چند هفته پیش، هم زمان با سفر نخست وزیر اسرائیل به کانادا یک سازمان دست راستی‌ کلیمی کانادایی به نامB’nai Brithدر روزنامه نشنال پست یک آگهی‌ یک صفحه یی به چاپ رساند که در آن عکس خشایار شاه و احمدی نژاد  دیده می شود. در توضیح زیر عکس ها آمده است که ایرانیان از زمان خشایار شاه درصدد نابودی کلیمیان بوده اند.

در مورد خشایار شاه اشاره این آگهی‌ به فرمان قتل یهودیان است که او، به دنبال بد گویی یکی‌ از وزرایش از یهودیان، صادر کرد. آن گونه که در کتاب استر در تورات آمده، به دنبال پا در میانی استر، ملکه کلیمی محبوب شاه، فرمان قتل یهودیان لغو و پیک‌های تندرو به ایالت روانه گشتند تا از کشتار یهودیان جلو گیرند.  فرمان قتل وزیر و پسرانش هم صادر و فوراً اجرا شد.

در مورد احمدی نژاد اما اشاره به سخنرانی‌‌های رسمی‌ و مصاحبه‌های فراوان اوست که در آن ها کشتار یهودیان در آلمان را داستان سرایی نامیده و سیاست رسمی‌ دولت ایران را نابودی اسرائیل اعلام نموده است. رفتاری که علیرغم پیامد های جدی سیاسی و اقتصادی برای ایران و مردم بی دفاعش، به نظر می رسد به موضوع تفریح او تبدیل شده است.

آگهی جنجالی که در نشنال پست چاپ شده است

در پاسخ به این آگهی گروهی از افراد و  بیش از ده  سازمان‌ ایرانی‌ گرد هم آمده در پاسخ به   متنی را تهیه کردند که در آن ضمن اعتراض به این فرصت طلبی تاریخی‌ خواستار پوزش خواهی B’nai Brith از ایرانیان شده اند. همچنین از اعضا دعوت شده تا در  یک ملاقات با این گروه شرکت  نموده و ضمن آشنا شدن  با تاریخ  ایران، پیامد‌های منفی‌ تبلیغ نژادی و قومی و نیز مبارزات آزادی خواهانه مردم ایران بر علیه رژیم دیکتاتوری مذهبی ولایت فقیه آشنا شوند. در این نامه  ضمن  محکومیت  احمدی نژاد و حکومت ایران  به صراحت به  کارنامه اسفناک رژیم ایران در مورد  حقوق بشر، عدم  رعایت حقوق تمامی ایرانیان و از جمله اقلیت های مذهبی اشاره شده است.

در این میانه اما موضع کنگره ایرانیان کانادا جای تامل جدی دارد.

کنگره، که بنا بر وظیفه اصلیش در حفظ منافع ایرانیان کانادا، در پاسخ به این تحریف آشکار تاریخی می بایست پیشتاز و هماهنگ کننده هرگونه پاسخ مناسب می بود، با بی عملی کامل دست روی دست گذاشته و حتی پیشنهاد امضای متن تهیه شده را، به علت اشاره به رژیم دیکتاتوری مذهبی ولایت فقیه، رد می کند.

در عین حال هیأت مدیره کنگره برای عقب نماندن از غافله، و احتمالا حفظ آن چه که از آبرو باقی مانده، به تنهایی نامه ای به  B’nai Brith نوشته ، بدون هیچ اشاره به رژیم دیکتاتوری مذهبی ولایت فقیه و رییس جمهورش که علت اصلی این ایرانی ستیزی است، اذعان می کند که در دوران مدرن نیز تعداد کلیمیان و کنیسه هایشان در ایران بیش از بقیه کشورهای مسلمان است.

محتوای هر دو نامه تا آنجا که به ۲۵۰۰ سال پیش مربوط می شود کم و بیش یکی است. خواننده، و احتمالا گیرنده نامه یعنیB’nai Brith، با کمی دقت به تنها تفاوت موجود در آنها پی می برد و آن همان اشاره به مبارزات آزادی خواهانه مردم ایران برای جایگزینی رژیم دیکتاتوری مذهبی ولایت فقیه  است. بار دیگر دم خروس نمایان می شود و هیأت مدیره کنگره را دچار مشکل می کند.

 از سوی دیگر، عضو هیات مدیره کنگره در سرمقاله خود که در ۱۳ مارچ ۲۰۱۲ در نشریه سلام تورنتو چاپ شده به چاپ آگهی  در نشنال پست اشاره می کند ولی با زرنگی از کنار خبر ارسال هر دو نامه  می گذرد. او در مقاله خود،  به سبک انشاء های کلاس دوم دبستان با موضوع علم بهتر است یا ثروت، همکلاسی های خودش را ارشاد کرده و از آنان می خواهد در حفظ تاریخ گذشته خود کوشا باشند. او ، برخلاف سفارشات قبلی خود،  شعور خوانندگان را دست کم گرفته طبق معمول به “شعار” دادن می پردازد. می نویسند:

“تاریخ گذشته هر قوم و ملتی، بویژه آن بخش‌هایی از تاریخ که ارزش و اعتبار رویدادها و شخصیت‌های آن از تایید و احترام گسترده‌ای، حتی در میان اقوام و ملت‌هایی دیگر، برخوردار شده، میراث و هویت مشترک و همیشگی افراد متعلق به آن تاریخ است. و هرگاه به هربهانه و توجیهی، این میراث و هویت مشترک مورد تهدید و جعل و خدشه دار شدن قرار گیرد، وظیفه همه‌ی افراد مسئول و آینده نگر آن قوم و ملت است که با موثرترین و معقول‌ترین شیوه‌ها در صدد پاسخگویی و دفاع از هویت خود برخیزند تا نسل‌های بعدی آنان همچنان تکیه‌گاه فکری، معنوی و تاریخی محکمی داشته باشند.

شرایط پر از تنش هفته‌ها و ماه‌های اخیر و تلاش‌های گوناگون بسیاری از نهادها و شخصیت‌های جنگ طلب، از جمله سازمان اسراییلی- کانادایی مورد اشاره، جهت توجیه ضرورت مقابله نظامی با ایران، فرصت بسیار حساس را ایجاد کرده و دوراهی سرنوشت سازی را در برابر ما ایرانیان مهاجر قرار داده است.

الف- می‌توانیم به درستی و در کمال هوشیاری و درایت چارچوب منافع ملی سرزمین مادری‌مان، ایران را تشخیص دهیم. به دلیل اهمیت حیاتی چنین منافعی با کنار نهادن همه‌ی اختلاف نظرهای سیاسی، فرهنگی، اعتقادی و حتی شخصی تنها نقطه مشترک و محوری خود را تقویت کنیم. با صدایی یگانه، همراه با بهره‌گیری از کلیه توانایی‌های فکری، تخصصی و مالی خود همه‌ی کوشش‌ها و دسیسه‌های تحقیرآمیز و بی اعتبار کننده هویت و میراث فرهنگی ایرانیان، از سوی هر فرد، نهاد و قدرتی را خنثی کنیم و کارنامه‌ای مسئولانه و نیک برای نسل‌های آینده به جا بگذاریم.

ب- و یا می‌توانیم، همچون گذشته، به جای یافتن نقاط مشترک میان خود، تنگ نظری‌هایمان را بیشتر کنیم؛ تخریب و حذف هر آن که مخالف ماست را ادامه دهیم؛ مسئول کم‌کاری‌ها، ناتوانی‌ها، و خطاهای خود را دیگری تعیین کنیم؛ شیفته فکر و اندیشه و باور سیاسی- اعتقادی خود باشیم؛ از فرصت‌های پدیدآمده برای کار گروهی سوءاستفاده کنیم تا هم ابراز وجود کرده باشیم، هم سعی کنیم دیگران را با ارعاب و تهمت هم نظر خود کنیم؛ با چتر و بهانه مردم دوستی و دموکراسی خواهی در فکر منافع شخصی و گروهی خود باشیم؛ با همه‌ی این رفتارها نسل‌های بعدی را نسبت به پیشینه فرهنگی و تاریخی ارزشمند خود دل‌زده و گریزان کنیم و همچنان در دایره بسته و دیرینه خطا و تجربه و باز خطا دور هم بگردیم! انتخاب با ماست، و فرصت انتخاب هم همین امروز. فردا، نه شاید، که یقینا دیر خواهد بود!”

اول این کهB’nai Brithیک سازمان اسراییلی کانادایی نیست بلکه یک سازمان کلیمی کانادایی است.

دوم، باید پرسید مخاطب این  متن  کیست؟ “اگر نیک بنگریم” شاید هیات مدیره کنگره مخاطب مناسبی برای این متن و سفارشات آن باشد. اگر این گونه است و او هم به مانند بسیاری دلش خون است  چرا هنوز عضو و همراه گروهی ست که به هیچ یک از سفارشات او  عمل نمی کند.

 اگر دیگران را خطاب می کند باید پرسید  او  و  همکارانش در هیات مدیره کنگره در کاربست این سفارشات شعارگونه چه کرده اند؟ برای برون رفت از این “دایره بسته خطا و تجربه” چه اقدام عملی انجام داده اند؟ در حالی که  خود در انجام وظیفه سازمانی شان  در  رهبری جامعه برای پاسخ گویی بهB’nai Brith عاجز مانده اند حال که چندین سازمان و کوشنده اجتماعی متنی را  تهیه  کرده اند، به چه دلیل از امضای آن خود داری کردند؟ به نظر وی و همکارانش در هیات مدیره کنگره “موثرترین و معقول‌ترین شیوه‌ها” برای پاسخ گویی بهB’nai Brith چیست؟  به چه دلیل با جود  ” اهمیت حیاتی چنین منافعی”  “اختلاف نظرهای سیاسی، فرهنگی، اعتقادی و حتی شخصی” را کنار نگذاشته و ” تنها نقطه مشترک و محوری خود را تقویت” نکردند؟ و “با صدایی یگانه، همراه با بهره‌گیری از کلیه توانایی‌های فکری، تخصصی و مالی خود همه‌ی کوشش‌ها و دسیسه‌های تحقیرآمیز و بی اعتبار کننده هویت و میراث فرهنگی ایرانیان، از سوی هر فرد، نهاد و قدرتی را خنثی” نکردند ” و کارنامه‌ای مسئولانه و نیک برای نسل‌های آینده به جا” نگذاشتند؟

  ۷۰۰سال پیش حافظ بزرگ سروده بود:”واعظان کین جلوه بر محراب و منبر می کنند/   چون به خلوت می روند ان کار دیگر می کنند.”

احتمالا او حتا تصور آن را هم نمی کرد که چند قرن پس از او عده ای  در روز روشن و  جلوی چشم جماعت هاج و واج مانده “آن کار دیگر” بکنند. 

هیات مدیره کنگره به جای دفاع از منافع ایرانیان، که علت وجودی این سازمان است، به جای تلاش برای نجات جان حمید قاسمی شال و سعید ملک پور که هردو به دنبال سفر به ایران برای دیدار مادران بیمارشان توسط آدمخواران دیکتاتوری مذهبی ولایت فقیه دستگیر و بی‌ دلیل به اعدام محکوم شده اند، به جای تلاش و لابی کردن سطوح مختلف دولت های کانادا برای بهبود وضعیت هزاران ایرانی‌ تحصیل کرده و متخصص که گرفتار بیکاری و کم کاری و نهایتا بحران‌های خانوادگی و مشکلات متعدد و متنوع دیگرند، درکنار واپس گراترین گرایش های اسلامی کانادا قرار گرفته است. گرایش هایی که خیل عظیم هموطنان ما برای فرار از آن به تبعید و مهاجرت تن در داده اند. اینان تحت عنوان تظاهرات ضد جنگ، با ظفر بنگاش،  امام جماعت مرکز اسلامی یورک، رهبر جامعه مسلمانان تورنتو و برگزارکننده تظاهرات در طرفداری از فتوای قتل سلمان رشدی، از طرفداران رژیم دیکتاتوری مذهبی ولایت فقیه و از مدافعان سرسخت اجرای قوانین شریعت در انتاریو همکاری می کنند. در اینتظاهراتضد جنگ انتظامات تحت فرمان بنگاش، زنان و مردان ایرانی را که برای افشای جنایات رژیم حضور یافته اند تهدید کرده قصد کتک زدنشان را کرده اند. آرش عزیزی در گزارشی با عنوان ” علیه جنگ یا دفاع از جمهوری اسلامی”، چاپ شده در شهروند ۸ مارس، جزییات باور نکردنی این تظاهرات را، که تعدادی از اعضای  هیات مدیره کنگره ایرانیان افتخار عضویت در کمیته برگزاری آن را داشته اند، آورده است.۲عضو هیات مدیره در پاسخ به آن گزارش و تلاش برای توضیح مواضع خود در نامه‌ای که در شهروند ۲۹ مارس چاپ شده از جمله می‌نویسند:

“ذکر این که خانم شعله خلیلی نایب رئیس کنگره ی ایرانیان کانادا هستند، اما به شهروند می گویند که در ظرفیت شخصی آمده اند بسیار جای تأسف است. خانم خلیلی مثل بسیاری دیگر از فعالان جامعه ی ایرانی در سازمان ها و گروه های متفاوتی فعالیت دارند و این حق مسلم ایشان و یا هر فرد مشابه دیگری ست که خود را در ظرفیتی که مناسب هر عمل می دانند معرفی کنند. به میان کشیدن نام کنگره ی ایرانیان که از قضا خانم نیاز سلیمی، هم به شهادت شما فعال با سابقه ی ائتلاف از مدیران اجرایی آن هستند، غیرلازم و مغرضانه است. در صحبت تلفنی با گزارشگر، خانم خلیلی تأکید کرده اند که ایشان سال ها قبل از تأسیس کنگره ی ایرانیان کانادا از حامیان حرکت های ضد جنگ بوده و در اکثر تظاهرات اعتراضی شرکت داشته اند”.

در این ارتباط یادآوری دو نکته لازم است:

۱-این نامه نیز، به مانند دیگر موضع گیری‌های هیئت مدیره، از جمله در مقاله‌های عضو دیگر هیئت مدیره در سلام تورنتو، ایرانیان ساکن کانادا را جنگ طلب فرض کرده دون کیشوت وار خود را قهرمان ضّد جنگ معرفی‌ می‌کند. درست است که اقلیتی، تنها راه نجات کشور از دیکتاتوری مذهبی‌ ولایت فقیه را حمله نظامی می‌دانند، اما اکثریت بزرگی‌ از ایرانیان با پدیده شوم جنگ کاملا آشنا هستند و نه برای ایران، که برای هیچ کشور دیگری جنگ و کشتار و ویرانی آرزو نمی کنند. کدام خانواده ایرانی ست که، از برکت رژیم ولایت، عزیزی را در جنگ خمینی با صدام حسین از دست نداده باشد؟ گفته اند که: “آفتاب می زند عالمی پیداست”. مردمی که پس از گذشت نزدیک به ۱۵ سال از پایان گرفتن آن جنگ خانمان سوز،  علیرغم شعار‌های سازندگی رژیم هیئت‌های مذهبی‌ حاکم بر کشور، هر روزه می‌بینند که هنوز از آبادن و خرمشهر جز خرابه هایی بر جا نیست چگونه می توانند جنگی دیگر بخواهند. جنگ طلب بودن ایرانیان پدیده ای ست که فقط در ذهن هیئت مدیره کنگره وجود دارد.

۲- اشاره کرده اند که اعضای هیئت مدیره کنگره ” در سازمان ها و گروه های متفاوتی فعالیت دارند و این حق مسلم ایشان و یا هر فرد مشابه دیگری ست که خود را در ظرفیتی که مناسب هر عمل می دانند معرفی کنند. به میان کشیدن نام کنگره ی ایرانیان ….. غیرلازم و مغرضانه است”.

  همین گزاره نشانگر ذهنیت خطی‌، سهل الوصول و ساده انگارانه  هیئت مدیره کنگره است. ذهنیتی که درکی از ظرافت‌ها و پیچیدگی‌‌های عضو هیئت مدیره کنگره بودن نداشته، پدیده‌ها را سیاه و سفید دیده و قدرت درک رنگین کمان پیچیدگی‌‌های نمایندگی یک جامعه نوپا در دهلیز‌های قدرت در جامعه دمکراتیک را ندارد.

البته که پیوستن به سازمان‌ها و گروه‌های مدنی یکی‌ از حقوق پایه ای شناخته شده در جوامع مدرن و دمکراتیک است، حقی‌ که مردم ایران برای دستیابی به آن جان‌ها فدا کرده اند، و مجبورند برای امضا یک بیانیه ساده زندان و شکنجه‌های قرون وسطایی رژیم مذهبی‌ حاکم را به جان بخرند، و حتا در خارج از ایران هم احساس امنیت نکنند. در همین جوامع، آزادی‌های اجتماعی از مسئولیت‌های اجتماعی جدایی ناپذیرند. کسانی‌ که مسئولیت می‌پذیرند، به ناگزیر، می بایستی از برخی‌ حقوق خویش چشم پوشی کنند. اعضای کنگره، به حق، از هیئت مدیره انتظار دارند به پاس مسئولیتی که به عهده گرفته اند سایر فعالیت‌هایشان را به ترتیبی هماهنگ کنند که به مسئولیت اصلی شان، دفاع از منافع ایرانیان، به هیچ قیمت خدشه یی وارد نشود. نمی‌توان روزی در مسئولیت فعالیت ضّد جنگ، در کنار ظفر بنگاش نشست و در سازمان دهی‌ تظاهرات شرکت کرد و انتظار داشت روز دیگر در لباس عضو هیئت مدیره، تقاضای کنگره از دولت و یا رسانه‌های کانادایی جدی گرفته شود. به زبان ساده این را می‌گویند “آش با جاش”. پدیده‌ای که مشخصه سیستم‌های تمامیت خواه و دیکتاتوری، و بدتر از همه، دیکتاتوری مذهبی ولایت فقیه است. داستان “حق مسلم” ایشان بی درنگ انسان را به یاد آن حکایت سعدی می اندازد از کشتی نشسته یی که در وسط دریا به سوراخ کردن آن مشغول شد. رفتار “مغرضانه” ما کشتی نشستگان که “حق مسلم” ایشان را ندیده می گیریم، البته که سزاوار انتقاد است!

هیئت مدیره کنگره دستکم متوجه این نکته بسیار ساده نیستند که برای انجام وظایفی که به عهده گرفته اند مجبورند با خردمندی و جدیت، و نه با چریک بازی و رفتار‌های دون کیشوتی، با مقامات دولتی، احزاب سیاسی و نهاد‌های دمکراتیک جامعه میزبان تماس‌های ارگانیک، پی‌ گیر و مداوم داشته باشند و “در دل دوست به هر حیله رهی” یابند. آنان با شعار‌های بی‌ جا، که به قول خودشان “نشانه کم شعوریست”، با مورد عتاب قرار دادن دولت کانادا در اعلامیه هایشان، محکوم کردن قوه قضائیه کشور از سوی رییس هیئت مدیره و این آخری، هم پیمانی با پس مانده‌ترین گرایش‌های اسلامی، به منافع ایرانیان کانادا صدمات جدی وارد کرده اند که به این زودی و سادگی‌ قابل جبران نیست.

در همین حال شنیده می شود که هیئت مدیره بالاخره تصمیم به برگزاری مجمع عمومی در روز یکشنبه ۲۹ آوریل‌ گرفته است. این آخرین اقدام را باید به فال نیک‌ گرفت حتا اگر ایمیل مربوط به جزئیات این جلسه نه به همه اعضا، که فقط برای عده مشخصی‌ فرستاده شده باشد.

برای جبران اشتباهات هنوز دیر نیست. جامعه ایرانی‌ کانادا می تواند با همکاری و همدلی، با جدیت و خردمندی، در انتخابات پیش رو شرکت کرده آغاز نوینی را برای تلاش‌های قانونی‌ در حمایت از منافع ایرانیان در کانادا پی‌ ریزد. اعضای کنگره ایرانیان کانادا می توانند برای نجات سازمان متبوعشان افرادی ر‌‌ انتخاب کنند که جدا متعهد به منافع ایرانیان کانادا بوده و با آگاهی لازم از مسئولیت های خود بتوانند شروع دوباره و پرباری را کلید بزنند. کسانی‌ که توانایی‌ درک مسائل و مشکلات جامعه مهاجر ایرانی‌ را داشته و بتوانند با راهکارهای مناسب و هوشمند کنگره ایرانیان کانادا را به یکی‌ از مطرح‌ترین سازمان‌های قومی کانادا تبدیل کنند. سازمانی که بتواند برای منافع ایرانیان با سطوح مختلف دولت‌های کانادا و نیز رسانه های جمعی و سازمانهای مشابه رابطه برقرار کرده، خود، جامعه ایرانی‌ و نیاز‌های آن را به آنان، و دیگر ساکنان این سرزمین پهناور شناسانده و با خود همراه کرده و برای حل مشکلات فراوان این جامعه پویا و نوپا رهنمون مناسب ارائه دهد. سازمانی که بتواند اعتماد جامعه و نیز مخاطبان خود را به دست آورده و آن را پشتوانه اقدامات خود قرار دهد.

به امید آن روز.

 

تورنتو ـ ۲۹ مارس ۲۰۱۲