سالشمار تاریخ جمهوری اسلامی ایران

 قتل داریوش و پروانه فروهر، محمد مختاری، محمدجعفر پوینده، حمید حاجی زاده و فرزند ۱۰ ساله اش، مجید شریف، پیروز دوانی و …

مرگ چند هنرمند و نویسنده: حمید مصدق، صادق چوبک، سهراب شهیدثالث و …

 بیستمین شماره ی پیاپی شهروند به رویدادهای سال ۱۳۷۷ می پردازد.

از شماره ۱۳۵۸ مرور سال ۵۸ را آغاز کردیم و بنا داریم رویدادهای مهم این ۳۳ سال حکومت جمهوری اسلامی را در ۳۳ شماره ی شهروند بیاوریم. برای سه سال اول با استفاده از آرشیو روزنامه های اطلاعات و کیهان توانستیم تقریبا به همه آنچه که در آن زمان ها در روزنامه ها منعکس می شد، اشاره کنیم. از سال ۶۱ از اینترنت کمک گرفتیم و از خوانندگانمان نیز تقاضا کردیم در این مسیر ما را یاری کنند و اگر رویداد یا نکته ای باید گفته شود را یادآوری نمایند، یا خاطرات خودشان را از آن سالها برایمان بفرستند.

از این سال (۷۷) باز از آرشیو روزنامه اطلاعات کمک می گیریم، ضمن آنکه دیگر هرچیزی را در روزنامه ها نمی توانی پیدا کنی، اگر هم اشاره ای به قتل ها شود، مثل قتل زنده یادان مختاری و پوینده، نوشته شده مراسم چهلم آنان برگزار شد. پس باز هم باید از منابع دیگر کمک گرفت.

این مرور نه چندان کامل با نیت مبارزه با معضل فراموشی جمعی انجام می گیرد با این امید که تأثیری ولو اندک بر جای گذارد.

قتل های زنجیره ای در سال ۷۷ به اوج می رسد

 *** 

۷ فروردین ۷۷ ـ لرتا با نام کامل لرتا هایراپتیان تبریزی بازیگر تئاتر و سینما بود.

در سال ۱۲۹۰ در تهران متولد شد. تئاتر را از ده سالگی در مدرسه روس ها شروع کرد. در چهارده سالگی در نمایشی موزیکال در تئاتر گراند هتل ظاهر شد و در پانزده سالگی برای بازی در نمایش های هایک کارکاش به آموختن زبان فارسی پرداخت. پس از گرفتن دیپلم فعالیت تئاتری اش را به طور حرفه ای دنبال می کند و به زودی گل سرسبد گروها و مجامع تئاتری دوران خود می شود و در کلوپ موزیکال، کمدی اخوان، کمدی ایران، جامعه ی باربد، گروه نکیسا، کانون ایران جوان،کانون صنعتی، مجمع تئاترال تهران همراه با چهره های برجسته ی تئاتر همکاری می کند.

در هجده سالگی در تعدادی از نمایش‌های ویلیام شکسپیر به کارگردانی واهرام پاپازیان بازی کرد و در ۱۳۱۴ پس از ازدواج با نوشین فعالیت تئاتری اش را گسترش داد و در کلوب ایران در نمایش اتللو بازی کرد از دیگر نمایش هایی که بازی کرده می توان به ولپن پرنده آبی و چراغ گاز اشاره کرد.

او در سال  ۱۳۳۲ از ایران رفت و ده سال بعد بازگشت.

نخستین فیلمش را در ۱۳۴۹ نام به شب اعدام (داود ملاپور) بازی کرد و سپس در پنج فیلم دیگر حضور یافت. مجموعه تلویزیونی خسرو میرزای دوم (نصرت کریمی) آخرین کار تصویری این بانوی بازیگر است.

لورتا در ۱۳۵۸ همراه تنها پسرش، کاوه از ایران مهاجرت کرد و سال‌های آخر عمرش را در وین-اتریش گذراند و همانجا در سن ۸۷ سالگی درگذشت.

 

۱۴ فروردین ۷۷ ـ احمد آرام ، مترجم ، نویسنده و دانشنامه نویس معاصر. او به همراه دکتر نصیری از بنیانگذاران تألیف کتاب‌های درسی در ایران است و مدتی به عنوان معاون وزیر آموزش و پرورش در دهه ۲۰ خورشیدی فعالیت داشته ‌است.

صادق چوبک، سهراب شهید ثالث، حمید مصدق از جمله درگذشتگان این سال بودند

احمد آرام یکی از نخستین مؤلفان کتاب‌های درسی و آموزشی بود که هم به تنهایی و هم با کمک دیگران کتاب‌های فیزیک و شیمی دبیرستان را تألیف کرد. علاقه‌ای که به امیرکبیر داشت نام مجموعه‌ای از کتاب‌های خود را به نام «مجموعه امیر» نامگذاری کرد. احمد آرام تا حدود سال ۱۳۳۰ نزدیک به چهل جلد کتاب درسی و آموزشی نوشت. آرام در تدوین دایرهالمعارف فارسی مشارکت داشته ‌است.

احمد آرام یکی از پرکارترین مترجمان معاصر است که بیش از یکصد و چهل اثر از زبان های انگلیسی فرانسه و عربی ترجمه کرده ‌است.  او ۱۴ فروردین ۷۷ در آمریکا در سن ۹۴ سالگی درگذشت.

 

۱۶ فروردین ۷۷ ـ دکتر ابوالحسن شیخ از بنیانگذاران شیمی نوین ایران درگذشت. او از دانشگاه برلن دکترای شیمی داشت و  کتاب « تئوریهاى شیمى آلى » و همچنین کتاب دو جلدی « عملیات شیمى آلى » از جمله تالیفات اوست. او  اوایل فروردین ۷۷ در آستانه ی ۹۰ سالگی درگذشت.

 

۱۸ فروردین ۷۷ ـ سیروس قایقران بازیکن فوتبال و کاپیتان تیم ملی در سن ۳۷ سالگی در تصادف جاده رشت به همراه پسر خردسالش درگذشت.

قایقران در سال ۱۳۶۳ به تیم ملی دعوت شد و در سال ۶۶ تنها فوتبالیست شهرستانی بود که دهداری بازوبند کاپیتانی تیم ملی ایران را به بازوان او بست. در سال ۶۷ در جام ملتهای آسیا در قطر، تیم ملی ایران با رهبری سیروس به مقام سومی دست یافت و در سال ۶۹ تیم ایران را با گلهای زیبایش پس از ۲۰ سال به قهرمانی در بازیهای آسیایی پکن رساند. سیروس به الاتحاد قطر پیوست و بعد از مدتی بازی در قطر، مجددا به تیم اول خود ملوان پیوست و این تیم را قهرمان جام حذفی و راهی مسابقات آسیایی کرد.

او در بازگشت از بندر انزلی و در حالیکه همراه فرزند، همسر و برادر همسرش در اتومبیل رنوی خود عازم تهران بود در حوالی امامزاده هاشم با کامیون تصادف کرد که منجر به فوت وی و پسر هشت ساله اش، راستین، گردید.

 

۱۰ تیر ۷۷ ـ سهراب شهید ثالث فیلمساز، به عنوان یکی از آغازگران موج نو در سینمای ایران شناخته می‌شود. فیلم‌های او مانند طبیعت بی‌جان، یک اتفاق ساده و در غربت برنده جایزه‌های بین‌المللی شده‌اند.

او فعالیت در سینما را از سال ۱۳۴۵ با ساخت فیلم کوتاهی به نام «آیا» آغاز کرد. او تحصیلات عالی خود را در وین در رشته سینما آغاز کرد و در فرانسه ادامه داد. در بازگشت به ایران، در وزارت فرهنگ و هنر مشغول به کار شد و فیلم مستند ساخت. وی کارش را به عنوان مترجم و نویسنده سینما بین سال‌های ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۴ ادامه داد. در سال ۱۳۵۴ به آلمان مهاجرت کرد.

از جمله فیلم‌های او در آلمان می‌توان به فیلم‌های «در غربت» (۱۳۵۴)، «قرنطینه» (۱۳۵۵)، «زمان بلوغ» (۱۳۵۵)، «آخرین تابستان گرابه» (۱۳۵۹) و «یک زندگی، چخوف» (۱۳۶۰) اشاره کرد.

شهید ثالث از نظر سیاسی، چپگرا و از اعضای حزب توده ایران بود. وی چند سال پیش از مرگش به آمریکا رفت و در شیکاگو ساکن شد. فیلم «گلهای گل سرخ برای آفریقا» (۱۳۷۰) بسیار مورد توجه منتقدان غرب قرار گرفت و جایزه‌های زیادی را به خود اختصاص داد. وی در دهم تیرماه سال ۱۳۷۷ بر اثر بیماری سرطان کبد در سن ۵۵ سالگی در شیکاگو درگذشت.

 

۱۳ تیر ۷۷ ـ صادق چوبک، نویسنده، زاده تیرماه ۱۲۹۵ در بوشهر است.

وی به همراه صادق هدایت از پیشگامان داستان نویسی مدرن ایران است. از آثار مشهور وی می‌توان از مجموعه داستان “انتری که لوطی اش مرده بود” و رمانهای “سنگ صبور” و “تنگسیر” نام برد.

اکثر داستان‌های وی حکایت تیره روزی مردمی است که اسیر خرافه و نادانی و پایبند به مذهب خویش هستند. او در اکثر داستانهای کوتاهش و رمان سنگ صبور رکود و جمود زیستی ای را به تصویر کشید که اجازه خلق باورهای بزرگ و فکرهای مترقی را نمی‌دهد. از این منظر طبقهٔ فرودست هرچند به عنوان مظلوم اما به شکل گناهکار ترسیم می‌شود که هرچه بیشتر در گل و لای فرو می‌رود.

او در آمریکا و در سن ۸۲ سالگی درگذشت. جسد چوبک به درخواست او بعد از مرگ سوزانده شد.

  

 ۱۷ مرداد ۷۷ ـ در جریان حمله طالبان به سرکنسولگری ایران در مزارشریف هشت نفر از کارکنان کنسولگری از جمله ناصر ریگی سرکنسول ایران در مزارشریف به همراه محمود صارمی خبرنگار و مسئول دفتر خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران کشته شد.

شورای فرهنگ عمومی کشور در اولین سالگرد این رخداد، هفده مرداد روز به قتل رسیدن این خبرنگار ۳۰ ساله را «روز خبرنگار» نامید.

 

اول شهریور ۷۷ ـ ترور سید اسدالله لاجوردی رییس پیشین زندان اوین و دادستان انقلاب در دههٔ شصت و از اعضای شورای مرکزی جمعیت مؤتلفه اسلامی بود.

اسدالله لاجوردی در جنوب تهران متولد شد. پدرش هیزم‌فروش بود. او در دومین سال تحصیلی در دبیرستان، ترک تحصیل کرد و در کنار پدر به کار مشغول شد. با این همه، درس را در منزل به صورت فراگیری علوم قدیمه ادامه و جلسات تفسیر قرآن در منزلش تشکیل داد. اسدالله لاجوردی از شاگردان بهشتی و مطهری بود.

وی در زمانی که بعد از ترک تحصیل، در بازار تهران مشغول کار بود، با جمعیت مؤتلفه اسلامی آشنا شده و به عضویت شورای مرکزی آن در آمد.

عکس های تبلیغاتی شاید برای خارجی ها. لاجوردی در زندان اوین به زندانیان جوان که یکی از آنها کاملا بچه است شیرینی تعارف می کند.

پس از ترور حسنعلی منصور -نخست‌وزیر وقت- در بهمن ۱۳۴۳ بسیاری از اعضای این جمعیت از جمله لاجوردی دستگیر شدند. او پس از محاکمه به ۱۸ ماه حبس تادیبی محکوم شد. در این مدت کمرش در شکنجه‌هایی که متحمل شد شکست و چشمش نیز آسیب دید.

لاجوردی پس از آزادی، جلسات تفسیر قرآن را از سر گرفت‌. در اردیبهشت ۱۳۴۹ به اتهام حمله به هواپیمایی ال عال، پس از برگزاری مسابقه فوتبال میان تیم ملی فوتبال ایران و تیم ملی فوتبال اسرائیل بازداشت شد. او پس از محکومیت به ۱۸ سال حبس جنایی محکوم گردید.

لاجوردی در فروردین ۱۳۵۳ از زندان آزاد شد و در اسفند همان سال مجدداً بازداشت شد. اتهام او «فعالیتهای زیرزمینی و همچنین خودداری از پاسخگویی راجع به اقدامات خرابکارانه خود» در همکاری با مجاهدین خلق بود. سرانجام لاجوردی به همراه بسیاری از زندانیان در ۲۷ مرداد ۱۳۵۶ آزاد شد.

لاجوردی یکی از تندرو ترین شخصیت های انقلاب بود. او که به شدت تحت تاثیر مقتدایش خمینی بود سعی در از بین بردن و سرکوب تمامی نیروهای ضد انقلاب داشت.لاجوردی با دور هم گرد آوردن بازاریان حزب اللهی و هیات های موئلفه و اوباش جنوب تهران زندانیان را به شدت در فشار گذاشت تا توبه کنند و طرح تواب شدن و توبه را او بود که در زندان ها باب کرد.توبه کردن از نظر او بازگشتن و توبه واقعی کردن از درگاه الهی نبود. بلکه توبه از نظر او یعنی افتادن به جان همرزمان و هم مبارزان سابق بود و پای را تا حدی فرا برد که باعث شد برخی که تواب شده بودند در زدن تیر خلاص حتی به برادر تنی خود ابایی نداشته باشند. لاجوردی با گماردن “حاج داوود رحمانی” در زندان قزلحصار فشار را چنان بر زندانیان وارد می کند که توسط حاج داوود رحمانی که یکی از لمپن ترین بازاریان جنوب تهران بود (آهن فروشی) برای زندانیان مکانی ترتیب دهد که به “قبرها” یا “قیامت” و یا “جعبه ها” معروف است.در این بیدادگاه زندانی مجبور بود از شش صبح به فرمان حاج داوود در جعبه هایی که از سه سو بسته و از یک سو باز بودند بنشیند و با چادر و چشمبند تا ساعت دوازده شب تکان نخورد و هرگونه تغییر وضعیت از سوی زندانی با شدید ترین حملات و شلاق خوردن ها همراه بود. بسیاری از زندانیان سیاسی جان به در برده از زندان به این شکنجه در “جعبه های” ابداعی لاجوردی و حاج داوود رحمانی اشاره کرده اند.

لاجوردی در کنار مهدی عراقی و اسلامی از مسئولان انتظامات کمیته استقبال از روح الله خمینی بودند. در جریان رسیدگی به پرونده گروه فرقان او از ۲۰ شهریور ۱۳۵۹ با نظر آیت‌الله بهشتی دادستان انقلاب تهران شد. پس از مدتی او چهره اصلی برخورد با گروه های مخالف تبدیل شد. او در زمان زندان خود، با گروه های چپ کمونیست و سازمان مجاهدین خلق اختلاف داشت و در ایام آخر زندان مشکلاتش با مجاهدین تشدید شده و به درگیری کشیده شده بود. در دی ۱۳۶۳ او توسط شورای عالی قضایی از تمامی مناصب برکنار شد و تا زمان مرگ خمینی هیچ پست دولتی نداشت. در سال ۱۳۶۸ لاجوردی دوباره به مدیریت زندان ها برگشت و ریاست سازمان زندان‌ها را تا اسفند ۱۳۷۶ بر عهده داشت که در این زمان رئیس دفتر رییس قوه قضاییه از او خواست که استعفا دهد.

سرانجام اول شهریور ۱۳۷۷ در محل کسب خود در بازار تهران و در حالی که هیچ سمت رسمی در نظام نداشت، توسط دو نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق ترور و کشته شد.

 

۳ شهریور ۷۷ ـ پیروز دوانی از فعالین سیاسی و فرهنگی در تاریخ ۳ شهریور۷۷ که چند ماه قبل از زندان آزاد شده و به انتشار جزوه ای افشاگر مشغول شده بود، از منزل خود به قصد رفتن به خانه خواهرش خارج و مفقود شد.

از آن زمان تاکنون اثری از پیروز دوانی به دست نیامده و قوه قضاییه هم قتل او را تایید نکرده است و او در واقع نمونه‌ای از سر به نیست کردن مخالفان در ایران است، اما بر اساس اعترافات متهمان قتل‌های زنجیره‌ای، او در همان روزها به قتل رسیده و جنازه‌اش در کنار خطوط راه آهن سوزانده و دفن شده ‌است. پیروز دوانی هنگام مرگ ۳۷ سال داشت.

پیروز دوانی کسی بود که نامه فرج سرکوهی در فاصله دو زندان را در داخل کشور تکثیر و پخش کرده بود.

در گزارش دیدبان حقوق بشر آمده که اکبر گنجی، روزنامه نگار منتقد، آقای اژه ای را صادرکننده دستور قتل پیروز دوانی، دگراندیش و فعال سیاسی دانسته، عبدالله نوری وزیرکشور دولت خاتمی و عمادالدین باقی دیگر روزنامه نگار ایرانی اتهام مشابهی علیه او مطرح کرده اند.

 

۳۱ شهریور ۷۷ ـ در سحرگاه این روز، قتل های زنجیره ای دو قربانی دیگر گرفت. حمید حاجی زاده شاعر، نویسنده و دبیر ادبیات کرمانی را به همراه کودک ۹ ساله اش کارون، در خانه  به هنگام خواب با  ضربه های چاقو کشتند.  به هنگام وقوع جنایت افراد خانواده در خواب بودند و متوجه آن نشدند.

حمید پور حاجی زاده (سحر) در سال ۱۳۲۹ در روستای بزنجان از توابع استان کرمان به دنیا آمد. فوق دیپلم ادبیات را از دانشسرای راهنمایی کرمان گرفت. از همان دوران ابتدایی فعالیت ادبی داشت و شعر می سرود. پس از انقلاب در رشته حقوق قضایی دانشگاه شهید بهشتی تهران به ادامه تحصیل پرداخت اما پیشآمدهای گوناگون مانع از ادامه تحصیلش شد. او سپس لیسانس ادبیات فارسی خود را از دانشگاه شهید باهنر کرمان گرفت و به تدریس در آموزش و پرورش کرمان پرداخت و طی این سالها کارهای ادبی و تحقیقی خود را نیز ادامه داد. او سه پسر به نام های اروند، ارس و کارون داشت. سرانجام  حمید حاجی زاده همراه با  کارون ۹ ساله‌، مجموعا با ۴۳ ضربه چاقو (کارون ۱۶ ضربه و سحر با ۲۷ ضربه) به گونه‌ای دلخراش به قتل رسیدند.

 

۱۸ مهر ۷۷ ـ مصطفی مقربی نویسنده و پژوهشگر و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی بود. مصطفی مقربی در سال ۱۲۹۳ در تهران به دنیا آمد. او دکترای زبان و ادبیات فارسی را در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به پایان برد و از سال ۱۳۲۳ تا بهمن ۱۳۳۸ در دانشسرای مقدماتی به تدریس متون پرداخت. همکاری با غلامحسین مصاحب برای تالیف وتدوین دائرهالمعارف فارسی (سه جلدی) از جمله فعالیت‌های دیگر مقربی به شمار می آید. وی در دانشکده افسری، دانشسرای عالی و دانشکده ادبیات دانشگاه تهران کار تدریس را ادامه داد. او در سن ۸۴ سالگی درگذشت.

 

۲۸ آبان ۷۷ ـ دکتر مجید شریف، از چهره های فرهنگی و سیاسی با داشتن دکترای فلسفه بعد از مدتی دوری از فرانسه به تهران برگشت و آبان ماه ۷۷ به قتل رسید.

شریف بارها به نزدیکانش گفته بود اگر برای من اتفاقی بیافتد زیر سر «امیری» است. امیری نام مستعار یکی از اعضای وزارت اطلاعات بود که می‌کوشید مجید شریف را به موضعگیری علیه مجاهدین خلق و جانبداری از حکومت بکشاند و علیرغم اینکه مجید شریف به سازمان مزبور وابستگی نداشت، دست رّد بر سینه امیری می‌زد و در دستگاه رژیم نمی‌رفت.

او در صبح روز ۲۸ آبان ۷۷ با لباس گرمکن برای ورزش از خانه خارج شد و هرگز بازنگشت. نزدیکان مجید شریف، چهارشنبه چهار آذر ۷۷ جسد او را در پزشکی قانونی شناسایی کردند. با وجود اعتراف متهمان قتل‌های زنجیره‌ای هرگز پرونده مرگ او به نتیجه نرسید و حتی هنگام بررسی چهار قتل پاییز ۷۷ به پرونده قتل مجید شریف که متهمان نام و جزییات حذف او را نیز تشریح کرده بودند، در دادگاه رسیدگی نشد.

 

۲۵ آبان ۷۷ ـ محمدتقی جعفری از جمله فیلسوفان مسلمان و مولوی‌شناسان معاصر ایرانی در سن ۷۳ سالگی درگذشت.

 

اول آذر ۷۷ ـ  داریوش فروهر و همسرش پروانه اسکندری (فروهر) در جریان قتل های زنجیره ای در خانه شان به دست مأموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی با ضربه های کارد کشته شدند.

پروانه فروهر، مبارز سیاسی و عضو حزب ملت ایران، به هنگام مرگ ۶۰ سال داشت.

داریوش فروهر  مبارز ضد حکومت سلطنتی و زندانی سیاسی در دوران شاه و از رهبران جبهه ی ملی بود. وی بعدها به رهبری حزب ملت ایران انتخاب شد و در جریان انقلاب ۱۳۵۷ به صف حامیان روح‌الله خمینی پیوست. در کابینه بازرگان به وزارت کار منصوب شد و سپس به عنوان وزیر سیار و نماینده دولت در امور کردستان مشغول به کار شد. داریوش فروهر در ۳۱ خرداد ماه۱۳۵۸ در یک کنفرانس مطبوعاتی خروج خود و حزب ملت ایران را از جبهه ملی ایران اعلام کرد. در اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری داریوش فروهر رقیب انتخاباتی (ابوالحسن بنی صدر، حسن حبیبی، احمد مدنی، صادق طباطبایی، صادق قطب‌زاده، کاظم سامی و…) بود.

داریوش فروهر به دلیل مخالفت هایش در پاییز سال ۶۰ به زندان رفت و پنج ماه در زندان گذراند، اما با دستور آیت الله خمینی با این برهان که او از مبارزان اصیل بوده ‌است آزاد شد، و سرانجام در جریان قتل‌های زنجیره‌ای در سن ۷۰ سالگی به دست مأموران اسلامی در کنار همسرش کشته شد.

پرستو و آرش فروهر فرزندان این دو زنده یاد، همچنان در تلاش برای اجرای عدالت و به دادگاه کشاندن آمران و عاملان قتل پدر و مادر خود هستند.

 

۳ آذر ۷۷ ـ یادداشت این روز اطلاعات به مقاله ی محمدجواد حجتی کرمانی اختصاص داشت با عنوان: فروهر پهلوان زیست و پهلوان مرد!

 

۴آذر ۷۷ ـ خاتمی در متنی که خطاب به وزیران کشور و اطلاعات صادر شد، قتل داریوش فروهر و همسرش را جنایتی نفرت انگیز توصیف کرد و خواستار شناسایی هرچه سریعتر قانون شکنان جنایتکار شد.

 

۸ آذر ۷۷ ـ حمید مُصَدِّق شاعر و حقوقدان در سن ۵۹ سالگی به دلیل بیماری قلبی درگذشت.

حمید مصدق در دوران دبیرستان با منوچهر بدیعی، هوشنگ گلشیری، محمد حقوقی و بهرام صادقی هم‌مدرسه بود و با آنان دوستی و آشنایی داشت.

مصدق در ۱۳۳۹ وارد دانشکدۀ حقوق شد و در رشتۀ بازرگانی درس خواند. از سال ۱۳۴۳ در رشتۀ حقوق قضایی تحصیل کرد و بعد هم مدرک کارشناسی ارشد اقتصاد گرفت. در ۱۳۵۰ در رشتۀ فوق لیسانس حقوق اداری از دانشگاه ملی دانش‌آموخته شد و در دانشکدۀ علوم ارتباطات تهران و دانشگاه کرمان به‌تدریس پرداخت.

وی پس از دریافت پروانۀ وکالت از کانون وکلا در دوره‌های بعدی زندگی همواره به ‌وکالت اشتغال داشت و کار تدریس در دانشگاه‌های اصفهان، بیرجند و دانشگاه ملی (شهید بهشتی) را پی می‌گرفت.

مصدق تا پایان عمر عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی بود و مدتی نیز سردبیری مجلۀ کانون وکلا را به‌عهده داشت.

در کارنامه اش درفش کاویان (۱۳۴۱) اولین و شیر سرخ (۱۳۷۶) آخرین مجموعه شعر او عنوان شده. مشهورترین مجموعه شعر او آبی، خاکستری، سیاه  است که در سال ۱۳۴۳ منتشر شد با شعر مشهور “من اگر برخیزم، تو اگر برخیزی، همه برمی خیزند…”

 

۱۲ آذر ۷۷ ـ محمد مختاری شاعر، پژوهشگر، نویسنده، مترجم، منتقد معاصر و از فعالین کانون نویسندگان ایران از قربانیان قتل های زنجیره ای ست.او چندین سال در بنیاد شاهنامه فعالیت داشت. از اعضای کانون نویسندگان ایران و همچنین عضو هیأت دبیران آن بود.

عصر دوازدهم آذر محمد مختاری از منزل برای خرید خارج شد و بازنگشت. نزدیک به یک هفته بعد، جسد بی جان مختاری در سردخانه پزشکی قانونی از سوی پسرش سیاوش مختاری شناسایی شد. مقام های قضایی بعدها اعلام کردند که جسد محمد مختاری روز ۱۳ آذر در پشت کارخانه سیمان ری از سوی عابران کشف و به عنوان مجهول الهویه به پزشکی قانونی تحویل شده بود.

قتل او در پاییز ۱۳۷۷ در ۵۶ سالگی از ترورهای سیاسی بود که بعدها به قتل‌های زنجیره‌ای معروف شد و مقامات وقت وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران در بیانیه‌ای اعتراف کردند که این قتل‌ها به دست عوامل این وزارتخانه صورت گرفته‌است.

از مختاری دو فرزند به نام‌های سیاوش و سهراب به جا مانده است که حاصل ازدواج وی با مریم حسین‌زاده است.

 

۱۸ آذر ۷۷ ـ محمدجعفر پوینده مترجم، نویسنده و روشنفکر معاصر در جریان ترورهای موسوم به قتل‌های زنجیره‌ای کشته شد. پوینده از فعال‌ترین اعضای کانون نویسندگان ایران بود.

پوینده از طرفداران جریان چپ در ایران بود، اما به ایده‌های سنتی مارکسیسم باور نداشت و هرگز به سازمان یا حزبی سیاسی نپیوست، هرچند یک مدافع پرکار دمکراسی و آزادی نامحدود اندیشه و بیان بود.

پوینده در سال ۱۳۳۳ در اشکذر، استان یزد در خانواده‌ای فقیر متولد شد. از ده سالگی مشغول به کار شد. در سال ۱۳۴۹ دیپلم گرفت و در همان سال در رشتهٔ حقوق قضایی در دانشگاه تهران پذیرفته شد. فعالیت سیاسی را از دوران دانشجویی در تهران آغاز کرد و از سال ۱۳۵۳ هنگامی که برای ادامهٔ تحصیل در دانشگاه سوربن به فرانسه رفت در خارج از کشور ادامه داد. در سال ۱۳۵۶ مدرک فوق لیسانس جامعه‌شناسی را از این دانشگاه دریافت کرد و در شهریور ۱۳۵۷ در بحبوحهٔ انقلاب به کشورش بازگشت.

پوینده پس از انقلاب وقت خود را وقف ترجمه آثار مختلف فلسفی و ادبی کرد و کتاب‌های بسیاری را از زبان فرانسه به فارسی برگرداند که برخی از آن‌ها هنوز منتشر نشده‌اند.

یک ماه پیش از مرگ غیرمنتظره پوینده، سقف اتاق اجاره‌ای‌اش فرو ریخت و میز کار و کتاب‌هایش زیر آوار مدفون شد. او در یاداشتی در مقدمه کتاب «تاریخ و آگاهی طبقاتی» این فشارها را چنین بیان می‌کند: «ترجمه کتاب تاریخ و آگاهی طبقاتی را در اوج انواع فشارهای طبقاتی و در بدترین اوضاع مادی و روانی ادامه دادم و شاید هم مجموعه همین فشارها بود که انگیزه و توان به پایان رساندن ترجمه این کتاب را در وجودم برانگیخت. و راستی چه تسلاّیی بهتر از به فارسی در آوردن یکی از مهم‌ترین کتاب‌های جهان در شناخت دنیای معاصر و ستم‌های طبقاتی­ آن؟ تا چه قبول افتد و چه در نظر آید».

پوینده در ۸ آذر ۱۳۷۷ از منزل خارج شد و ده روز بعد جسد وی در روستای بادامک در شهرستان شهریار پیدا شد. علت مرگ او خفگی اعلام شد. بعدها مشخص شد که او قربانی ترورهای سیاسی‌ای شده که عوامل وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی انجام داده‌اند و به قتل‌های زنجیره‌ای معروف شد. وی در خیابان ایرانشهر به قتل رسید. علی روشنی شخصی که طناب را به گردن او انداخته و خفه‌اش کرده بود به حبس ابد محکوم شد، تعداد دیگری از عاملان و آمران این قتل‌ها نیز به حبس محکوم شدند. اما عامل اصلی یعنی سعید امامی قبل از آن که پرده از اعترافات او گشوده شود و آمرین این قتل‌ها را معرفی کند خبر خودکشی وی در حمام و با خوردن داروی نظافت از رسانه‌های دولتی اعلام شد. مزار محمد جعفر پوینده در امامزاده طاهر کرج (گلشهر) در نزدیکی قبر محمد مختاری دیگر قربانی این قتل‌ها است. بر روی سنگ قبر او به دلیل جلوگیری مامورین جمهوری اسلامی هیچ اشاره‌ای به کشته شدن و یا به شهادت رسیدن نشده‌است. زنده یاد پوینده به هنگام مرگ ۴۴ سال داشت.

 

اول دی ۷۷ ـ مصطفی تاج زاده رئیس ستاد انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا شد.

 

۳ دی ۷۷ ـ رای نهایی دادگاه تجدیدنظر درباره کرباسچی (شهردار سابق تهران) اعلام شد. کرباسچی طی این رای بابت دو مورد اتهام اختلاس و یک مورد تضییع حقوق بیت المال به زندان، انفصال از خدمات دولتی و جریمه محکوم شد.

 

۸ دی ۷۷ ـ قذافی رهبر لیبی: لیبی در مقابل هر خطری که ایران را تهدید کند، می ایستد.

 

۱۲ دی ۷۷ ـ فیروزه گل محمدی نشان نقره رقابت های تصویرگری کتاب یونسکو را به دست آورد.

 

۲۷ دی ۷۷ ـ حمام گله داری بندرعباس به عنوان اثر ملی در فهرست آثار ملی ایران ثبت شد.

 

۱۱ بهمن ۷۷ ـ احمد آذری قمی فقیه شیعه و سیاست‌مدار؛ از بنیان‌گذاران جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، عضو مجلس خبرگان قانون اساسی، عضو شورای بازنگری قانون اساسی، نمایندهٔ قم در دوره دوم مجلس شورای اسلامی، نمایندهٔ دوره‌های اول و دوم مجلس خبرگان رهبری، از مؤسسین روزنامه رسالت  و دادستان انقلاب در سال ۱۳۵۸ بود که در سن ۷۵ سالگی درگذشت.

آذری قمی در دههٔ اول پس از انقلاب علی رغم داشتن مقام رسمی در حکومت و سابقه شاگردی و پشتیبانی از اندیشه‌های خمینی پیرامون حکومت اسلامی و مخالفت با حکومت پهلوی به عنوان یکی از منتقدان پرسروصدای عملکرد خمینی شناخته می‌شد. او در جلسهٔ رأی اعتماد به دوره دوم نخست وزیری میرحسین موسوی در نطق مخالف خود در انتقاد از اصرار خمینی برای معرفی موسوی دستورات ولی فقیه را به احکام ارشادی و مولوی تقسیم کرد و با توجه به اینکه ولی فقیه در برابر نمایندگان مجلس به‌جز توصیه و نصیحت اختیار دیگری ندارد این حکم را ارشادی دانست. سخنان آذری قمی با واکنش شدید بسیاری از نمایندگان مواجه شد و حتی هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس گفت: «شما کل انقلاب را زیر سوال بردید… من از طرف کل انقلاب صحبت می‌کنم.» آذری قمی با این نطق مخالف به عنوان شاخص‌ترین چهره در میان مخالفان موسوی و حامیان خامنه‌ای معروف به گروه ۹۹ نفر مطرح شد.

انتقادات شدید آذری از تصمیمات دولت و نظرات خمینی در مقاله‌هایش در روزنامه رسالت نیز بازتاب داشت و به موضوع جنجال برانگیزی تبدیل شده بود تا جائی که خمینی در سال ۱۳۶۳ دستور عدم ارسال روزنامه رسالت به جبهه را برای جلوگیری از تضعیف روحیه رزمندگان صادر کرد. حتی اسدالله بیات از خمینی نقل قول می‌کند که یک بار گفته بود: «اگر ترس از این نبود که مردم بگویند اینها خودشان را هم تحمل نمی‌کنند، دستور توقیف این روزنامه را می‌دادم.

 

۲۱ بهمن ۷۷ـ فیلم “بچه های آسمان” ساخته مجید مجیدی به عنوان یکی از پنج نامزد دریافت جایزه اسکار اعلام شد.

 

۵ اسفند ۷۷ ـ تیتر بزرگ اطلاعات در این روز این گفته ی خامنه ای بود: در حکومت دینی، مردم، اصل و همه کاره اند!

 

۶ اسفند ۷۷ ـ ابوالحسن ابتهاج پایه گذار اصلی برنامه‌ریزی توسعه در ایران که در فاصله سالهای ۱۳۳۳ تا ۱۳۳۷ مدیر عامل سازمان برنامه بود. او همچنین در دههٔ ۲۰ خورشیدی مدیرعامل بانک ملی ایران بود. در این دوره به تفوق بانک شاهی خاتمه داد و بانک ملی را از هر جهت تبدیل به بانک مرکزی کشور کرد.

خلق تند و روحیهٔ سازش ناپذیر او در برابر مداخله و فساد، دشمنان بسیار برایش آفرید. او در سال ۱۳۴۰ دستگیر و هفت ماه را در زندان گذرانید. او همچنین بانک ایرانیان را با کمک مالی همسرش آذر و نیز در سال ۱۳۵۳ شرکت بیمهٔ بین‌المللی ایران-آمریکا را تأسیس کرد. او در سن ۹۹ سالگی در لندن درگذشت.

 

۲۵ اسفند ۷۷ ـ سیروس طاهباز نویسنده و مترجم بین سال‌های ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۷ مدیریت انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را بر عهده داشت. طاهباز همچنین به گردآوری بیش از بیست هزار برگ از دست‌نوشته‌های نیمایوشیج پرداخت و در طول سی و پنج سال، با انتشار بیست و سه دفتر، توانست مجموعه کامل شعرهای نیما و آثاری درباره او را منتشر سازد. او در سن ۵۹ سالگی درگذشت.

 

۲۵ اسفند ۷۷ ـ روزنامه “هم میهن” به صاحب امتیازی و مدیر مسئولی غلامحسین کرباسچی مجوز انتشار گرفت.