، مهارت‌های کاری، تجربه اندوزی، و حتا کسب قدرت را داشته‌اند، باید مدل و نمونه‌ای باشند برای نسل بعدی مدیران که حتما بخش بزرگی از آنان، زنان هستند”. آیا همه‌ی ما اکنون این آمادگی را داریم تا آرزوی او را که اکنون دیگر در بین ما هم نیست، برآوریم؟

اکنون فرصتی پیش آمده که از همین سکوی خطابه احترام خود نسبت به همه‌ی زنانی که هرگز کسی نامی از آنها نخواهد شنید را ادا کنیم، که اگر نبود تلاش هر روزه‌ی آنها که گاه با فدا کردن جان‌شان نیز همراه بوده، امروز پیشرفت‌های بزرگ در زمینه‌ی برابری جنسیتی، حتا در اروپا هم امکان نداشت. یادشان گرامی و جاودان باد.

چنانچه خواهران‌ام؛ «لیما» و «توکل» می‌دانند، این جایزه تعلق دارد به همه‌ی کسانی که برای برابری و عدالت مبارزه می‌کنند و برای بهتر شدن شرایط امروز، امیدوارند. حتما می‌دانیم که امروز ما افتخار آن را داریم که نماینده‌ی همه‌ی زنان و مردانی باشیم که بی هیچ توقعی از همه‌ی آنچه دارند، حتا اگر لازم باشد، جانشان را می‌دهند، تا خوان برابری و عدالت و دموکراسی گسترده‌تر از امروز شود. همین کنش‌ها است که وظیفه‌ی سنگین ادامه‌ی راه را بر دوش ما که نمایندگان آنها هستیم، می‌گذارد. بنابراین، ما اکنون فقط آینه‌ی تمام قد همه‌ی آنهاییم و تلاش‌شان را بازتاب می‌دهیم.

اما همه می‌دانیم که چنین توجهی، وظیفه‌ی سنگین و بزرگی را در پی خواهد داشت که باید بر دوش کشید. تاریخ در مورد ما به داوری خواهد نشست. نه برای آن چه اکنون می‌گوییم که بر اساس آنچه در روزهای آینده برای ایجاد فضایی بهتر و عادلانه‌تر انجام می‌دهیم تا زنان و مردان از جهانی بهتر بهره‌مند شوند. داوری آیندگان، به یقین براساس میراثی است که برای نسل‌های آینده از خود بر جای خواهیم گذاشت.

خواهرم، «توکل»، تو الهام بخش صلح و حقوق زنان هستی. در سرزمین تو مدیران‌اش تمامیت‌خواه می‌باشند و دیگران را اجازه قد برافراشتن نمی‌دهند و هر صدایی را در گلو خفه می‌کنند. تو اما، در چنین سرزمینی، راهی پیدا کردی تا جهان صدای‌ات را بشنود. «لیما»، تو نیز از بنیان‌گذاران صلح هستی در کشور خود. در راه بازگرداندن و بسیج زنان لیبریا به سرزمین خویش، با دشواری‌های زیادی روبرو بوده‌ای. تو خط مقدم مبارزه را با تلاش پیگیر خود و زنانی که دوشادوش تو ایستادند، بازتعریف کردی. این تلاش در سرزمینی روی داد که جنگ خانمان‌سوز خانگی یا داخلی درگیر بود و زن از حقوق اولیه هم محروم بود. – زنان سفیدپوش برای دست یابی به صلح در خیابان‌های پر خطر دست به تظاهرات زدند – در سرزمینی زنان را بسیج کردی تا برای صلح به خیابان‌ها بیایند که هیچ کس فکر نمی‌کرد زنان بتوانند نیروی بازدارنده‌ی جنگ‌سالاران باشند و آن قدر هم دقیق عمل کنند که پیشرفتی این چنینی داشته باشند.

سفر من طولانی بوده است، همه‌ی زندگی‌ام در راه رسیدن به «اسلو» صرف شده است. سفر من توسط ارزش‌های نهفته در اندیشه‌ی والدین و دو مادر بزرگ‌ام شکل گرفته است. آنها از مردمان بومی لیبریا بوده‌اند. آنها زمین را بارور و پس از برداشت محصول، خود نیز آنها را به بازار فروش عرضه می‌کردند. هیچ یک از آنها سواد خواندن و نوشتن نداشتند. آنها به من آموختند که زندگی زمانی با ارزش است که در خدمت دیگران باشیم.

در این سفر طولانی، از حمایت و پشتیبانی آموزگاران و مربی‌های‌ام بهره‌مند بوده‌ام که مرا به جهانی روشن و باز رهنمون شدند و سرانجام منتهی شد به تحصیل و آگاهی‌ام. همین راهنمایی‌ها بود که راه حقوق اجتماعی و عدالت را به من آموخت که مهم‌ترین موضوع اجتماعی زمانه‌ی ما است.

زندگی من زمانی نجات پیدا کرد که هزاران نفر در سراسر جهان برای رهایی من از زندان بسیج شدند و زندان‌بانان مهربانی که خود نیز در چنگال دیکتاتوری اسیر بودند.

زندگی من برای همیشه زمانی عوض شد که این شانس را داشتم که در خدمت مردم لیبریا باشم، زمانی که مسئولیت بزرگی که هراس‌ناک هم می‌نمود را به عهده گرفتم تا سرزمینی نزدیک به نابودی و خرابی کامل را بازسازی کنم و وطن‌ام را از جنگ و غارت هر روزه نجات دهم. نقشه‌ و برنامه‌ی از پیش تعیین شده‌ای هم برای این تحول بزرگ وجود نداشت. اما همه می‌دانستیم که نباید اجازه دهیم کشورمان به همان شرایط دشوار پیش از جنگ داخلی برگردد. همه می‌دانستیم که وظیفه‌ی ما حفظ صلح است به هر قیمتی.

کمیته‌ی صلح نوبل نمی‌تواند برای ما سه زنی که این شانس را داشته‌ایم که از سکوی جهانی نوبل با مردم دنیا صحبت کنیم، لیستی از زنان یا مردانی را صادر کند که ما با آنها به گفتگو بپردازیم یا در مورد زنان و از این میز خطابه صحبت کنیم. اما برنامه‌ای را در اختیار ما قرار داده‌اند و راهی را گشوده‌اند که از آن منظر می‌توان با زنان دنیا به گفتگو پرداخت بی آن که ملیت، رنگ پوست، مذهب و آئین و باورشان در نظر باشد. اگر من و دو زن دیگر امروز از این میز خطابه با شما مردان و زنان دنیا سخن می‌گوییم به این خاطر است که خواهران‌ام در سراسر دنیا جان فشانی‌ها کرده‌اند تا حقوق انسانی را احیا کنند. این شرایط به این خاطر ایجاد شده که هزاران زن در گوشه و کنار جهان شاهد نابسامانی‌هایی هستند که خشونت و زن آزاری را در پی دارد. اگر نبود این همه شوربختی و مبارزه پیگیر، اکنون من این شانس را نداشتم تا این جایزه را تقدیم همه‌ی کسانی کنم که دل در گرو برابری انسان‌ها دارند بی آن که به جنسیت ‌شان توجه داشته باشند.

بی شک نادانی و حماقتی که منتهی به خرابی و نابسامانی غیرقابل درک در سال‌های اخیر در کشورهای کنگو، رواندا، سیرالئون، سودان، سومالی، یوگسلاوی سابق و در سرزمین من، لیبریا شد، نشان از پلشتی و زشتی و بدی علیه زنان را در خود دارد. پلشتی که هیچ کس هم مسئولیت آن را به عهده نمی‌گیرد.

هرچند دادگاه‌های بین‌المللی، به حق، اعلام کرده‌اند که کاربرد خشونت و تجاوز جنسی علیه زنان به مثابه‌ی سلاحی در جنگ، جنایت علیه بشریت به حساب می‌آید، هم چنان اما تجاوز جنسی در دورانی که قانون و مقرارات بی‌معنا می‌شوند، در اندازه‌ی بزرگی مثل دوران پیشین نیز انجام می‌شود. حتا اندیشیدن به این که چقدر از خواهران و دختران ما در سنین مختلف و در بیست سال اخیر به طور وحشیانه‌ای مورد بی‌حرمتی قرار گرفته‌اند نیز دشوار است. حتا امکان پذیر نیست که درک کنیم چه تعداد از زنان زندگی‌شان را از دست داده‌اند که این همه برآمد زشتی و پلشتی‌یی است که جهان نابرابر برای بشریت رقم می‌زند.

زنان و دختران با فروپاشی جسم و شکست غرورشان بهای سنگینی در میدان ستیزهای مسلحانه‌ی ملی و بین‌المللی، پرداخت کرده‌اند. زنان با خون، اشک و ارزش‌های انسانی‌شان چون ارز برای پرداخت بهای انسانی، در معامله‌ای وارد شده‌اند که صلح آن سوی آن است.

با این وجود، تنها در میدان جنگ نیست که باید از حقوق زنان دفاع شود که تهدید علیه حقوق زنان تنها برآمد خشونت‌های مسلحانه نیست. تحصیل برای دختران که بیشتر اوقات به مثابه‌ی پدیده‌ای لوکس و نالازم انگاشته می‌شود، علیرغم توجه اخیر، هنوز هم به اندازه کافی از منابع مالی و آموزگار، برخوردار نشده است. در موارد بسیاری با دخترانی دیدار می‌کنیم که خواست بزرگ زندگی‌شان رفتن به مدرسه است و دسترسی به دفتر و کتاب و مداد. آنها می‌خواهند به دانشگاه بروند و برای جامعه مفید باشند. آیا همین خواست که امیدوارکننده هم است را تا چه میزانی توانسته‌ایم، جامه‌ی عمل بپوشانیم؟ باور کنید اگر جامعه‌ی جهانی با برنامه‌ای معین برای اجرای این خواست حرکت کند، امید این دخترها که در گوشه گوشه‌ی جهان زندگی می‌کنند، واهی نیست که هیچ، بلکه به زودی بیسواد نخواهیم داشت. چرا که دختران اگر با سواد باشند، برادر و پسر بیسواد را تاب نمی‌آورند و آنها را هم دوشادوش خویش به میدان آموزش و پرورش می‌کشانند تا جهان خالی شود از بیسوادی و جهل.

در حالی که امروز و در این سالن زیبا و مجلل، زن و هستی او را جشن می‌گیریم، افکار ما یقینن به سوی چالش‌هایی می‌رود که هنوز در برابر ما قرار دارند تا به برابری و عدالت دست یابیم که سرانجام‌اش صلح جهانی است. در بسیاری از بخش‌های جهان، هنوز خشونت و ظلمی که بر زنان روا می‌شود، حتا گزارش هم نمی‌شود و قوانینی که از حقوق زنان دفاع می‌کند در عمل اجرا نمی‌شوند یا به خوبی و درستی اجرا نمی‌شوند. اولین دهه‌ی قرن بیست و یکم را پشت سر گذاشته‌ایم و به باور من دیگر نباید فضایی برای قاچاق انسان و به ویژه دختران برای تن فروشی وجود داشته باشد که قربانیان آن بالغ بر یک میلیون نفر در سال است. به همین ترتیب نباید فرصت زن‌آزاری و خشونت علیه آنها وجود داشته باشد. اگر در دهه‌ی دوم قرن حاضر، باز هم در بر همان پاشنه پیشین بچرخد که تا کنون، با کمال تأسف باید بگویم که مبارزات ما هنوز راه درازی پیش روی دارد و قوانین طوری تنظیم و اجرا می‌شوند که تنها منافع یکی از دو جنس بشر، “مردان”، مدّ نظر است.

اما با وجود این همه نابسامانی، هنوز هم دلیلی برای خوش‌بین بودن و امیدواری هست. ما شاهد نشانه‌هایی از پیشرفت و تغییر در شرایط  زنان جهان هستیم، این تغییر اگرچه آرام است اما با اعتماد حرکت می‌کند. حقوق بین‌الملل و آگاهی در مورد حقوق بشر از روزنه‌هایی دور و نزدیک می‌درخشد و تاریکی‌های گوشه‌گوشه‌ی جهان را روشن می‌کند. این درخشش نور را می‌توان در مدرسه‌ها، دادگاه‌ها، بازار و حتا درون خانه‌ها نیز شاهد بود. پنجره‌های برابری و عدالت باز می‌شوند و نور ناشی از آنها بر زنان و مردانی می‌تابد که ظلم و آزاری که بر آنها رفته چنان مهیب است که در کلام نمی‌گنجد. دموکراسی راه به ریشه‌های اساسی خود پیدا می‌کند، آن هم در سرزمین‌هایی که گفتمان آزادی از عادات روزمره‌ی مردم نبوده است.

آن گاه که پرده‌ها فرو افتند و نور بر تاریکی پیروز شود، آنچه پیش از این نیز نامشهود بوده، در دید خواهد نشست. تکنولوژی چنان پیشرفتی داشته که اکنون ساکنان سرزمین‌های دور را هم همسایه دیوار به دیوار ما کرده است. در چنین جهانی همه چیز به هم پیوند دارند. رویدادی که در گوشه‌ای دور از جهان رخ می‌دهد، برای همه‌ی مردم جهان قابل دیدن است و هرگز شرایط جهانی مهیاتر از امروز نبوده تا بتوان بذر صلح، دموکراسی و عدالت اجتماعی برای همه را به طور گسترده افشاند.

در سراسر جهان و در فرهنگ‌های گوناگون، امروز می‌شود مردان و زنانی را یافت که با زبان‌های مختلف شعار واحدی را سر داده‌اند که: “دیگر بس است”. آنها دیگر خشونت کور را نمی‌پذیرند و در عوض از ارزش‌های پایه‌ای: دموکراسی، جامعه‌ی باز و شفاف، آزادی و صلح دفاع می‌کنند.

بنابراین خواهران و برادران‌ام را دعوت می‌کنم به ادامه‌ی چالش‌هایی که برای رسیدن به ارزش‌های انسانی لازم هست: ترس نداشته باشید! از محکوم کردن ناحق ترس نداشته باشید، اگرچه در اقلیت هستید. در جستجوی صلح باشید و در این راه از هیچ چیز نهراسید، اگرچه با صدایی شکننده سخن می‌گویید. باز هم تأکید می‌کنم در جستجوگری صلح، ترس نداشته باشید.

اگر قرار باشد که لحظه‌ای خطاب به دختران و زنان جهان سخن بگویم، حتمن به آنها پیشنهاد خواهم کرد: “خواهران، دختران، دوستان، صدای خودتان را بیابید”.

همه‌ی ما صدای خودمان را داریم و همین دلیل خوشنودی ما است در گونه‌گونه‌گی‌مان. اما هدف ما، موجب هماهنگی این صداهای گوناگون است. هدف، در پی صلح بودن است، عدالت است و دفاع از حقوق انسانی‌یی که شامل همه‌ی مردم جهان می‌شود. مبارزه‌ی سیاسی‌یی که کشورهای ما ـ لیبریا، یمن و سایر نقاط جهان ـ درگیر آن است، زمانی معنا پیدا می‌کند که آزادی‌های جدید به دست آمده منتهی شود به امکانات جدیدی برای همه. همه‌ی ما به خوبی آگاهیم که نظم نویی که برای تغییر به وجود آمده، اگر بر اساس نیازهای انسانی نباشند، به سادگی پس‌گرد و بازگشت به شرایط بی قانونی روزهای پیشین را خواهد پیمود. باید فریادمان را بلند کنیم تا صدای‌مان شنیده شود که صلحی می‌خواهیم که در پی آزادی و عدالت خواهد آمد. بنابراین، صدای خود را بیابید! آن را فریاد کنید! فریاد زنده‌باد آزادی سر دهید! باور کنید اگر صدای‌مان را بلند نکنیم که آزادی می‌خواهیم، شکست و خمودگی یک شبه سراغ‌مان خواهد آمد. اما در همین دوران کوتاه عمرمان، شاهد تغییر بوده‌ایم و به یقین این تغییر در مقیاس جهانی خواهد بود با شیوه‌های گوناگونی که بستگی دارد به فرهنگ‌های مختلف در گوشه‌گوشه‌ی جهان. این تغییر جهانی بی شک، شامل همه‌ی ما خواهد شد. چنانچه بر دیواری که به یادبود، «مارتین لوترکینگ» ساخته شده، نوشته شده: “کمان اخلاقی جهانی طولانی است، اما این کمان در برابر عدالت سر خم می‌کند”.

عالیجنابان، برادران و خواهران: از همین سکوی جهانی می‌خواهم به کوتاهی در مورد «لیبریا» و مردم آن سخن بگویم.

در تاریخ هشت نوامبر، دومین دور انتخابات آزاد و عادلانه‌ی ریاست جمهوری و پارلمان را پشت سر گذاشتیم که برآمد آن، تثبیت بیشتر و گذار «لیبریا» به ملتی دموکراتیک بوده است. مردم لیبریا این منت را بر من گذاشتند که از اعتمادشان برخوردار باشم و شش سال دیگر نیز به عنوان رئیس جمهور در خدمت آنان باشم. بنابراین با این انتخاب مجدد، این امکان را به من داده‌اند که بازسازی و ساختارگرایی‌یی که از سال ۲۰۰۶ شروع شده است نیز ادامه یابد.

تعداد زیاد کاندیدهای پست ریاست جمهوری موجب سخت بودن مبارزات انتخاباتی شد و سرانجام هم به دور دوم کشیده شد. این فرایند، خود نیز چالشی بزرگ بود که خوشبختانه متمدنانه و انسانی و صلح‌جویانه به پایان رسید، که خود رویدادی مهم در عرصه‌ی ملی سرزمین ما بود. اکنون که من در اینجا ایستاده‌ام، با قلبی اندوه‌گین، برای کسانی که آسیب دیدند یا جان خود را از دست دادند، متأسف‌ام. امیدوارم که ملت ما از آنچه تجربه کرد درس بگیرد و نه تنها از تکرار آن جلوگیری کند که هماره چالش‌های سیاسی و اجتماعی را با شکیبایی و صلح‌جویانه، همان‌گونه که سرانجام در مورد انتخابات انجام داد، به توافق‌های اساسی برسد.

پیشرفت کنونی «لیبریا» در گرو سیاست و برنامه‌هایی است که در مورد بهبود شرایط اجتماعی جامعه سرمایه‌گذاری کند که به این ترتیب نهادهای دموکراتیک تقویت شوند و هم‌زمان در حفظ قانون‌مداری نیز کوتاهی نکند. آنچه اهمیت دارد این که این تلاش، دایمی باشد و نه موقت و از سوی دیگر مستقل از برنامه‌های افراد، مدیران یا حتا حزب‌های معینی باشد. ما باید فضای سیاسی و اجتماعی را طوری مهیا کنیم که تحمل صدای مخالف امکان‌پذیر باشد و نیروهای اپوزسیون هم بتوانند با صدای بلند، برنامه‌های خود را به گوش مخاطب‌هاشان برسانند. اگر چنین باشد و جامعه درهای خود را به روی همه‌ی آحاد مردم باز کند، آنها طرف بازنده‌ی رقابت‌ها به حساب نمی‌آیند که نیروهای بازدارنده‌ای هستند که دولت را در قبال آنچه گفته مسئول می‌داند و مردم را هم گوش به زنگ که از دولت آن چیزی که در جهت منافع عموم است را طلب کنند.

در حین مبارزات سیاسی‌مان، صدای بلند جوانان به گوش می‌رسید که با بی‌صبری خواهان بهتر شدن شرایط‌شان بودند و با صدای بلند هم خواست‌های دموکراتیک‌شان را فریاد می‌زدند. آنها در پی به دست آوردن همه‌ی آن چیزهایی هستند که در سال‌های خشونت و جنگ از دست داده‌اند. آنها سیستم آموزش و پرورش بهتری را طلب می‌کنند، خواستار مهارت‌های مفید هستند و کار. آنها خواهان شرکت در بازسازی کشورشان‌اند. آنها صدای بلند خویش را باز یافته‌اند و ما هم این فریاد بلند را شنیده‌ایم.

به تدریج، مثل سایر بخش‌های جهان، به ویژه در آفریقا و خاورمیانه، راه ما به سوی دموکراسی ادامه دارد و اکنون در عرصه‌ی بین‌المللی چنین از ما یاد می‌شود که ستیز برای دست‌یابی به حقوق بشر و عدالت اجتماعی، سفری است بس دشوار که پیش روی‌مان می‌باشد. اما به باور من رسیدن به عدالت و صلح ارزش آن را دارد که حتا خیلی از ما، بسیاری از چیزهایی که برای‌مان عزیز هست را هم فدا کنیم.

عالیجنابان، خانم‌ها و آقایان:

امروز دقیقن ۶۳ سال است که مجمع عمومی سازمان ملل، اعلامیه جهانی حقوق بشر را منتشر کرده است. سندی مهم، بازمانده از نسلی که همان روزها از جنگ خانمان‌سوز جهانی دوم جان سالم به‌در برده بود که هنوز هم از اهمیت ویژه‌ای در عصر حاضر برخوردار است.

این اعلامیه، جهانی است. مضمون آن عدالت برای همه‌ی انسان‌ها است. در یک کلام، خواست انسان بودن برای همه است. این حقوق را ما از یک دولت یا رهبر معینی دریافت نکرده‌ایم که بتواند آن را از ما بگیرد یا سلب‌اش کند.

این اعلامیه حقوقی است و قانونی، نه لیستی از آرمان‌های انسانی که با نیتی خوش تنظیم شده باشند. این اعلامیه، دولت‌ها را وظیفه‌مند می‌کند تا در برابر قانون و اصول انسانی سر تسلیم فرود آورند و با شهروندان خود خوش رفتار باشند تا سرانجام حقوق بین‌المللی و آزادی که متعلق به همه‌ی مردم جهان است نیز به خوبی رعایت شود.

اهدای جایزه‌ی صلح نوبل به سه زن، نباید رویدادی موقتی باشد که به دست فراموشی هم سپرده شود. این لحظه‌ی تاریخی را باید غنیمت شمرد و از آن برای بهتر شدن شرایط زنان در کشورهایی که هنوز جنس دوم به حساب می‌آیند، بهره‌برداری کرد. باید از این رویداد به عنوان نقطه عطفی در تاریخ مبارزات زنان، استفاده کرد و اهرمی دانست برای اجرای فریادهای ناشنیده شده‌ی میلیون‌ها انسانی که در پی صلح پایدار در همه‌ی کشورها می‌باشند.

اجازه دهید که سخنان‌ام را با تکرار سپاس بیکران و عمیق‌ام از کمیته صلح نوبل پایان دهم که این افتخار را به ما سه زن دادند تا صدای میلیون‌ها زن در سراسر جهان باشیم. سپاس از همه‌ی شما که در سراسر جهان به سخنان من و دو خواهرم گوش فرا دادید و تشکر کنم از زنان و مردان مبارز، که اگر نبود تلاش همه جانبه‌شان، برای صلح و ارزش‌های انسانی، امروز من اینجا نبودم. 

سپاس و خدا نگهدارتان باد.

 

 

 

* عباس شکری دارای دکترا در رشته ی “ارتباطات و روزنامه نگاری”، پژوهشگر خبرگزاری نروژ، نویسنده و مترجم آزاد و از همکاران تحریریه شهروند در اسلو ـ نروژ است که بویژه اتفاقات آن بخش از اروپا را پوشش می دهد.