شهروند ـ فرح طاهری: کتابفروشی پگاه اولین شب شعر و موسیقی خود را در سالن ادیتوریوم کتابخانه مرکزی نورت یورک برگزار کرد. شنبه ۲۵ فوریه ۲۰۱۲، دو نسل از شاعران، نویسندگان و هنرمندان ایرانی تبار ساکن تورنتو در کنار هم شعر خواندند و نواختند.

گردانندگی برنامه را  بنفشه طاهریان برعهده داشت که خود نیز در میان برنامه شعرهایی از شاعران مشهور ایران می خواند.

در این شب عیدی نعمتی، منوچهر بهرامیان، کیوان صادقی، مهرنوش معینی، رویا شمس، کریم زیانی، آناهیتا کیانی، شیرین بلورچی، امیر اویس هنرمند و بابک طیبی شعرخوانی کردند.

شاعران و هنرمندان شرکت کننده در شب شعر پگاه

شاهین فیاض و کامبیز طیبی تار نواختند. ویدا قهرمانی یک نمایش تک نفره اجرا کرد.

اکبر قیدرپور با سنتور و فرشید مدیرمسیحایی با تنبک، آواز مهرداد نجفی را همراهی کردند.

در بخشی دیگر مصطفی عزیزی، شعر احمد شاملو  را که در مرگ فروغ فرخزاد سروده بود نقد کرد. او به دلیل کمی وقت بخشی از نقدش را کوتاه کرد.

در پایان برنامه، آقای شیرزادی داستان نویس یکی از قطعات ادبی خود را اجرا کرد.

 

این اولین شب شعر پگاه با استقبال بسیار خوب ایرانیان تورنتو روبرو شده بود. جلسه مجموعه ای بود از شاعران شناخته شده و چهره های کمتر آشنای جامعه ی ایرانی. از آن میان، شعرخوانی جمعی جوانان ـ آناهیتا کیانی، شیرین بلورچی، امیر اویس هنرمند، بابک نجاتی ـ در بخش دوم برنامه بویژه بسیار مورد استقبال واقع شد، ولی متاسفانه به خاطر کمی وقت فرصت نبود که هر یک دو شعر از سروده هایشان را بخوانند.

بابک نجاتی، آناهیتا کیانی، امیراویس هنرمند، مصطفی عزیزی، شیرین بلورچی و شیرزادی شاعران و نویسندگان شرکت کننده در شب شعر پگاه

 

همیشه اولین ها دارای کاستی هایی هستند که در ادامه با مدیریت درست به سوی بهتر شدن می روند. شب های شعر پگاه نیز در ادامه با برنامه ریزی و زمانبندی دقیق تر مکانی خواهد شد برای دوستداران شعر و موسیقی.

با خسته نباشید به دست اندرکاران و حامیان برنامه که امیر مهیم از آنان این گونه نام برد: شهروند، تلویزیون آی تی سی (دریچه های روبه رو)، رادیو صدای ایران و …  

 

شعر “به زبان مادری انسان” از آناهیتا کیانی در این برنامه با استقبال روبرو شد و حاضران درخواست کردند تا دوباره خوانده شود که کمی وقت اجازه نداد. این شعر را به عنوان نمونه ای از شعرهای این برنامه در زیر می خوانید:

 

 باید اسپانیایی یاد بگیرم
“لورکا” دردی داشت
که به فارسی در نمی آید

باید روسی یاد بگیرم
وقت اعزام سربازان در میدان سرخ
زنها به زبان مادری اشک می ریزند

باید ژاپنی یاد بگیرم
عطر هایکوها هنوز در هوای هیروشیما
از زبان شکوفه های گیلاس جاری است

باید جنس اضطراب کودکان خاورمیانه را
به عبری و عربی لمس کنم

باید به زبان اسکیمو ها
لالایی مادران خانه های یخی را
در گردش خونم گرم کنم

باید به زبان محلی سومالی
گرسنگی کودکم را تاب بیاورم

باید یاد بگیرم به زبان کولی های رومانی
برای مردم داغ دیده افغانستان
آواز بخوانم و برقصم

باید آخرین نگاه ناباور تو را به دوربین
به زبان تمام اعتراضات خیابانی ترجمه کنم
زبان کبوترها
باید زبان کبوترها را یاد بگیرم
که هزار شعر سپید را با واژه های همانند
در تمام جهان می خوانند وُ ما نمی فهمیم

شاید باید به بابِل بروم
تا به زبان سلیس عشق
به زبان مادری انسان
شعری بسرایم
که واژه ِی بیگانه جنگ را از گره ی زبان تو
برای ابد بگشاید.