شماره ۱۲۱۶ ـ پنجشنبه ۱۲ فوریه ۲۰۰۹
نگاهی به کتاب ایران کهن نوشته معصومه پرایس

هنگامی که سخن از هویت یا اویی(۱) فرهنگی و ملی می رود، گوش ها همه تیز می شود تا ببینیم گوینده را تا چه میزان می توانیم به شوونیزم و خاک پرستی متهم کنیم. لابلای سخنانش می گردیم تا دم خروس ملی پرستی را پیدا کنیم و دخل اش را درآوریم. از سویی نیز در جریان سه دهه گذشته بحران هویت به گونه ای در میان ایرانیان درونمرزی و بویژه برونمرزی نمایان تر شده است. شاید به یک معنا بشود بحران هویت را جهانی تر دید. اگر مقدونی باشیم اسکندرمان را کبیر می نامیم. اگر ایرانی باشیم از اینکه ترکیه ای ها مولانای ما را از دستمان قاپیده اند، و عربها خیالهای بدی درباره نام خلیج فارس در سر می پروانند، خونمان به جوش می آید. همسایه یا دوست هم میهنمان را که با فرزندش به انگلیسی سخن می گوید، نمی بخشیم و او را به بی توجهی به فرهنگ ملی متهم می کنیم. اگر بخواهم کوتاه کنم این سخن را، می گویم هویت فرهنگی و ملی را (مانند بسیاری از مقوله های دیگر) تعریف نکرده ایم.


با اینهمه با وجود تعریف نشدگی مقوله، همه (بیش و کم) بر سر برخی مورد ها همرای هستیم. و می کوشیم فرزندانمان را (نسلی را که در اینسوی آبها بزرگ می شود) بیگانه با فرهنگ خود بار نیاوریم. گرچه همینجا باید اشاره کنم که میزان و درک هر کداممان از چیستی(۲) فرهنگ ملی یک سان نیست. وجود اینهمه تلویزیون های ماهواره ای و رسانه های چاپی و در یک دهه گذشته اینترنت، خود گویای این نکته است. در این یکی دو دهه گذشته شمار کتابهایی که در زمینه تاریخ و فرهنگ ایران چاپ شده یا می شود، و رویکرد خوانندگان به این گونه کتابها از هر زمانی بیشتر بوده است.


کتاب Ancient Iran نوشته خانم معصومه پرایس که به تازگی به دستم رسیده است، از زمره کتابهایی است که با همین آماج، برای جوانان اینسوی آب نوشته شده است. آنچه این کتاب را با ارزش می کند، عکسهای یگانه ای است که فراهم آورندگان کتاب از موزه های سراسر جهان گرد آورده اند. کتاب به زبان انگلیسی نوشته شده و در کل، عکس و تصویر بر نوشته غلبه دارد. شاید از آنرو که خواننده جوان با آسودگی بیشتری کتاب را به انجام برساند. کتاب بخشی از تاریخ ایران را از دوران شهر سوخته بلوچستان تا پایان شاهنشاهی ساسانی در بر می گیرد. بخش مربوط به پارتها یا اشکانیان از دیگر بخش های کتاب کامل تر است، شاید نویسنده دسترسی بیشتری به این منابع داشته است یا توجه بیشتری به این بخش از تاریخ ایران کرده است. همین جا باید به این نکته اشاره کنم که این بخش از تاریخ ایران به دلیل رفتار ناهنجاری که ساسانیان با یادگارهای پارتی کردند، کمتر شناخته شده است. فراهم آورندگان کتاب کوشیده اند مطالب یگانه ای در کتاب بگنجانند. از آن میان می توان به شیوه پوشاک و آرایش و خوراک اشاره کرد. از این جهت برای نخستین بار این تصویرها مانند یک فیلم مستند در برابر دیدگان خواننده به چشم می آید. در بخش تاریخ پارتیان سندی از یک منبع رومی نقل می شود که دستور پخت یک خوراک پارتی را در بر دارد. در پایان کتاب نیز واژه نامه و جدول زمانی رویدادهای تاریخی و هنری فهرست وار آورده شده است.


با وجود ارزش های بسیار، کتاب در عین حال خالی از ایراد نیست. یکی دو مورد را که به نظرم رسیده است عنوان می کنم. نخست اینکه بخش هخامنشیان و بویژه بخش مربوط به کوروش کوتاه برگزار شده است و جا داشت که در مورد این دوره از تاریخ مطالب بیشتری عنوان می شد. نویسنده کوشش کرده است که مانند داور بی طرفی بدون هیجان زدگی ملی گرایانه و شوونیستی مطلب را عنوان کند. که از این دیدگاه کتاب را ارزشمند کرده است. با اینهمه هنگام سخن گفتن از اسکندر مقدونی، گرچه در بیشتر جاها او را با همین عنوان معرفی کرده است، دست کم در یک مورد خواننده با لقبی که غرب به اسکندر داده است یعنی اسکندر کبیر روبرو می شود. حتی اگر از زاویه مهر به ایران و ایرانی هم نگاه نکنیم، و نخواهیم به پیروی از ایرانیان پیش از اسلام او را اسکندر گجسته (نفرین شده) بنامیم، آوردن کبیر به دنبال نام این جهانگشای مقدونی را درست نمی بینم، بویژه اینکه چنین کتابی بیش از هر خواننده دیگری خواننده ایرانی تبار خواهد داشت. برخی ممکن است این ایراد مرا وارد ندانند، اما واقعیت اینست که حضور اسکندر در ادبیات ایران پس از اسلام ناشی از یک آرمانگرایی دروغین است. آن اسکندری که از مقدونیه می تازد تا غارت کند بی آنکه بسازد، با آن اسکندری که در ظلمات ادب عرفانی ما به جستجوی آب حیوان است، فرق دارد. همچنانکه آن علی ابن ابی طالب که با شمشیر گردنهای ایرانیان را می زد با آن علی علی درویش های معصوم و بینوای ما فرق دارد. ولی فرق ادبیات با تاریخ اینست که تاریخ باید مستند باشد همچنانکه کتاب خانم پرایس در بیشتر موارد مستند است.

در بخش هخامنشیان هنگام معرفی نشان فروهر، آنرا خورنه نامیده است، گرچه نادرست نیست، اما این نشان با نام فروهر بیشتر شناخته شده است. همچنین در معرفی آن نوشته است که گفته می شود که این نشان، نماد نیروی مینوی است و نیز نمادی از اهورامزدا. همینجا باید بگویم هیچ منبع ایرانی پیش از اسلام فروهر را تصویر یا نماد اهورامزدا نمی داند. بقایای آتشکده ها در سراسر ایران نیز حاکی از همین مساله است. ورنه، اگر این نشان، نماد اهورامزدا می بود باید دست کم در گوشه ای از این آتشکده ها از آن اثری بجا می ماند.

اما همچنانکه گفتم کتاب با وجود این ایرادهای کوچک، اثر ارزشمندی است و جا دارد مورد توجه قرار گیرد. کتاب را موسسه ای به نام آناهیتا به چاپ رسانده است با این آدرس اینترنتی

www.anahitaproductions.com


پانویس:

۱ـ هویت

۲ـ ماهیت